سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید
سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید

بانکوک -- Bangkok

زمان مسافرت رو طوری تنظیم کرده بودیم که  با چند تا از تعطیلات رسمی کشور همزمان  بشه و با کمترین مرخصی بیشترین استفاده رو از تعطیلات داشته باشیم ، روز پرواز پنجشنبه بود و ساعت پرواز ساعت 21:50 هواپیمایی ماهان ، با توجه به  ترافیک  خیابانها و  شلوغی  احتمالی پنجشنبه در اطراف بهشت زهرا  ، زمانبندی حرکت بسیار مهم بود و خوشبختانه در زمان مناسبی به فرودگاه امام رسیدیم ، از اونجایی که هواشناسی سرد شدن هوا را در اواسط هفته پیش بینی کرده بود  و چون ساعت برگشت مون هم نصفه شب بود پیدا کردن یه پارکینگ سرپوشیده برای این چند روز در فرودگاه امام خیلی مهم بود ، نگهبان ورودی پارکینگ خیالمون رو راحت کرد و گفت پارکینگ پره و هیچ جای خالی موجود نیست ... ما گیر دادیم که حالا اجازه بده ، شاید شانس ما ، یه جا پارک کوچیک پیدا شد، ولی متاسفانه چندین دور در طبقات پارکینگ زدیم ولی جای خالی پیدا نشد ، ناگهان یه فکربکر به سرم زد! ، پباده شدم و با رایزنی با یکی از نگهبانان پارکینگ و با بهره گیری  از روش مطلوب  مرزبانان آذربایجانی ( اشاره به خاطرات سفر به باکو ) یه جای پارک خیلی تنگ و استثنایی برامون پیدا شد و ما هم از شرمندگی اون نگهبان فداکار در اومدیم چون توی این سرمای زمستون ارزشش رو داشت چون معلوم نبود تو این چند روز برف و سرما ی  احتمالی ماشیمون رو سالم تحویل بگیریم !

علیرغم اینکه زمان زیادی رو از دست داده بودیم ولی هنوز وقت داشتیم ، دقایق زیادی به اتفاق چند تا از مسافرهای دیگه جلوی آسانسور طبقه زیرین پارکینگ منتظر موندیم ولی خبری از آسانسور نشد و برای اینکه به موقع برای دریافت دلار و سایر تشریفات فرودگاهی برسیم ، مجبور شدیم پله ها رو کشون کشون بریم بالا ...


با توجه به نزدیکی به ایام اربعین حسینی ، فرودگاه و پروازهاش هم حال و هوای کربلا رو داشت و امسال تبلیغات زیاد رسانه باعث شده بود که مسافرهای زیادی چه از طریق زمینی و یا هوایی عازم عراق بشن و ترکیب فرودگاه تقریبا متفاوت تر از همیشه بود و در تابلوهای پروازها اکثرا به مقصد عراق بود فقط یه پرواز به مقصد بلاد کفر بود و از قیافه مسافرها میشد به راحتی مسافران پرواز بانکوک رو تشخیص داد .

با توجه به اینکه برای دریافت حواله ارز مسافرتی قبلا عوارض خروج از کشور رو پرداخت کرده بودیم و هزینه دلارهای مسافرتی رو هم در بانک ملت قبلا پرداخت شده بود ، فقط باید از گیت ماهان کارت پرواز میگرفتیم که مسئول خوش برخورد ماهان کوله پشتی و یه چمدون رو از ما تحویل گرفت و کوله پشتی دومم با توجه به اینکه بند های زیادی داشت ، اجازه داد که بعنوان بار همراه به داخل کابین ببریم ...

پس از ورود به دومین سالن ، بانک ملت در طبقه زیرین قرار داشت و با در دست داشتن حواله های بانکی به راحتی نفری 300 دلار ارز مسافرتی با قیمت تقریبی 3000 تومان را دریافت کردیم.

مدارک لازم برای دریافت ارز مسافرتی :

اصل و فتوکپی کارت ملی

اصل و فتوکپی شناسنامه 

اصل و تصویر ویزا

اصل و فتوکپی بلیط با مهر آژانس مسافرتی

اصل و فتوکپی عوارض خروج از کشور  - نفری 75000  تومان --  قابل پرداخت در بانک ملی به شماره حساب 2110100250009 

نکته مهم اینکه ارز مسافرتی رو حداکثر 7 روز قبل از پرواز میشه تهیه کرد و همه شعبات بانک ملت موظف هستند که این خدمات رو ارائه کنند، ارز مسافرتی فقط سالی یک بار به مسافرین هوایی تعلق میگیره و به  مسافرت زمینی و یا دریایی ارز مسافرتی تعلق نمیگیره و بچه های زیر 12 سال هم ارز مسافرتی نمیدهند .


اکثر سفرهایی رو که با هواپیماهای ماهان رفتیم ، کیفیت هواپیما نسبتا خوب و تمیز بود ، اینبار هم از این قاعده مستثنی نبود، جای ما که در صندلی ها چهارتایی وسط بود و با یه هماهنگی با مهیمانداربه صندلی دوتایی کنار پنجره تغییر کرد .

ترکیب مسافرهای هواپیما جالب بود   پسرهای  جوان زیادی  که گروهی باهم عازم این سفر بودند ،  یه تعدادی زوج جوان ، میانسال و حتی مسن هم در بین مسافران دیده می شدند و از همه جالب تر گروهی از جوانان 6 دهه پیش بودند که با میانگین سنی 60 -65 مجردی عازم این سفر بودند ، تسبیح به دست و با کت و شلوار وارد هواپیما شدند و اگه تو لابی این جوانان قدیمی رو میدید شک نمیکردید که مسافران  نجف هستند ولی  تو فرودگاه بانکوک با یه تغییر وضعیت با همون تسبیح ولی اینبار با  زیرپیراهن های  آبی و یا سفید دیدیمشون !!

پذیرایی و غذاهای بین پرواز خوب بود و با توجه به خستگی یه روز کاری ، تقریبا بغیر از زمان پذیرایی بقیه ساعات پرواز رو در خواب بودیم و خیلی مسافت 6 ساعته پرواز رو حس نکردیم ...








ساعت 7:40 دقیقه به وقت بانکوک به فرودگاه سوارنابومی  ( Suvarnabhumi ) رسیدیم  ، فرودگاه در سال 2006 احداث شده و نسبت به فرودگاه دیگه بانکوک  Don Muang جدیدتره  ، این فرودگاه در جنوب شرقی بانکوک واقع شده  و به سیستم حمل و نقل ریلی عمومی بانکوک اتصال داره و دسترسی به نقاط مرکزی شهر از این فرودگاه راحت است .


با توجه به اینکه ما در جلوی هواپیما و دقیقا بعد از قسمت بیزینس کلاس نشسته بودیم جزء اولین مسافرینی بودیم که هواپیما رو ترک کردیم و در صف گیت های ورودی قرار گرفتیم و پس از ممهور شدن پاسپورتها به محوطه بارها رفتیم ، فقط اینکه فرم هایی در داخل هواپیما و یا در فرودگاه به مسافرین داده میشه که باید اطلاعات محل اقامت ، و یکسری اطلاعات مربوط به پاسپورت و کشور محل اقامت رو تکمیل کرد و این فرم دو قسمت داره که قسمت دوم رو باید زمان خروج از تایلند تحویل داده بشه و باید در حفظ و نگهداری اون دقت بشه ...

نکته دیگه این که در جلوی باجه کنترل پاسپورت تعداد زیادی سیم کارت وجود داشت ، که مسافرین بطور رایگان می تونستند از سیم کارت ها موجود استفاده کنند من هم یه سیم کارت برداشتم ، شاید بدرد مون بخوره البته در پکیج تورما به ازاء هر خانواده یک سیم کارت تایلندی هم بود ولی گاها برا ی ارتباط دو نفره در مواقع لزوم هم سیم کارت رایگان دوم  میتونست مفید باشه .


  بارها هم بدون تاخیر رسید ، ما اینبار علاوه بر کوله پشتی ها و کیف های کوچک ضروری مون ، یه چمدون هم داشتیم که مخصوص جا دادن خرید ها در بانکوک بود چون خانم رو خرید در بانکوک حساب ویژه ای باز کرده بود ، من قبلش با ایمیل هتل ارتباط برقرار کردم و اونها گفتند که میتونیم یک یا دو چمدان رو سه چها ر روزی که عازم شمال تایلند میشیم ،در هتل بطور رایگان به امانت بذاریم  پس با این وجود و ترانسفر رایگان هتل در روز اول و آخر به فرودگاه مشکلی با آوردن چمدان نداشتم .

با دیدن کوله پشتی و چمدون ، ( بقول خانم ) مثل یه عقاب پریدم و چمدون و کوله پشتی رو از ترالی بارها جدا کردم و فاتحانه به سمت درب شماره 3 در طبقه همکف فرودگاه رفتیم ، خوشبختانه ها درب ها  با شماره های بزرگ و کاملا مشخص از یکدیگر متمایز بودند و کارگزاران تورهای زیادی از ایران هم در جلوی درهای دیگه حضور داشتند که با دیدن ما به سمت ما می اومدند و اسم کارگزاری رو به ما میگفتند ... ما باید به تابلوی ATS توجه میکردیم و یه دختر تایلندی با این تابلو جلوی درب 3 بود خوب نه انگلیسی به خوبی صحبت میکرد و نه فارسی بلد بود ... به ما گفت ما اولین افراد هستیم و باید منتظر اومدن 6 نفر دیگه بمونیم ، البته چند تا از مسافرا هم از بانکوک عازم پاتایا بودند که قاعدتا با وسیله نقلبه دیگه ای باید می رفتند ...

یک ساعتی اونجا منتظر موندیم تا بقیه بیان ، در همین حال که در صندلی منتظر نشسته بودیم یکی از مامورین فرودگاها  که شبیه خانم مارپل بود ( البته یک کم جوون تر!) با کنجکاوی دو رو بر چمدون ما رو وارسی کرد ، و از ما کارت مخصوص با ر رو خواست و من با اعتماد به نفس کارت رو بهش نشون دادم و گفتم OK! ? ...  ولی اون با نشون دادن شماره متناقض چمدون با کارت من با بیسیمی که در دست داشت به یه جایی اطلاعات ما رو اطلاع رسانی کرد ... از ما با این همه تجربه فرودگاهی همچین اشتباه نادانانه ای بعید بود ...خانم هم از فرصت سوء استفاده کرد و حرکت عقاب گونه من رو دائما  مورد سرکوفت قرار میداد!! ... من که داغ کرده بودم با خانم مارپل  مهربان  ولی بد اخلاق ! برای پیدا کردن چمدون خودمون و پس دادن این چمدون  اشتباهی به صاحب اصلی رفتیم، از طرفی دیگه مسافرهای دیگه هم اومده بودند و وقت رفتن شده بود ، تور لیدر هم اصرار میکرد که شما با تاکسی بیایید ... من بدو بدو با چمدون اینور و انور میرفتم ولی اجازه نداشتیم به داخل محوطه چمدونها بریم ، خلاصه از طریق مامورین فرودگاه با دفتر نمایندگی که در فرم های چمدان اشتباهی ثبت شده بود با دفتر بانکوک تماس گرفتند و از پشت خط یه آقای ایرانی اسم و محل ایستادن تورلیدر خودشون جمیل  رو اعلام کرد و من با سرعت رفتم به سمت درب شماره 8 که جمیل رو ببینم و براحتی پیداش کردم اون بنده خدا هم منتظر مسافرها ی صاحب چمدون بود که عازم پوکت بودند و چون چمدونشون دست من بود هنوز نیومده بودند ، خلاصه با کلی استرس  صاحب چمدون پیدا شد و از ش کلی معذرت خواهی کردم چون واقعا چمدون ما و چمدون اون هیچ فرقی نداشت و کاملا شبیه بود بعد از تحویل چمدون و پر کردن یه سری از فرم ها اجازه پیدا کردم که با یکی از کارکنان فرودگاه به داخل محوطه بار برم و چمدون خودمون رو تحویل گرفتیم ... مسافرهای دیگه که بخاطر ما نیم ساعتی در داخل مینی بوس منتظر ما بودند  و با اومدن ما مینی بوس به سمت مرکز بانکوک راه افتاد ، علیرغم اینکه داخل ون کولر روشن بود ولی فعالیت برای پیدا کردن چمدون جا مونده و صاحب چمدون باعث شده بود حسابی عرق کنم و این شرایط و ترافیک زیاد خیابانها ی بانکوک رسیدن به هتل رو طولانی تر کرده بود ، هتل های مسافرهای قبل از هتل ما بود و ما آخرین مسافرهای مینی ون بودیم .

هتل ما J two S بود که هتل 3 ستاره ( در حد 2 ستاره !) بود ولی در موقعیت مکانی خوبی قرار داشت ،  اما خیابان ورودی هتل ، حسابی تو ذوق میزد ، خیابان بسیار باریک  و پرتردد که ترافیک شدید و عبور تعداد زیادی عابر پیاده رسیدن به هتل رو طولانی تر کرده بود ، خیابانهای اطراف هتل من رو یاد خیابان طبرسی مشهد انداخت ! 

حدودا ساعت 12:30 به هتل رسیدیم

 هتل  J two S 





لابی محقر و کوچک هتل و ورودی تنگ و باریک ، حس خوبی به ما نداد مبلهای قدیمی و مندرس ، در و دیوار هتل بیشتر شبیه مسافر خونه های درجه 3 بود ، ولی به خودمون دل داری دادیم !  موقعیت و دسترسی های هتل  و تمیزی اتاقاش مهمه نه ظاهر و کلاسش ، متصدی هتل با خوشرویی پذیرای ما شد و یه اتاق خوب در طبقه 7 هتل در اختیار ما قرار داد که خداییش اتاقش خیلی خوب و بهتر از ورودی و لابی هتل بود. متصدی هتل مبلغی رو به عنوان ودیعه درخواست کرد ما که هنوز دلارمون رو چنج نکرده بودیم یه 20دلاری بهش دادیم که با دادن یه رسید اون 20 دلاری رو ضمیمه اوراق ما کرد و گفت ودیعه رو در روز اخر به ما برمیگردونه ...







چشم انداز اتاقهای هتل در طبقه 7

                                                                                                                                                       چشم انداز اتاقهای هتل در طبقه 7




اتاق خوب بزرگ و تمیزتر از انتظار بود ، تلویزیون LCD  ، Safety box  هم داشت پنجره های بزرگ با چشم انداز منطقه اطراف و وجود یه بالکن از امتیازات دیگه اتاق بود که در مقایسه با هتل چهارستاره اترنو در استانبول که خیلی کوچیک بود بهتر و راحتتر بود. اینترنت رایگان هم در داخل اتاق قابل دسترسی بود البته اولش در اتصال به اینترنت مشکل داشتم ولی با یه تماس تلفنی متصدی اومد و اتصالش برقرار شد ...

بعد از یه شبانه روز طولانی یه خواب یکی دو ساعته میتونست انرژی از دست رفته ما رو دوباره احیاء بکنه ...

با خروج از هتل ، کوچه های کم عرض و نه چندان زیبای اطراف هتل تردد شبانه در این منطقه رو در دیدگاه اول خیلی امن نشون نمیداد و تا زمانیکه جی پی اس موبایل بتونه موقعیت یابی کنه یه چند تا کوچه رو در مسیر اشتباه به جلو رفتیم پس از موقعیت یابی جی پی اس ، همه چیز روی روال خوبی قرار گرفت  ، خوشبختانه در کوچه های مسیر برای تبدیل دلار به بات  فروشکاههای متعددی وجود داشت و  در یکی از این Money exchange ها ، هر 100 دلار را با 3537 بات مبادله کردیم  ... سپس به سمت خیابان فتچابوری  Phetchaburi رفتیم ، خیابان زنده و پویایی که در  روز شلوغ و پرتردد و در شب  محل بساط دستفروش هاست و چندین مرکز خرید هم در امتدادش وجود داره ..اولین مرکز خرید Pantip Plaza بود که مرکز خرید تجهیزات مرتبط با کامپیوتره و ما از این مرکز  در چند روز اقامتمون در هتل J2S به عنوان نشونه برای پیدا کردن مسیر برگشت به هتل استفاده  میکردیم ، چند قدم جلوتر مرکز خرید پلاتینیوم  Platinum Fashion Mall قرار داشت ، پس از یک گشت اولیه در این مرکز بزرگ ، به سمت سانترال ورلد Central world رفتیم فاصله این مراکز خرید خیلی نزدیک بود و دسترسی آسون به این منطقه پر نشاط نظرمون رو نسبت به هتل تغییر داد چون در موقع برگشت به هتل  و در ساعات پایانی شب هم علیرغم تاریکی نسبی کوچه های منتهی به هتل حس ناامنی و نامناسب اولیه اصلا وجود نداشت ...



جلوی درب ورودی سنترال ورلد با گذر از یک ایست بازرسی که کیف ها و کوله پشتی های افراد رو بازدید میکردند به محوطه ایی وارد شدیم که چندین تندیس بودا و شمع و عودهایی روشن بود و رهگذران در حال دعا کردن و نذر و نیاز بودند و بعضی ها هم نذر میکردند و شمع روشن میکردند اطراف مسجمه ها هم میوه و شیرینی های بصورت بسته بندی شده قرار داشت که گویا مواد غذایی نذر شده بودند...ماهم در جلوی نیمکت دقایقی استراحت کردیم و به تماشای عبادت مشغول شدیم ولی هوای شرجی و نسبتا گرم بانکوک ما رو به بازدید بیشتر از مراکز خرید تشویق میکرد چون هوای خنک و دلپذیر مراکز خرید خیلی لذت بخش بود ، فروشگاههای سنترال ورلد خیلی شیک تر و با کلاس تر از مرکز پلاتینیوم بود و مارک های برند هم در این فروشگاه شعباتی رو دایر کرده بودند،  ولی قیمت ها بسیار بالا و  این مرکز خرید بیشتر بدرد تماشا کردن میخورد تا خرید!!






قابل ذکر است که در روبروی درب شرقی سنترال ورلد مرکز خرید بیگ سی Big C قرار داره که ما در روز اول از دیدنش صرف نظر کردیم ...  این مرکز خرید هم بسیار بزرگ بود و ما با خروج از درب جنوبی در مسیر یه مرکز خرید بزرگ دیگه به نام سیام پاراگون  Siam Paragon قرار گرفتیم . ایستگاه BTS  سیام هم در جلوی این مرکز خرید قرار داره و از داخل ایستگاه میشه مستقیم وارد مرکز خرید شد . آکواریوم بزرگ بانکوک و موزه معروف مدام توسو هم در داخل همین ساختمان قرار داره ، با توجه به جذابیت آکواریوم برای بردیا ، بازدید از این آکواریوم رو به همراه موزه مدام توسو به سفر بعدی با حضور بردیا موکول کردیم .

بلیط ورودی آکواریوم  -Ocean world- Bangkok Sea life  و موزه هم بصورت پکیج با تخفیف فروخته میشد ... ظاهرا بلیط  برای بزرگسال 1840 بات و برای بچه ها 1440 بات بود ولی اگه پکیج Combo1 رو خریداری کنید میتونید با 20% تخفیف بلیط بزرگسال  آکواریوم و مادامم توسو  رو به قیمت 1475 بات و بلیط بچه رو به قیمت 1150 بات خریداری کنیدیه پکیج دیگه هم بود Combo2که علاوه بر موزه مادام توسو و آکواریم سینمای چند بعدی و قایق سواری هم شاملش میشد که تخفیف 35% داشت و بلیط های خریداری شده تا 30 روز از تاریخ خرید معتبر بود بلیط کومبو 2 برای بزرگسال 1835 و برای بچه ها 1575 بات بود . پس از کسب اطلاعات و یه دوری در طبقات مختلف این مرکز خرید ازش خارج شدیم ، برنامه بعدی خرید بلیط قطار به مقصد فیتاسانولوک بود ، تجربه قبلی ای که در سفر به هند کسب کرده بودیم و چون روز اول بلیط قطار رو خریداری نکرده بودیم در تهیه اون دچار مشکل شدیم بنابراین تصمیم گرفتیم بلیط رو زودتر خریداری کنیم تا برنامه های بعدی ما تحت الشعاع خرید بلیط قرار نگیره ...

ایستگاه مرکزی راه آهن بانکوک در Hua Lamphong Railway station قرار داره و برای رسیدن به این ایستگاه می بایست از ایستگاه سیام پاراگون بوسیله BTSبه ایستگاه Si lom میرفتیم و بعد از اون بوسیله مترو به مقصد مورد نظر دسترسی میافتیم ...


چگونگی خرید بلیط از دستگاههای خودکار خرید بلیط سیستم حمل و نقل عمومی بانکوک -

خرید بلیط سیستم های حمل و نقل هرکشوری یک کم با هم فرق داره و باید قلقش دست آدم بیاد ، خرید بلیط هم از طریق دستگاه امکان پذیر بود و هم فروشنده از طریق باجه بلیط میفروخت ، ما هم یه چند دقیقه ای به نحوه ی خرید افراد دقت کردیم ، فرایند خرید بلیط خیلی آسانتر از اون چیزی بود که به نظر میرسید و ما بدون اینکه از کسی سوال بپرسیم ریزه کاریش رو کشف کردیم در ابتدا می بایست ایستگاههای مورد نظر رو از روی نقشه های روی دیوار پیدا کرد ، جلوی هر ایستگاه عددی نوشته شده که این عدد مبلغی است که باید برای خرید بلیط پرداخت کرد ،  هر دستگاه ایستگاه های دگمه هایی داره که عددی  در کنارش نوشته ، پس از فشردن عدد ایستگاه مورد نظر به اندازه همان عدد سکه در دستگاه قرار میدیم  مثلا از سیام به سی لوم عدد 19 نوشته شده بود و این به این معنی بود که بلیط 19 بات است و شما با زدن دگمه مربوطه و قرار دادن سکه در داخل دستگاه بلیط خود رو دریافت میکردید و  در صورتیکه در ایستگاه های  شلوغ دهلی می بایست  با زحمت زیاد اسامی ایستگاهها رو به فروشنده گفت  و گاها با تلفظ نادرست نمیشد به راحتی بلیط خریداری کرد ! برای تهیه پول خرد هم باجه هایی در هر ایستگاه وجود داره و بدون درد سر هرچند سکه و پول خرد بخواهی براتون عوض میکنه ... هرچند در طول چند روز اروپاییهای زیادی رو میدیم که برای خرید بلیط گیج میزدند و مجبور میشدند از فروشنده باجه بلیط رو خریداری کنند...

ایستگاه BTSسیلوم فقط دو ایستگاه فاصله داشت و برای استفاده از مترو به ایستگاه MRT رفتیم فرقشون اینه که BTS معمولا در مسیرهای که در فضای فوقانی خیابانها طراحی شده تردد میکنه ولی MRT همون مترو سنتی و زیر زمینی هست ، دستگاه  خودکار بلیط مترو هم تقریبا شبیه قبلی بود با این تفاوت که بصورت صفحات با قابلیت لمس بود که قبل از استفاده منوی زبانش رو به انگلیسی تغییر میدادی تا نام ایستگاهها و سایر عملیات خرید قابل فهم بشه ، فرق دیگه اینکه بلیط MRT بصورت سکه های پلاستیکی بود ولی بلیط BTSبصورت کارتی بود .







ادامه دارد ....

سفر به تایلند

پس از نزدیک دو سال محرومیت از سفر ، و چند برنامه ریزی ناموفق برای سفر نوروزی ، اینبار با یه تصمیم قطعی سفر به پایتخت  و شمال تایلند را در مدت کمتر از یک ماه برنامه ریزی کردیم ..راستش خوندن خاطرات جذاب  و تصاویر به یادماندنی سفرهای دوستانی همچون عسلی و بام ( سفرجویان) و فرشته ( کوله پشتی نارنجی)  ما رو  برای انتخاب این سفر بیشتر ترغیب کرد ، هرچند خیلی دوست داشتیم در تعطیلات نوروزی سال گذشته و با بردیا به این سفر بریم ولی گرونی نامعقول تورها و شاید هم عدم برنامه ریزی بموقع برای پیدا کردن یه پرواز با قیمت مناسب باعث شد اینبار با اندکی تاخیر، فصل مناسب تری رو برای سفر انتخاب کنیم و بردیا هم به خاطر مدرسه و نوع سفر کوچ سرفینگی در این سفر همراه ما نبود البته چون بزرگ شده  قبل از سفر باهاش صحبت کردیم و بهش قول دادیم در برنامه ریزی دوباره به تایلند حتما باما بیاد ، چون تایلند اونقدر جذابیت داره که من فکر میکنم ظرفیت 3 یا 4 بار رفتن رو داره و میشه با اهداف مختلف سفر های متفاوتی  را طراحی کرد . ما در اولین سفرمون پایتخت و شمال تایلند رو انتخاب کردیم ، هرچند که در انتخاب شمال یا جنوب کاملا تردید داشتیم . چون تصاویر جنوب و جزایر منحصر بفردش اونقدر جذابیت داشت که نمیشد به این راحتیها حذفش کرد ، از طرف دیگه نقاط بکر و کمتر شناخته شده  شمال تایلند و حس ماجراجویی هم ما رو به اون سمت هدایت میکرد ، بانکوک هم به خودی خودش اونقدر جذابیت داره که بشه بیش از یک هفته از جاذبه های  توریستیش لذت برد . بنابراین تصمیم گرفتیم در این سفر نصفی از جذابیت های بانکوک و مسیر مرکز به شمال رو ببینیم و اون بخشی از پایتخت که میتونه برای بردیا جذاب باشه رو به سفر دیگه ای موکول کنیم و شاید هم سفر سوم و یا جهارم ! رو هم به جزایر جنوب و ناشناخته های دیگه تایلند اختصاص بدیم ! 

اما چطور شد شمال تایلند انتخاب شد ؟  راستش  تصاویر دهکده کارن ، همیشه ذهن من رو بخودش مشغول میکرد ، چون تصویری از یه قبیله انسانهای اولیه در یکی از کتابهای دوره ابتدایی  در ته ذهنم وجود داشت و حالا پس از سالها منشاء اون تصویر رو در شمال تایلند پیدا کرده بودم ، یکی از روزها که در سایت کوچ سرفینگ میزبانهای شهرهای شمال و جنوب تایلند رو چک میکردم  بطور اتفاقی  رفرنس یکی از میزبانها در چیانگ مای که توسط یه زوج ایرانی نوشته شده بود توجه من رو جلب کرد ، و از اون جالب تر، سایت بسیار زیبا با طراحی حرفه ای  این زوج (سعید و مریم)  بود که با حوصله و عکسهای بسیار زیبا  و  واقعا دیدنی رو  در سایت  انگلیسی  خودشون قرار داده بودند، خلاصه پس از برقراری ارتباط با سعید ، اطلاعات خوبی رو در مورد حمل و نقل عمومی  و بین شهری در تایلند در اختیار من قرار داد و دیدن  شمال تایلند رو  قویا به ما توصیه کرد و با پیش زمینه قبلی من  انتخاب چیانگ مای در شما تایلند به عنوان مقصد این سفر ما قطعی شد .


انتخاب نوع سفر :

با توجه به عدم حضور ، بردیا سفر بدون تور و با استفاده از کوچ سرفینگ  ، گزینه اول ما شد ، از طریق دفتر نمایندگی فروش ماهان ، قیمت بلیط را چک کردم  و بلیط تهران - بانکوک  با قیمت 2200000 تومان خیلی مناسب به نظر نمی رسید ، پرواز قطری و پرواز عمان و امارات رو هم چک کردم و چون در شرایط فروش فوق العاده نبودند قیمت ارزونتری رو پیدا نکردم . سایت لست سکند ، قیمت تورها را رو چک کردم ، شرایط نسبت به   نسبت به خرید تک بلیط ماهان خیلی بهتر بود!  و خرید پکیج تور مقرون به صرفه تر بود ،  ولی برای من سفر مستقل لذتش بیشتره ، مخصوصا اینکه  معمولا شمال تایلند جزء مقاصد تورهای رایج نیست ،  فکری به ذهنمون رسید که از طریق تور به بانکوک بریم و پس از رسیدن  به بانکوک  از تور جدا بشیم و برنامه خودمون رو دنبال کنیم چون قیمت پایه تور های یک هفته ای با هزینه بلیط و ویزا و چند شب اقامت در هتل از قیمت 1700 الی 1800 شروع و با توجه به کیفیت هتل و مکان قیمت ها بالاتر میرفت .

چندین روز متوالی ، تورهای موسسه های مختلف رو چک کردم عمدتا   پکیج های  پرواز ماهان و عمان ایر قیمتی مناسبی داشت و جالب اینکه پرواز عمان ایر از ماهان صدهزارتومانی ارزونتر بود اولش وسوسه شدم اینباربجای پروازهای ایرانی  یه پرواز خارجی رو امتحان کنیم ، ولی با توجه به ساعت پرواز زودتر از فرودگاه امام و توقف چند ساعته در عمان ،  از انتخاب عمان ایر صرف نظر کردیم و پرواز ماهان رو انتخاب کردیم .

اما در مورد خود تور ، معمولا تورها یک هفته ای بود و پکیج هایی که تعداد روزهای بیشتری در پاتایا بود از قیمت کمتری برخوردار بود چون قیمت ها در پاتایا ارزونتره و تورهای ترکیبی به جزایر جنوبی همچون پوکت  و ساموئی نیز گرانتر بود، البته اگه قرار بود از تور جدا بشیم فرقی  نمیکرد و پرواز با مقصد پاتایا میتونست مناسب باشه ( البته اصلا تمایلی به دیدن پاتایا نداشتیم ! هرچند که حتما جذابیت های خاص خودش رو هم داره !) . با یکی از آژانسهای مسافرتی در تخت طاووس تماس گرفتم، قیمت تور یک هقته ای با انتخاب یک هتل با کیفیت  احتمالی پایین قیمت 1760 که 4 شب در بانکوک و 3 شب در پاتایا بود بعد به پیشنهاد خانم  4 روز هتل  بانکوک روهم گرفتیم تا حداقل محل استقرار و شاید برای نگهداری وسایل سفر  جایی داشته باشیم .

 با کمک گوگل مپ آدرس ارزونترین هتل Happy land رو چک کردم از سیستم حمل و نقل عمومی خیلی  دور بود و با توجه به دو ستاره بودن اونهم از نوع تایلندی مناسب به نظر نمی رسید ، دومین  انتخاب ارزون ،   هتل    J two S بود  که در منطقه راتچاوی واقع شده  هتلی که ظاهرا موقعیت مکانی خوب و نزدیک به مناطق اصلی بانکوک داشت و نزدیک خطوط حمل و نقل عمومی بانکوک بود  و حدود 200000 تومانی گرونتر بوددر سایت بوکینگ هم خیلی ازش بد نگفته بودند!  ولی مکان هتل برای ما از همه مهم تر بود با رایزنی که با مسئول فروش تور داشتیم پیشنهاد کردیم که روزهای پاتایا را حذف کنه و روز پرواز هم به انتخاب ما باشه با این حساب طول سفر خودمون رو به 9 روز افزایش دادیم با توجه به تعطیلات در ایران با 5 روز مرخصی میتونستیم ازیه سفر 10 روزه لذت ببریم ، خوشبختانه تاریخ رفت و برگشت پروازها طوری بود که میشد از حداکثر تعطیلات استفاده کرد و 3 روز پاتایا رو از برنامه پکیج ما حذف کرد البته قابل ذکره که معمولا  برای آژانس ها هتل  هزینه زیادی نداره و در تایلند ارزونه ولی با توجه به اینکه ما اصلا پاتایا نمی رفتیم  نفری 100 هزارتومن کم شدن هم ارزشش رو داشت .  بلیط هواپیمایی ماهان ، هزینه 4 شب اقامت در هتل ، هزینه ویزا ، ترانسفر فرودگاهی و بیمه مسافرتی  سامان و یه سیم کارت تایلندی برای هر اتاق  از دیگر موارد این پکیج بود البته 2 شب اول و دو شب آخر در بانکوک رو هتل که با پرداخت 2000000 تومان  گرفتیم .



نگاه کلی به کشور تایلند :

متاسفانه کشور تایلند ، از دید عموم اصلا کشور خوشنامی نیست ! تا جاییکه ما بجای اینکه بگیم داریم میریم  سفر به تایلند ، میگفتیم داریم میریم  چیانگ مای !! بعد میگفتن اا دارید میرید چین ؟!  میگفتیم : نه بابا نزدیک مرز برمه و لائوس ، بعدش  اگه زیاد گیر میدادند  یواشکی میگفتیم داریم میریم  شمال تایلند چیانگ مای  دیگه !! البته اون بخشی که تایلند بهش مشهوره  و بدنامش کرده یه بخش خیلی کوچیکی هست که در مقابل ویژگیهای بسیار مثبتش واقعا ناچیزه ... زیرساخت مناسب توریستی ، ارزانی چشمگیر (علیرغم ارزش پایین پول ملی ما ) ، امنیت نسبی خوب ، حمل و نقل بین شهری مناسب و تمیزی  در مقایسه با کشورهایی همچون هند ، رفتن به تایلند رو واقعا ارزشمند میکنه البته هواش گرم و شرجی است که خوشبختانه با توجه به زمان سفر ما که اوایل دسامبر بود خیلی مشکلی نداشتیم .

تایلند تا سال 1939 سیام نامیده میشد و بعدا با توجه به اکثریت مردم تایلند که قوم تای هستند اسمش رو تایلند گذاشتند کلمه تای در زبان محلی به معنی آزادی است و صرف نظر از پاره ای مسائل سیاسی به نظر کشور آزادی است . حدود 95 درصد مردم تایلند بودایی هستند و هرجایی که برید معابد کوچک وبزرگ بودایی خودنمایی میکنند ، مجسمه های بودا از سایز کوچیک تا اندازه های غول آسا در مناطق شهری و روستایی بوفور دیده میشه و جالب اینکه بسیار به آیین خودشون علاقه مند هستند و دائم مراسم دعا و مذهبی برگزار میکنند البته درصد بسیار کمی مسلمان و مسیحی هم دارند .

زبان رسمی  تایلند هم تایی هست که الفبای خاصی داره که اصلا برای ما قابل خوندن نیست ! البته یادگرفتنش هم ظاهرا آسون به نظر نمیرسه ! یه نکته اینکه ظاهرا دخترا و خانمها برای اینکه هرچه بیشتر خودشون رو با کلاس نشون بدهند ،  تودماغی تر  صحبت میکردند!! و صداشون من یاد  زن پیتر گریفن  مینداخت !  :)

یکی از نکات مهم در سفر به تایلند انتخاب زمان مناسب برای سفر است ، البته کلا گرم و شرجی است  اما گفته شده بهترین فصل سفر ماههای نوامبر تا فوریه از آبان - آذر تا بهمن  است چون گرما وبارون کمتری داره  و در واقع فصل سرد تایلنده ( البته نه برای ما!) از فوریه حدود اسفند تا اواسط اردیبهشت هم  گرم و خشکه و از خرداد تا تیر بارون و گرمای هوا شدیدتر میشه .مرداد تا شهریور هم بارونی و گرمه و اونقدر میباره که سیلاب میشه . 


در ادامه  راه ....


اقامت در بانکوک برای دو شب  ....

سفر به فیتسانولوک و  اقامت در خونه  مارک معلم انگلیسی  اهل ساوتمپتون رو خواهیم داشت

سفر یه روزه با جین استرالیایی به اولین پایتخت سیام - سوخوتای  

سفر دو روزه به چیانگ مای و بازدید از مکانهای دیدنی و تاریخی

بازدید از قبیله گردن درازها - قبیله کارن  و فیل سواری و پیاده روی و جنگل نوردی در ارتفاعات  چیانگ مای....

حوادث هیجان انگیز و تا حدی خطرناک در  ریفتینگ  امواج خروشان   ....

اقامت در منزل  میخ تی  دکتر فرانسوی که برای گذراندن یه دوره کاری - تحصیلی   در شمال تایلند زندگی میکرد.

پرواز به بانکوک و ادامه بازدید از بازارها و جذابیت های بانکوک 

آشنایی با گویی دختر تایلندی علاقه مند به سفر در ایران  و ....






ادامه دارد ... 

پاریس - فرانسه

صبح زود از خواب بیدار شدیم هوا خیلی دلپذیر بود و فقط مشکل این بود که دستشویی و امکانات رفاهی یک کم از محل استقرار چادرها فاصله داشت و باید مسافت تقریبی 300 متری  رو  قدم زنان تا اونجا میرفتیم ، علیرغم اینکه توریست های زیادی اونجا حضور داشتند ولی برای استفاده از امکانات رفاهی تراکمی وجود نداشت و دستشویی و حموم های بسیار تمیز و خلوت برای استفاده ساکنین در دو قسمت مجزای مخصوص آقایان و خانمها وجود داشت ، نانوایی هم نون تازه باگت فرانسوی پخت میکرد ...

همانطوریکه میدونید استحمام درطول سفر خیلی مهم است بالاخص سفرهای طولانی که خوشبختانه با وجود این امکانات هیچ مشکلی وجود نداشت در طول یک هفته اقامت در کمپینگ برنامه صبحگاهی ما تقریبا تکراری و به همین منوال بود و فقط در نوع صبحونه هایی که روز قبلش با خرید از فروشگاههای پاریس و گاها بر طبق خواسته بچه ها هماهنگ میکردیم و میخوردیم اندکی تفاوت داشت .

 معمولا در طول مسیر چادر تا رسیدن به امکانات رفاهی ، با سایر توریست ها برخورد داشتیم که خوش رویی صبحگاهی و سلام علیکشون قابل توجه بود...




از نکات دیگه که توجه من رو به خودش جلب کرده بود تمیزی فوق العاده سرویس های بهداشتی و حموم مجموعه بود و افراد بعد از استحمام با تی که در گوشه محوطه اصلی سالن حمام بود خودشون تی میکشید و برای نفر بعدی حموم رو تمیز میکردند البته نظافتچی هم در ساعات خاصی اونجا رو تمیز میکرد.

با بالا اومدن نسبی خورشید ، هوا مطلوب تر شد و پروانه خانم با سیستم کامل آشپزخونه و گازی که داشت صبحونه رو آماده کرد و بچه ها که شب گذشته دیر خوابیده بودند خلاصه با نق و نوق از خواب بیدار شدند ...

پذیرایی کامل بود ، چندین نوع متفاوت پنیر ، کره و آب میوه هایی مختلف ، تخم مرغ و انواع سوسیس و  چای و نسکافه و شیر داغ ... خلاصه در اون یه هفته ایی از لحاظ صبحونه خیلی غنی و کامل از خودمون پذیرایی کردیم و حتی برای بچه ها لقمه های آماده ایی رو هم بهمراه میاوردیم که اگه در طول روز گشنه اشون شد مشکلی پیش نیاد.... در مورد هزینه های اقامت در کمپینگ سوال شده بود که جزئیاتش یادم نبود ولی با بررسی بیشتر اطلاعاتی رو بازیابی کردم که اعداد و ارقام  به شرح زیر است:

هزینه نصب چادر 5 یورو بابت هر شب + هزینه هر فرد 4 یورو + نصب و راه اندازی برق 10 آمپر با سیم سیار 4 یورو و هزینه پارکینگ روزانه 12 یورو بود  ...


در اون  یک هفته فاصله کمپ تا پاریس حدود 45 دقیقه ای  رو باید طی میکردیم ، چند روز رو با ماشین شخصی رفتیم و با احتساب هزینه بنزین و کرایه پارکینیگ ، گزینه رفتن با سرویس اتوبوس عمومی هم که ساعات مشخصی بین پاریس و کمپینگ رفت و آمد میکرد مقرون به صرفه تر و گاها بدون استرس تر بود و فقط مشکل اینجا بود که آخرین اتوبوس از پاریس به کمپینگ ساعت 10 راه می افتاد و با توجه به تاریک شدن  نسبتا دیر ساعت 10 شب برای برگشت به کمپینگ یه کم زود به نظر می رسید ...

ماشین رو در پارکینگ عمومی و مکانیزه نزدیک دیزنی لند پارک میکردیم و با مترو به نقاط مرکزی شهر پاریس رفتیم ، جزئیات خاطرات با گذشت زمان برام کم رنگ شده و فقط به نکاتی که در خاطرمون مونده اشاره میکنم ...

 

اولین روز در یکی از ایستگاههای  مترو پاریس  ، بزرگی ایستگاه  و تعدد خطوط مترو  ما رو شگفت زده کرده بود ، این ایستگاه از چندین طبقه با خطوط مختلف تشکیل شده بود و جالب اینکه ما نمیتونسیم راه خروجی رو پیدا کنیم چون علائم و مشخصه های نصب شده همگی به زبان فرانسه بود چون فرانسویی ها به زبانشون بسیار متعصب هستند و زبان فرانسوی رو زبان اول دنیا می دانند!   خلاصه پس از کلی پرس و جو فهمیدیم  تابلوی  SORTIE به معنی خروج EXIT  و راه رسیدن به روی زمین رو پیدا کردیم قابل ذکره که مترو پاریس یکی از بزرگترین متروهای جهان است که قدمت طولانی داره ظاهرا از سال 1900 احداث شده و حدود 300 ایستگاه داره ، بلیط های مترو بصورت  روزانه ، سه روزه و یک هفته ای هم فروحته میشه که علاوه بر مترو میشه از خطوط اتوبوسرانی هم استفاده کرد البته بلیط مترو دارای مناطق zoneهای چندگانه هست و برای رفتن به اطراف پاریس بایدبلیط با پوشش منطقه وسیعتری خریداری کرد، بعضی از خطوط مترو پاریس خیلی قدیمی بود کیفیت واگنها  و کهنگی آنها کاملا مشهود بود بطوریکه در یکی از روزهایی که در مسیر دیزنی لند به پاریس در حال تردد بودیم مترو خراب شد و تا نیم ساعتی مسافرها سرگردان بودند تا مشکل برطرف شد



 

پاریس دارای القاب متعددی است ، اما یکی از مهمترین های اون شهر نور است، این نام هم به خاطر مرکزیت پاریس در زمینه علم و تحصیلات  ، مد و هم به پرنور بودن این شهر در شب ها اشاره داره ،یکی از زیباییهای شهر پاریس  وجود رودخانه سن هست که بعنوان هویت شهری پاریس محسوب می شه که  عبور رودخانه از نقاط مهم شهر ، جلوه  زیبایی به پاریس داده  و  وجود پل های تاریخی زیبا که هنوز هم تردد بطورکامل بر روی آنها انجام میشد نیز از دیدنی های دیگه شهر پاریس بود  پل  الکساندر سوم ، پل شارل دوگل ، پل میرابو و ....بعد از خروج از ایستگاه ناخودآگاه به سمت برج ایفیل که از دور نوکش دیده می شد  جذب شدیم در طول مسیر  بطور اتفاقی از جلوی سفارت ایران هم گذر کردیم




مدلی که عکاسان در حال تصویربرداری بودند


 







برج ایفل که یکی از سمبل های گردشگری دنیا و پربازدیدترین مکان توریستی در دنیاست،این برج در میدان شان دومارس در نزدیکی رود سن قرار داره و جالب اینکه تا سال 1930 بلندترین برج جهان بود، این برج در آغاز برای ایجاد نمایشگاه جهانی  و به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب فرانسه ساخته شد،نام این برج از نام سازنده اش گوستاو ایفل برگرفته شده است . وجود پیچ و مهره در ساخت این برج توجه آدم رو به خودش جلب میکرد و صف طویلی هم برای بازدید پاریس از فراز برج تشکیل شده بود که ما با توجه به خستگی بچه ها و طولانی بودن صف از دیدنش اجتناب کردیم ... جالب اینکه زیر پل ایفیل خوردنی ها و اقلام فروشی  خیلی گرون بود و پرستو کوچولو هم گیر داده بود که سیب زمینی سرخ کرده ( پاتات ) بخوره و باباش بنده خدا ! مجبور شد یه ظرف کوچک سیب زمینی رو به قیمت 8 یورو بخره ! من که خداییش از گلوم پایین نمی رفت آخه دونه ای چند؟؟ ؟

در مورد ایفل این رو باید اضافه کنم متاسفانه با توجه به دوری کمپینگ ما از پاریس  و برگشت ما در ساعات پایانی روز ،  نورپردازی زیبا و شبانه ایفیل رو نتونستیم از نزدیک ببینیم ( البته اون موقع خیلی هم تو فکرش نبودیم! بعدا فهمیدیم چقدر قشنگه!(




کلیسای نوتردام : برای رسیدن به کلیسای نوتردام با گذر از یکی از پلهای تاریخی روی رودخانه سن ، براحتی نوتردام رو پیدا کردیم اولین چیزی که یادمون افتاد ماجرای کتاب و فیلم گوژیشت نوتردام بود ! نوتردام در زبان فرانسه به معنای "بانوی ما " است  این کلیسا دارای دو برج دوقلو هست که ناقوس بزرگ در برج سمت راست تعبیه شده است گفته میشه این ناقوس بزرگترین ناقوس کلیسای جهان است و حدود 13 تن وزن داره ! این برجها محل زندگی شخصیت گوژیشت ویکتور هوگو  هم بود .برای ورود به کلیسا مثل سایر امکان توریستی صف نسبتا طولانی وجود داشت ولی خوشبختانه ورودی رایگان بود و پس از چند دقیقه معطللی داخل کلیسا شدیم ، فضا با نور کم و پنجره های مشبک رنگی و نیمکت های چوبی ، تاثیر گذار بود با کنجکاوی به جلوی کلیسا رفتیم و چند نفری که با هم مشغول عبادت بودند نزدیک شدم ، دستهاشون رو بهم گره زده بودند و اشعاری موزونی رو باهم میخوندند ... افراد داوطلب هم میتونستند با دادن اعانه  به دفتر  کلیسا کمک کنند...در بیرون کلیسا هم توریست های زیادی در حال تردد بودند و در نمای های مختلف از خودشون و کلیسا عکس می گرفتند ...

چند نفری هم که لباسهایی  متفاوتی برای جلب توجه افراد پوشیده بودند و پلاگارد Free Hugرا در دست داشتن برای در آغوش گرفتن افراد دیگه آماده بودند ... ظاهرا این حرکت در دهه اول سال 2000 از استرالیا شروع شد و بزودی در کشورهای دیگه رواج پیدا کرد ، این افراد داوطلب با در داشتن تابلوی سفید کوچک که روش نوشته آغوش رایگان Free Hug رهگذران داوطلب را با آغوش گرم بغل میکنند ، این حرکت در راستای ترویج انسانیت و مهربانی که میتونه آغازگر روزی خوش باشه ابداع شده ...در این جمع چند نفره  که متشکل از چند دختر جوان خوشگل و پسر خوش تیپ بودند ... ( البته من بدلیل اهتراز از مشکلات احتمالی اختلاف فرهنگی در این طرح انسانی شرکت نکردم!








در پشت کلیسا محوطه پارک مانندی بودن که دقایقی در اون استراحت کردیم و چند تصویر متفاوت از پشت کلیسا هم تصویر برداری کردم.


 



خیابان شانزلیزه (Champs-Elysées) از دیگر نقاط توریستی و مهم پاریس است  که فرانسوی ها  اونرو زیباترین خیابان جهان می دانند شانزه لیزه  به معنی دشت الیزه است که در اساطیر یونان به معنی خجسته است ، شانزه لیزه خیابان شارل دوگل رو به میدان کنکورد متصل میکنه  در این چند روز چندین بار گذرمون به شانزلیزه افتاد فروشگاههای برند و پاساژهای متعدد از موارد قابل ذکر شانزه لیزه بود قابل ذکر است وجود متکدیان متعدد که غالبا و متاسفانه با چهره ظاهری مسلمان بطور چشمگیری دیده میشد ، از دیگر نکات قابل ذکر عدم رعایت قوانین و مقررات راهنمایی و عبور مستمر عابرین از چراغ قرمز در پاریس بود ( برخلاف آلمان  که در خیابانی که در طول 3 دقیقه انتظار هیچ ماشینی عبور نمیکرد ولی جمع کثیری از عابرین با حوصله منتظر سبز شدن چراغ بودند)


 میدان کنکورد ، میدان بسیار بزرگی است که بصورت 8 ضلعی ساخته شده که اتفاقات مهم تاریخی همچون اعدام لویی شانزدهم هم در اون رخ داده در مرکز این میدان یه ستون تاریخی هم قرار داره که گفته میشه والی مصر ، محمدعلی پاشا به فرانسه هدیه داده که قدمت این ستون به دوره رامسس دوم برمیگرده و قدیمی ترین اثر شهر پاریس است ، در کنار این میدان یه پارک نسبتا کوچک هم قرار داشت که چندین بار برای تجدید قوا و استراحت در آن توقف کردیم.


 


کلیسای ساکریکور :Sacré-Coeur

بعد از کلیسای  نوتردام دومین کلیسای بزرگ در پاریس محسوب می شد که بر روی تپه مرتفع محله مون مارتر  در محله تاریخی  شمال پاریس واقع شده بود کاباره معروف مولن روژ و خیابان پیگاله نیز در این منطقه قرار داره ، برای بالا رفتن از دستگاههای شبیه واگنهای مترو استفاده کردیم و در برگشت که آسانتر بود پیاده سراشیبی رو برگشتیم در مسیر رسیدن به کلیسا به چند جوان سیه چرده برخوردیم که در گوشه خیابان با حرکات تند دست می خواستند توجه ما رو به خودشون جلب بکنند و با توجه به اینکه در مورد این روش سرقت در پاریس مطالبی رو خونده بودیم با هوشیاری مسیر مون رو تغییر دادیم تا به آنها روبرو نشیم

....





خوشبختانه برای ورود به کلیسا صف زیادی تشکیل نشده بود و براحتی داخل کلیسا شدیم و نیکمت های چوبی کلیسا برای اندکی استراحت بسیار مناسب بود و حاضرین با سکوت و برای احترام با صدای بسیار ملایمی صحبت میکردند... جشم انداز بیرون هم بسیار زیبا بود و پاریس رو از اون بالا بخوبی میشد دید و از دور برج ایفیل مشخصه ممتاز پاریس هم دیده می شد . دوربین های هم که با سکه فعال می شدند برای دیدن نقاط دورتر وجود داشت . در کوچه های اطراف کلیسا هنرمندان و نقاش های زیادی مشغول هنرنمائی و طراحی چهره توریست ها بودند ...



 








طاق یا ارک پیروزی : eArc de Triomph

بنای یادبود بزرگی با ارتفاع 50 متر است که در وسط میدان شارل دوگل در نزدیکی خیابان شانزه لیزه واقع شده که یادبود سرباز گمنام فرانسوی مربوط به جنگ جهانی اول قرار داره که مشعل آتشی هم  در زیر آن شعله ور هست ، ما هم سعی کردیم از زوایای مختلف از این بنای بزرگ عکس بگیرم ضمننا میشه با آسانسور یا پله به بالای طاق هم رفت که ما بدلیل کمبود وقت از دیدن پاریس از اون بالا محروم شدیم . ....






 



در امتداد دیگر سوی ارک پیروزی ، ساختمانهای مدرن و متفاوتی از دور مشخص بود لادفانس La Defense مجموعه ساختمانهای اداری و تجاری بزرگی بود که مرکز خرید بزرگی هم در مجاورت آن وجود داشت که بهترین فرصت برای خانمها بود که به مهمترین جذابیت های سفر بپردازند !! ، در زیر ارک آن پله های زیادی وجود داشت که جمع زیادی از مردم در زیر سایه ارک نشسته بودند و استراحت میکردند ، کمی دور تر تندیس انگشت شستی وجود داشت که قبلا تصویرش رو در سایت های اینترنتی دیده بودم البته نمیدونستم این مجسمه مربوط به کجاست ، با دیدنش هیجان زده شدم و به سمتش رفتم چون از کشف خودم خیلی لذت برده بودم و چند تا عکس در حالتهای مختلف از این شست جذاب تصویر برداری کردیم




 


دیزنی لند پاریس

این مکان یک شهربازی در شهر جدید مارن-لا-واله در حومه شرقی پاریس است که توسط یورو دیزنی تأسیس شده است. این شهربازی، 7 هتل و یک مجتمع سرگرمی و غذاخوری و یه مرکز خرید هم داره و دومین گردشگاه دیزنی در خارج از ایالات متحده، بعد از دیزنی لند توکیو است. .فاصله این پارک تا پاریس  حدود 30 کیلومتر است . خوشبختانه مکان اون برای ما دارای دسترسی خوبی بود و یک روز کامل رو به دیزنی لند اختصاص دادیم علیرغم گرونی نسبی بلیط ورودی ، جالب بود و ازش حسابی لذت بردیم  البته  پارک به 2 قسمت اصلی تقسیم میشود یکی Disney land Park که مجموعه وسایل بازی و یکی هم Walt Disney Studio که شامل سینما و کارتون ها و انیمیشن ها است و بلیط ورودی برای یک روز 74 یورو  ،2 روزه 131 یورو ،3 روزه 162 یورو و 4 روزه 192 یورو است 74 یورو برای هر 2 پارک است. ما فقط مجموعه اصلی رو انتخاب کردیم .خیلی از اروپاییها برای تعطیلات تابستانی با بچه هاشون دو سه روزی رو در دیزینی اقامت میکنند تا حسابی خستگی درس از تن بچه ها دربیاد و با وجود امکانات جانبی برای بزرگترها هم بد نخواهد گذشت! یکی از ویژگیهای بازیهای دیزنی لند شبیه سازی کامل محیط با شرایط کارتونها و فیلمهای دیزنی بود که لذت استفاده از اونها را برای کسانی که قبلا فیلمها و کارتونها رو دیده بودند چند برابر میکرد تراکم بازدیدکننده نشونه محبوبیت این شهر بازی بود و صف جمعیت در بعضی از بازیهای محبوب خیلی زیاد بود و بعداز استفاده از دستگاههای صفحات دیجیتالی وجود داشت که عکسهای دیجیتالی که در حین سوار شدن وسایل بطور اتوماتیک از استفاده کننده ها تصویر برداری میشد را نشون میداد و میشد عکسها رو برای چاپ سفارش داد من هم از فرصت استفاده میکردم و از تصاویر خودمون از روی صفحه دیجیتال عکس میگرفتم که عکسهاش هم خیلی خوب شد و هیجان و شادی رو که بطور ناخودآگاه ثبت شده بود برای همیشه ذخیره کنم !





با خرید بلیط به طور نامحدود میشد از وسایل بازی استفاده کرد و یک باجه ای بود که میشد بلیط گذر سریع Fast Passرو از دستگاه تهیه کرد با داشتن اون بلیط( البته هزینه ای نداشت) افراد می تونستند بدون قرار گرفتن در صف های طولانی از وسایل بازی استفاده کنند یا بعبارتی ورودی جداگانه ای داشت ولی دریافت اون بلیطها محدود بود و نمیشد در مورد همه بازیها و پشت سرهم از اونها تهیه کرد.

در چندین نوبت ( در زمانهای مشخص شده قبلی )هم شخصیت های دیزنی در طول مسیر مشخصی برای بازدیدکنندگان رژه میرفتند و حرکات نمایشی برای شادی و هیجان بچه ها و حاضرین به نمایش می گذاشتند














یکی از روزها رو هم به بازدید از موزه لوور اختصاص دادیم  این موزه که در داخل کاخ لوور که زمانی محل اقامت خانواده سلطنتی فرانسه بود واقع شده  است. تمرکز موزه لوور روی هنر ، تاریخ ، فرهنگ است هنگام  ورود به موزه نقشه موزه رو حتما بگیرید . چون بزرگی موزه آدم رو دچار سردرگمی میکنه. موزه  لور دارای 4 طبقه  است و آثار ایرانی در طبقه 0 و با رنگ زرد مشخص شده است.بخش مصری موزه یکی از بزرگترین بخش های آن است که با توجه به آثار مصر باستان برای ما بسیار جذاب بود،لوح حمرابی هم در این موزه نگهداری میشه در قسمت ایران قطعاتی از تخت جمشید وجود داشت که بسیار سالم تر از اون چیزی بود که ما در شیراز دیده بودیم و جالب اینکه سنگهای دیوارهای پرسپولیس رنگی و سرستون ها تقریبا کامل و بدون تخریب بود! در این موزه بی نظیر شاهکارهایی همچون تابلوی مونا لیزا اثر لئوناردو داوینچی و آثار میکل آنژ از پرطرفدارترین آثار هنری بود شاید معروف ترین اثر موزه نیز همان تابلوی معروف مونالیزا باشه و معروف بودنش را مدیون لبخند  مونالیزا میدونند که به لبخند ژوکوند نیز معروف است. ما بدون اینکه دنبال این اثر هنری بگردیم با تجمع و توجه جمع زیادی از حاضرین متوجه اثر هنری مهمی شدیم و که مسئولان موزه با قرار دادن موانعی از نزدیک شدن حاضرین به جلوی اثر هنری ممانعت میکردند ، سالن هایی هم مربوط به ناپلئون بود و همچنین مجسمه های بسیار زیادی از مجسمه سازان مشهور هم نگهداری میشد.

یکی از قسمت های جذاب موزه هم ورودی هرمی شیشه ای اون هست و وجود فواره های آب و تردد زیاد بازدید کنندگان باعث ایجاد حس زنده بودن بیشتر محیط اون میشه.نکته مهم اینکه هیچ توضیح و هیچ نوشته ای به زبان انگلیسی نبود و تابلوها و توضیحات صرفا به زبان فرانسه بود!!






































پلیس های پاریس هم دارای تنوع زیادی بودند ازجمله پلیس دوچرخه سوار ، پلیس اسب سوار و ....




از سایر جاذبه هایی که ما بدلیل کم تجربگی از دیدن اونها در اقامت یک هفته ای در پاریس غافل شدیم ، شامل : گالری لافایت ،موزه اورسی ، باغ- کاخ  تویلری ،پارک لوگزامبورگ ،که در نزدیکی دانشگاه معروف سوربن واقع شده، کاخ ورسای ، پانتئون ، خانه اپرای کاخ گارنیه و موزه کتاب اپرا ، قلعه و میدان تاریخی باستیل، قصر Conciergerie و ساختمان آموزشی ، علمی و فرهنگی یونسکو که در پاریس واقع شده است .

یک هفته در پاریس خیلی جالب و بیاد ماندنی بود و در راه برگشت به هلند ، از مسیر اتوبان برنگشتیم و مسیر عبوراز شهرهای کوچک رو انتخاب کردیم تا با گذر از مزارع گندم ،  شهرهای کوچک فرانسه و بلژیک  رو هم دیده باشیم

 ...












وقتیکه  فرودگاه اسکیپول آمستردام رو به مقصد مهر آباد ترک میکردیم ( اون موقع  پروازهای بین المللی از مهرآباد انجام می شد) فکر نمیکردیم بازهم بتونیم چنین سفری رو تجربه کنیم  ولی  چند سال بعد ...

 

پایان        "   بازگشت به خاطرات گذشته اولین سفر ما به اروپا "  ... بزودی با خاطرات سری جدید تجربه های ما  پس از فراغت از تحصیل ، در خدمت شما خواهیم بود

عزیمت به پاریس از راه زمینی با گذر از بلژیک

بعد از یک هفته گشت و گذار در شهرهای مختلف هلند ، و از آنجایکه سعید و پروانه هم تعطیلات تابستانی خودش رو میگذراندند تصمیم گرفتیم که به اتفاق با ماشین شخصی اونها به فرانسه بریم و در پاریس یک هفته ای رو خوش بگذرونیم و بعدش در مسیر بازگشت در بلژیک هم توقف داشته باشیم ...

ما که میهمان های ویژه سعید و پروانه بودیم و اونها خیلی با روحیات مسافرتی ما آشنایی نداشتند ، در انتخاب محل اسکان و امکانات اون وسواس زیادی نشون میدادند ولی ما خیالشون رو راحت کردیم و گفتیم بابا ما بک پکر هستیم !!و سفر با شرایط متفاوت رو دوست داریم و نگران ما نباشند برای همین از بین گزینه های موجود هتل ، هاستل و ... ما گزینه کمپینگ رو انتخاب کردیم که برای ما بسیار هیجان انگیز تر بود ، مخصوصا من که از دوران کودکی همیشه عاشق اردو  و  اقامت در فضای های طبیعی بودم و در زمان ما رفتن اردو برای بچه ها به همین راحتیها نبود ... بگذریم ... پس از بررسیهای بسیار پروانه ، کمپینگ مناسبی در یکی از مناطق خوش آب و هوای اطراف پاریس انتخاب کردیم که در ادامه شرایط اون رو براتون تعریف خواهم کرد ...


مراحل آماده سازی برای سفر همیشه یکی از سخت ترین قسمتهای سفر هست ، و خانواده سعید و پروانه هم با دارا بودن دو دختر کوچیک از این قائده مستثنا نبودند و برخلاف انتخاب اولیه کمپینگ برای مسافرت ، که قاعدتا اقامت با حداقل امکانات رو برای آدم متصور میکرد ، تجهیزاتی که برای این سفر تدارک دیدند خیلی خیلی زیاد و کامل بود این تجهیزات شامل وسایل آشپزی گرفته  گاز جهت پخت و پز ، کپسول ، باربیکیو ، یخچال ، تا سرویس کامل البسه  سیستم صوتی و تصویری ، و سرویس کامل نوشیدنی ،  وسایل ورزشی و حتی توالت سیار با  توجه به ظرفیت ماشینشون و محدودیت صندوق عقب و باربند سقف ماشین ، سعید یک گاری مخصوص به اسم آن هانگن به پشت ماشینش متصل کرد ( البته این وسیله کاملا استاندارد و منطبق با قوانین راهنمایی و رانندگی اروپایی بود و دارای سیم و اتصالاتی بود که با ترمز کردن ماشین چراغ ترمز و حتی راهنمای آن نیز فعال میشد ) و  ظرفیت حمل بار یک وانت اضافی را دارا بود. وسایل سفر با دقت زیاد در داخل آن هانگن چیده شد و بارزدن وسایل و آماده سازی برای حرکت چندین ساعت طول کشید ولی برای ما تجربه جدیدی از نوع اروپایی بود! 

ساعت حرکت و جزیئات اون اصلا یادم نیست ولی نکته ای که در اون زمان برای ما بسیار جالب و کاربردی بود وجود دستگاه GPS گویا در ماشین بود که با نقشه ای دقیقی مسیر مبدا تا محل اقامت در کمپینگ توسط راهنمای گویا آدرس دهی میشد ( البته الان چیزی عادی و معمولی هست ولی در اون زمان ما همچین چیزی رو ندیده بودیم !) وکلی از پیشرفت فناوری لذت بردیم .مسیر برای رسیدن به مقصد دارای دو گزینه اصلی بود انتخاب مسیر از بزرگراه ، و انتخاب جایگزین دیگر از راههای غیر اصلی که با انتخاب اول باید مبالغی را بعنوان عوارضی در طول مسیر پرداخت میکردیم ولی در عوض سرعت و راحتی بیشتری برای ما متصور بود. اتوبانهای تمیز و بدون کمترین دست انداز و ناهمواری از نکات مهمی است که تو ذهنم مونده  حضور ملموس پلیس در طول بزرگراه ها  چشم گیر بود و به قول سعید ، در مسیرها باید به شدت مواظب زنبورها ( اشاره به پلیس ) بود چون اگه به آدم نیش بزنند با  جریمه های سنگین حا لا حالا باید سوزش نیششون را حس کرد !!و اینکه در طول مسیر ، راننده ها فقط در مکانهای خاصی اجازه توقف داشتند که در اون مکانها امکانات اولیه برای توقف کننده ها فراهم بود مثلا نیمکت هایی برای نشستن و غذا خوردن و فروشگاه و ... که در مسیر در داخل بلژیک جایی بمدت  یه ساعت توقف و  استراحت کردیم و غذایی رو که بصورت از پیش آماده شده بهمراه داشتیم خوردیم و سپس با کمک راهنمایی جی پی اس گویا ( البته به زبان هلندی ) به  راهمون ادامه دادیم ...






مسیر دارای ترافیک روان و خوبی بود که نهایتا  با گیر کردن در ترافیک متوجه شدیم که به پاریس نزدیک می شویم خوشبختانه خیلی در ترافیک کشنده بزرگراه گرفتار نشدیم چون مقصد دقیق ما خود پاریس نبود و کمپی که از طریق اینترنت  رزرو کرده بودیم در حومه پاریس واقع شده بود و 45 دقیقه ای با ایستگاه دیزنی لند پاریس فاصله داشت و خودبخود از مسیر اصلی و پر ترافیک جدا شدیم و با گذر از چندین شهرک کوچیک به محل کمپ رسیدیم ... 


به اتفاق پروانه برای انجام مراحل اداری به دفتر کمپینگ رفتیم ، متاسفانه انگلیسی ما در اون زمان بسیار ضعیف تر از اونی بود که بتونم در برقراری ارتباط با مسئول جوان پذیرش به پروانه کمکی بکنیم و پروانه هم که  در زمینه صحبت کردن به انگلیس وضع بهتری از ما نداشت با مسئول باجه سرو کله میزند ، که در همین حین مرد تقریبا مسن ، و البته تنومندی که رنگ چهر ه اش به قرمزی میزد وارد شد و خوشبختانه به زبان هلندی آشنایی کامل داشت و مشکل ما  براحتی حل شد و با پرداخت هزینه اقامت شرایط اسکان ما در کمپینگ فراهم شد.


کمپینگ دارای محوطه بسیار بزرگی بود که امکانات متفاوتی رو میشد انتخاب کرد،  اتاقهای ویلایی ، اتاقک های شبیه کانکس و فضای سبز جهت چادر زدن  که ما گزینه آخر که هیجان بیشتری داشت و حالت اردویی رو برای ما تداعی میکرد انتخاب کردیم که البته اگر کسی میخواست  و درخواست برق میکرد با پرداخت هزینه اضافه مربوطه ، متصدی کمپینگ برق را با سیمهای طویل تا نزدیک محل برپا کردن چادر هدایت میکرد که با توجه به اقامت یک هفته ای ما برخوردای از برق بسیار مهم و ضروری بود.


پس از انتخاب جای مناسب در محوطه بزرگ و جنگلی کمپ ، به سعید در برپا کردن چادر کمک کردیم و با تجهیزات فنی و چکش میخ های چادر را در زمین محکم و استوار کردیم ... چادر ما هم یه چادر معمولی نبود ، چادر بزرگی بود که یک سالن و سه اتاق خواب داشت ! که با توجه به ترکیب مسافرین کاملا مناسب طراحی شده بود...

محوطه کمپینگ از یک سو به محوطه جنگلی مشرف بود و کوه بلندی نیز در چشم انداز جلویی کمپ خودنمایی میکرد... رستوران  و بار، استخر رایگان و سرباز ، نانوایی ، سیستم لاندری و شستشو ، حمام و دستشویی ، پارک بازی کودک از دیگر امکانات کمپ بود و سرویس اتوبوسی هم در ساعات معینی مسافرین را به ایستگاه دیزنی لند پاریس منتقل میکرد ...








شب اول در چادر خیلی خوش گذشت ، بچه ها که روز اول سفرشون بود خیلی پرانرژی و شاداب بودند و با سیستم صوتی که همراه داشتند با پخش موزیک های دلخواهشون و حرکات موزون شادی و خنده رو به جمع ما آوردند و تا نیمه های شب بیدار بودیم گفتیم و خندیدیم  .... 

ادامه دارد

فلاش بک -- اولین سفر به هلند و فرانسه

خلاصه بعد از یک سال و نیم مسافرتهای هفتگی و شبانه ، اندکی وقتم آزادتر شد و تصمیم گرفتم با نگاهی به آلبوم خاطرات گذشته، گزیده هایی از سفر اولمون به هلند ،فرانسه رو بنویسم سفری که علیرغم کم تجربه بودن ، خاطرات شیرین و فراموش نشدنی رو برامون به یادگار گذاشت البته برخلاف سفر دوم که دغدغه نبودن بردیا در همه لحظات سفر همراه ما بود این سفر 15 روزه با آرامش بیشتری توام بود چون بردیا هنوز بدنیا نیومده بود  و از سوی دیگر حضور مستمر سعید و خانواده محترمش که میزبان سفر ما بودند ، باعث شده بود که دومین تجربه سفر خارجی ما (سفر اول مربوط به سفر دبی بود) با برنامه ریزی و هماهنگی اونها ترسیم شده و ما از کمک و تجربه زندگی اونها در اروپا بهره ببریم ...


  اولین ویزای شینگن  ما، از طریق سفارت هلند اخذ شد( ویزای شینگن دوم از طریق سفارت آلمان بود) و پرواز به فرودگاه اسکیپول  (Schiplol Airport) آمستردام آغاز گر این سفر  بود پرواز ما با ایرلاین ایران ایر و در نیمه های شب بود و هواپیمای ما ساعت 9 صبح در خاک هلند به آرامی فرود اومد ، آمستردام از بالا سبز و مثل شمال ایران بود و حس سرخوشی عجیبی وجودمون رو فرا گرفته بود چون گرفتن ویزای شینگن  و همچنین  سفر به هلند برامون در اون زمان بیشتر شبیه یه رویا بود  و فکرش رو نمیکردیم که چند سال بعد مجدد به اروپا سفر خواهیم کرد!


سعید و خانواده اش با دسته گل رز بسیار خوشگلی به استقبال ما اومدند و تجدید دیدار بعد از دو دهه بسیار جالب و دیدنی بود و حرف برای گفتن  زیاد و تمام نشدنی بود.به پیشنهاد پروانه  و با توجه به اینکه شهر محل سکونتش چند ساعتی باآمستردام فاصله داشت اولین گشت شهری رو در اولین روز ورودمون به آمستردام تجربه کردیم با دیدن جذابیت های شهری آمستردام  اثری از خستگی در وجود ما دیده نمیشد ...

 یکی از معضلات شهری آمستردام هم مثل اکثر شهرهای بزرگ دیگر دنیا ،  کمبود فضای پارکینگ ماشین بود و علیرغم اینکه به چندین پارکینگ عمومی سر زدیم همه پر بودند و پس از نیم ساعتی سرگردانی یه پارکینگ عمومی پیدا کردیم و با دقایقی پیاده روی به میدان دام (Dam Square) رسیدیم ... 

این میدان یکی از قدیمی ترین میادین آمستردام است و تعداد زیادی ساختمان قدیمی و تاریخی و یکی از کاخ های سلطنتی هم در اطراف این میدون بود در سمت دیگر میدان موزه مادام تسو وجود داشت که چون به گفته سعید در اون زمان عکاسی در موزه مجاز نبود و ما هم بر این اساس از دیدن موزه صرف نظر کردیم( البته بعدا ها فهمیدیم که اینطوری نیست و عکاسی مشکلی نداره و یا شاید قوانین اونها منعطف تر شده بود )

متکدیان هنرمند هم در گوشه گوشه میدون با البسه های مختلف مشغول ژست گرفتن برای عکاسی بودن که ما هم با ونگوگ نقاش معروف هلندی چند عکس به یادگار گرفتیم ...

در وسط میدون،  زمین فوتبال شنی (ساحلی)  را ایجاد کرده بودند که بچه های کوچک در اون مشغول بازی فوتبال بودند و پرچمهای کشورهای مختلف دور این زمین بود و جالب اینکه پرچم ایران هم یکی از پرجمهای افراشته دورزمین بود ...



در آنسوی میدان هم کالسکه اسبی برای جابجایی توریست ها وجود داشت که مشتری های خاص خودش را داشت...

پس از نیم ساعتی گشت و گذار در میدان دام ،  در امتداد یکی از خیابانهای اطراف میدان که مختص عابرین پیاده بودند قدم زنان رفتیم، خیابان شلوغ و پرتردد بود و وجود فروشگاههای پوشاک و فروشگاههای زنجیره ای بد جور حواس خانمها را پرت کرده بود مخصوصا (بقول هلندیها) خیلی از اجناسشون کورتینگ (حراج)خورده بود و گاها با قیمتهای باورنکردنی برای فروش بود و این باعث شد در اولین روز سفر ، یه سری خرید توسط خانم انجام بشه تا به آرامش برسه !!


بعد از گشت و گذار تو بازار ها و اندکی خرید به پارکینگ برگشتیم و قبض 24 یورویی برای من عدد بسیار زیادی به نظر رسید تازه فهمیدم ما تو ایران چه پارکینگ های مفتی داریم و قدرش رو نمیدونیم !


با گذر از اتوبانهای زیبا و البته رایگان و بدون عوارضی ! و جاده های سرسبز پس از حدود دو ساعت به شهر کوچک و  فوق العاده زیبای هلووتس لاوس در جنوب هلند رسیدیم پذیرایی گرم و ایرانی پروانه و سعید نگذاشت  دوری یک روزه از ایران رو حس کنیم!

برنامه این سفر اقامت یک هفته ای در هلند و دیدن جاهای دیدنی اون بود و سپس رفتن به فرانسه و قرار بود یه هفته ای هم در فرانسه و از پاریس بازدید کنیم و در برگشت توقفی یک روزه  در یکی از شهرهای بلژیک داشته باشیم ...

 در یکی از روزها به اتفاق سعید به یکی از گلخونه های نزدیکی شهرشون رفتیم و یه مقداری بذر گل و پیاز گل لاله خریداری کردیم...









از شانس خوب ما  اون ایام مصادف  با جشن سالانه کنسرتهای موزیک خیابانی بود که گروههای مختلفی از کشورهای دیگه اجراهای خیابانی داشتند و در مرکز خرید هله وتوس لاوس برنامه های متنوعی رو اجرا میکردند و برای ما تازگی داشت ...


چند باری هم دوچرخه سعید رو برداشتم و در مسیرهای مختلف شهر رکاب زدم ،کیفیت بسیار خوب مسیرهای دوچرخه سواری وافعا هیجان انگیز بود و در همه جای کشور هلند مسیرهای اختصاصی دوچرخه وجود داره و حتی این مسیرها در جاده های بین شهری هم هست و قوانین دوچرخه سواری و علائم خاص اون هم در این مسیرها مشهود بود...


چند نکته از  زندگی مردم در هلند :


از مواردی که سعید تعریف میکرد نظم و انضباط شهری بود و به هیچ وجه ماشین ها در محلات در خارج از مکانهای مشخص شده حق پارک نداشتند ،یا باید در پارکینگ خونه پارک میکردند و یا در جای مخصوص پارک خودرو و پارک کردن در کوچه و خیابان ممنوع بود و وجود جایگاههای خاص زباله و ساعات  تخلیه دقیق اون ، باعث شده بود هیچ آشغال و زباله ای رو در گوشه خیابان دیده نشود و  مثلا اگه کسی مبلی تلویزیونی و یا وسایل خونه اضافه داشته باشه ، حق نداره اون رو کنار خونه یا سر خیابان ول کنه و این جریمه سنگینی داره الزاما اون را باید به محل شهرداری حمل کنه و در جای خاص خودش قرار بده ...

البته یه جایی در کلیسا هم هست کسایی که چیزهایی دارند که بدرد شون نمیخوره و البته تا اندازه ای قابل استفاده هست اون رو به اونجا میبره و در روزهای خاصی با قیمت های بسیار پایین فروخته میشه و از پولش برای کمک به نیازمندان استفاده میشه ...

از نکات دیگه اینکه مالیات استفاده از ماشین در هلنده ، بر اساس وزن و سال تولید ماشینن میتونه متفاوت باشه یعنی ماشین های کوچک تر و کم حجم تر مالیات کمتری میدهند چون وزن ماشین میتونه تا اندازه زیادی به استهلاک بیشتر آسفالت جاده ها تاثیر بذاره و دیگه اینکه ماشین های گازوئیلی مالیات بیشتری باید بپردازند که احتمالا به خاطر اثرات مخرب زیست محیطی اونها هست و فقط داشتن اون برای کسایی که خیلی خیلی از ماشین استفاده میکنند مقرون به صرفه هست چون هزینه گازوئیل کمتر از بنزین هستش ...


اینطور که متوجه شدم کشت محصولات کشاورزی با توجه به هماهنگی با مسئولین محلی تعیین میشه و با کسب مجوزی  خاص محصول مورد نیاز را کشت میکنند ، اینطور نیست که مثل ایران یه دفعه ای همه یک محصول  خاص  رو بکارند و موقع فصل برداشت با ازدیاد عرضه و ثابت بودن تقاضا، کشاورز دچار ضرر بشه ....


سبک معماری و ساخت خونه ها هم در اونجا از نظم نسبی برخوردار بود و وقتی در یک خیابان قدم می زدید تمامی خونه های اون خیابان از نمای ظاهری یکسان و معماری شبیه بهم ساخته شده بودند و ظاهرشون از یک استایل پیروی میکرد و اگر به خیابان دیگری می رفتید کلا ساختار خونه ها شبیه بهم ، تغییر می کرد و قطعا هنگام ساخت خونه باید از طرح اولیه اون خیابان پیروی میکردند حالا چطور تونستند این هماهنگی و نظم رو در شهرسازی اونجا رعایت کنند واقعا جای تعمق و تفکر داره ...


رانندگی با چراغ روشن در روز  ،  برای همه  ماشینها در هلند امری عادی  بود و با توجه به هوای ابری ، برای دقت بیشتر و کاهش خطرات همه ماشینها در روز هم موظف به روشن کردن چراغهای خود بودند( البته این روزها دی لایت در ایران هم داره کم کم عادی میشه!)












در این چند روز ما از دیدنی های شهرهای روتردام  از جمله  خانه های مکعبی  وبوس ونینگن (Cube house (باغ وحش بلای دورپ رتردام  ) ، پل اراسموس Erasmusbrug که دارای معماری بسیار زیبا ومنحصر بفردی هستو روی رودخانه ماس ساخته شده  که روتردام رو به دوقسمت شمالی و جنوبی تقسیم میکند بازدید کردیم ،  آمستردام ، دن هاگ(لاهه) و چند شهر کوچک دیگه رو هم دیدیم و با توجه به اینکه در سفر دوم به هلند جزئیات اون را براتون شرح دادیم از توضیحات تقریبا تکراری صرف نظر میکنیم...