در ایستگاه برج الخلیفه پیاده شدیم ، جمعیت زیادی به سمت برج در حرکت بودند با توجه به ارتفاع برج پیدا کردن مسیر رسیدن برج الخلیفه بسیار راحت بود،راهروهای خروجی مترو که در دست ساخت بود در آینده نزدیک بازدیدکنندگان رو در محیطی خنک به سمت برج الخلیفه و دبی مال هدایت خواهد کرد و مسیر دسترسی به برج و مرکز خرید تسهیل خواهدشد ولی فعلا با گذر از چند خیابان امکان دسترسی به برج وجودداشت ..
برای ساعت 8 شب با ادی قرار داشتیم در نزدیکی برج دریاچه بسیار بزرگی وجود داشت که جمعیت زیادی اطراف دریاچه نشسته بودند ولی خبری از مراسم فواره و رقص نور نبود یه گشتی در مرکز خرید دبی مال زدیم مثل بقیه مراکز خرید دبی گرون و شیک بود ، یه شکلات بزرگ هم به شکل برج الخلیفه که از ترکیب شکلاتهای کوچکتر درست شده بود بطورمشخصی جلب نظر میکرد
ساعت 7و نیم از محوطه فروشگاهها بیرون اومدیم ، یکدفعه جنب و جوش خاصی در بین جمعیت شکل گرفت و همه فضاهای خالی کناردریاچه توسط جمعیت پرشد رقص نور و حرکت مواج فواره ها توام با موزیک بسیار زیبا و چشم نواز بود و صدای با کیفیت موزیک که به زیبائی با نور حرکت فواره ها تنظیم شده بود .... ظاهرا این مراسم در فواصل زمانی نیم ساعته اجرا میشد
این رقص نور با آهنگی از سلندیون اجرا شد...از سالها پیش مشابه این رقص نور و حرکات موزون فواره ها در پارک ساعی اجرا میشد ولی کیفیت این اجراها با هم بسیار متفاوت بود.
بعد از گذشت 20 دقیقه ادی تماس گرفت و ما حضورمون در کنار یک رستوران مشخص در حاشیه دریاچه اعلام کردیم که ادی بتونه در اون جمعیت زیاد ما رو پیدا کنه...دقایقی بعد ادی اومد و از ما در مورد اجرای موزیک و رقص فواره ها پرسید و گفت یه جای ویژه ی در طبقه فوقانی دبی مال هست که با یه زاویه جالب میشه از این مراسم دیدن کرد من هم بلادرنگ پیشنهادش رو قبول کردم چون ارزش دیدن دوباره رو داشت...تا اجرای موزیک 5 دقیقه ای وقت داشتیم با گذر از میان کتابفروشی به یک کافه با چشم اندازی زیبا در یکی از طبقات فوقانی دبی مال رفتیم و پیشخدمت کافه که هم با دیدن ما به سمتمون اومد و ادی هم بالاجبار یه نوشیدنی سفارش داد تا بتونیم دقایقی دربالکن کافه که مشرف به دریاچه بود و از یک نمای اختصاصی هنرنمایی نور رنگ و صدا رو با آب نظاره کنیم...اینبار نوبت یه آهنگ عربی بودکه با ضرباهنگ خاصی حرکت فوارهها رو تنظیم کرده بودند
با اتمام مراسم بهمراه میزبان مون با گذر از چند خیابان به یه رستوران رسیدیم ، ادی برای اینکه میهمانوازی لبنانی رو همراه با آشپزی کشورشون به ما نشون بده رستوران زنجیره ای لبنانی به اسم لیلی رو انتخاب کرده بود و قبلش میز رو رزرو کرده بود رستوران پر از جمعیت بود و گارسونها در حال سرویس دهی به مشتریها بودندظاهر رستوران نشون میداد که رستوران خوب و مطرحی باید باشه و در یه تنور کوچک هم نون رو در تنور قرار میدادند و داغ برای میهمانان سرو میکردند.... منو غذاها رو گارسون آورد و از ما خواست که غذای مورد نظرمون رو سفارش بدیم ما هم که اطلاع زیادی در مورد غذاها نداشتیم ازش خواستیم که در انتخاب غذا به ما کمک کنه ، فقط اینکه چون من زیاد با زیره رابطه خوبی نداشتم و احتمالا غذاهای عربی از زیره زیادی استفاده میکنند ازش خواستم برای من ترجیحا غذای کم زیره ایی رو سفارش بده
با یه نگاه سرانگشتی به قیمت های غذاها ، با توجه به پول بی ارزش ما غذاهاش بسیار گرون بود
معمولا در کشورهای اروپایی عرف اینکه هرکی بصورت دنگی هزینه غذای سفارش داده شده خودش رو پرداخت میکنه با توجه به قیمت غذاها در منو بایستی حسابی تو خرج میافتادیم ! ولی تو دلم گفتم " خوب اشکالی نداره چون اون به ما محبت زیادی کرده یا شاید حتی خودمون مهمونش کنیم"...
ظاهرا ادی از روی منو از انواع مختلف غذاها هرکدوم یکی رو سفارش داد از تبوله لبنانی گرفته تا انواع اقسام کباب ها سالاد و دسر و ...لبنانی ها قبل از غذاهای اصلی پیش غذای مفصلی رو سرو میکنند که هرکدوم ازاونها داخل بشقابهای کوچکی گذاشته میشه که به مجموعه اونها Mezaیا همون مزه خودمون گفته میشه ...
به شوخی بهش گفتم بقیه دوستان کی میان؟ با تعجب نگاهی بهم کرد بعدش توضیح دادم غذای سفارش داده شده برای بیش از 6 نفره... اون لبخندی زد و گفت این رسم لبنانی هاست و کار فوق العاده ای محسوب نمیشه...
حموس ، شاورما ، تبوله فکوش ، چیزرول ، لبنانیز کباب و ... از انواع غذاهایی بود که اسمش یادم مونده...
تنوع غذاها و شکمو بودن من باعث شد که از همه غذاها یه تستی بکنم ولی بازهم مقدار زیادی غذا اضافه اومد و حیف و میل شد گارسون فیش قابل پرداخت رو آورد و من بهش گفتم که من حساب میکنم ولی ادی با یه قیافه کاملا جدی و حق بجانب گفت من شما رو دعوت کردم مگه میهمان هم حساب میکنه... اینجا بود که تشابه فرهنگی زیادی بین خودمون و لبنانیها حس کردم البته شانس آوردیم چون شاید هزینه اونشب شام به اندازه 4 روز سفرمون هزینه ارزی داشت! ادی فیش قابل پرداخت رو یه جوری گرفت که مبلغش دیده نشه و با دادن کریدیت کارت و یه انعام اضافی به گارسون مبلغ رو پرداخت کرد...
در پیاده روی بعد از صرف غذا موضوعات مختلفی صحبت شد از بهار عربی گرفته تا وضعیت سوریه و ایران ولبنان و شرایط زندگی در لبنان عربستان و ایران وطرز تهیه و رسیپی تبوله لبنانی و...
و صحبت از دیدنیهای بیروت و ایران همه و همه باعث میشد که از یه زاویه دیگه به مسائل دوروبرمون بیشتر بیاندیشیم
پس از بازگشت به خونه ، ادی بعد از دقایقی استراحت برای دیدن یکی از دوستاش از ما خداحافظی کرد و ما رو تنها گذاشت و گفت دیروقت برمیگرده و ما هم برای ساعت برگشت فردا عصر باهاش هماهنگی لازم رو انجام دادیم
خلاصه روزمون با یکسری خاطرات خوب به شب رسید تا فردا خودمون رو برای روز دیگه و یه تجربه متفاوت دیگه آماده کنیم
ادامه داره ...
صبح با تابش نور طلائی رنگ خورشید که از پنجره اتاق بداخل تابیده میشد بیدار شدیم دیدن طلوع آفتاب از این زاویه بسیار دیدنی به نظر میرسید، ادی زودتر از ما بیدار شده بود و خونه نبود یه صبحونه مختصر خوردیم و با یه نگاهی به نقشه ، برنامه حرکت امروز رو بررسی کردیم برای روز دوم بازدید از بیمارستان ایرانیان دبی و دیدن افشین دوست قدیمی مهمترین برنامه ما بود متاسفانه برای رسیدن به بیمارستان هیچ کدوم ازخطوط مترو بدردمون نمی خورد و با راهنمایی که ادی کرده بود باید از طریق ایستگاه مترونخیل با اتوبوس میرفتیم
با یه کوله پشتی کوچک و یه بطری آب با گذر از کنار دریاچه مصنوعی زیبای جمیرا به ایستگاه مترو رسیدیم با توجه به اینکه بیشتر مسیرهای امروزمون با اتوبوس بود یه کارت اعتباری نقره ای مترو خریدیم تا با شارژ اون به مقدار روزانه هزینه کمتری رو بپردازیم ایستگاه نخیل فقط یک ایستگاه فاصله داشت و با خروج از ایستگاه نخیل چندین اتوبوس در ایستگاه منتظر مسافر بودند با پرس و جو از راننده ها اتوبوس خط 22 رو سوار شدیم و اولین مسافرهای اتوبوس بودیم 15 دقیقه ای منتظر موندیم یکی دو نفر سوار شدند دیگه داشتیم شک میکردیم که چرا حرکت نمیکنه که اتوبوس راه افتاد اتوبوسش بسیار تمیزومجهزبه کولر بود و شیشه های اتوبوس هم تا اندازه ای دودی بود که در تابستون نور شدید خورشید مسافرین رو اذیت نکنه در مسیر جی پی اس رو روشن کردم تا جهت یابی حرکت اتوبوس رو هم ببینم تا بهتر موقعیت خودمون رو بتونم بفهمم اتوبوس با گردش در چندین ایستگاه خلاصه در مسیر ساحلی قرار گرفت مسیری که ویلاهای ساحلی ثروتمندان عرب توجه رو بخودش جلب میکرد حدود یک ساعت در امتداد ساحل به سمت بیمارستان به پیش رفتیم و از کنار برج العرب و مدینه الجمیرا و وایلد وادی گذشتیم و خودبخود برنامه بعداز بازدید ازبیمارستان شکل گرفت و قرار شد در مسیر برگشت از این 3 جاذبه توریستی هم بازدیدی داشته باشیم (البته در سفر قبلی هم اینجاها رو با یه تور شهری هتل دیده بودیم
)با نزدیک شدن به بیمارستان ، راننده اتوبوس ما رو مطلع کرد ، علیرغم اینکه بیمارستان در کنار نوار ساحلی قرار داشت ولی نواحی اطراف بیمارستان خیلی با کلاس به نظر نمیرسید و حضور پرتعداد عابرین با ظاهری شرقی نشون از منطقه مسکونی مهاجرین داشت
.با ورود از درب اورژانس حال و هوای ایرانی بیمارستان کاملا مشخص بود ظاهرا بیمارستان جزء قدیمی ترین بیمارستانهای دبی بود و بیماران این بیمارستان علاوه برایرانیها ، مردم فقیر و کارگر مقیم دبی و افغانها و تاجیکها و فارسی زبان دیگه بود
براحتی افشین رو پیدا کردیم و سالومه هم یکی دیگه از دوستان بود که چند سالی بود اونجا مشغول بود
شرایط کار و اشتغال در بیمارستان ایرانیان دبی
خلاصه صحبت های رد وبدل شده با افشین و سالومه و مدیر بیمارستان ایرانیان دبی حاکی از این بود که این بیمارستان و کلا کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیاز بسیار زیادی به نیروهای فارغ التحصیل علوم پزشکی اعم از پزشک و پرستار و پیراپزشکی دارند و شرایط پرداخت حقوقشون هم بد نیست
مثلا برای یه پرستار برای یه شیفت کاری حدود ماهی 4000 درهم حقوق پرداخت میشه که با توجه به کمبود نیروی انسانی و اضافه کار حدود 3000 درهم اضافه کاری ، حقوق نسبتا خوبی برای یه فارغ التحصیل ایرونی محسوب میشه
البته در بیمارستانهای دیگه دبی این حقوق به 5000 الی 7000 هم میرسه که البته در اون بیمارستانها معمولا انجام اضافه کارممکن نیست.. البته میگفتند در سایر بیمارستانها حضور پررنگ هندیها و قبضه کردن امور پزشکی عرصه رو بربقیه ملیتها تنگ کرده اند
با توجه به شرایط نامساعد سیاسی بین ایران و امارات که بدلیل مناقشات مرزی جزایر سه گانه ایرانی هست شرایط صدور ویزای کار برای ایرانیان بسیار بسیار سخت شده و عملا جذب نیروی کار ایرانی برای بیمارستان ایرانیان غیرممکن شده و بناچار از پرستاران فیلیپینی و سایر کشورهای آسیایی شرقی استفاده میکنند و میگفنند با ای کیو بسیار پایینی که این کارکنان دارند کاررو بسیار سخت تر کرده اند
داوطلبان برای اخذ ویزای کاردبی باید مجوز وزارت بهداشت امارات رو اخذ کنند که یه آزمون تخصصی شغلی است که با پرداخت 2000 درهم مجاز شرکت در آزمون میشوندو پس از اخذ مدرک ، با ارسال مدارک تحصیلی و اعلام نیاز بیمارستان به ادراره کار و مهاجرت دبی فرآیند صدور ویزا انجام خواهد شد که متاسفانه در 99 درصد موارد ویزای کار برای ایرانیان صادر نخواهد شد
سالومه و افشین متفق القول زندگی و کاردر دبی رو فقط و فقط برای یک دوره گذارو در آمد زایی و پرواز به افق های بالاتر مناسب میدونستند و زندگی در درازمدت در دبی رو خوب ارزیابی نمیکردند...
بعد از سه ساعتی گپ و گفت با بچه ها ، با خداحافظی از دوستان به سمت ایستگاه اتوبوس شماره 22 رفتیم واز طریق همون مسیر برگشتیم در ایستگاه روبروی برج االعرب از اتوبوس پیاده شدیم گفته میشه هتل برج العرب تنها هتل 7 ستاره دنیاست در در دل دریا ساخته شده این هتل در کنار وایلد وادی یکی از دو پارک آبی دبی قرار داشت و توریستهای زیادی از کشورهای مختلف در جلوی درب ورودی هتل عکسهای یادگاری میگرفتند
...
ما خودمون فرصت نداشتیم که وایلد وادی بریم شاید نبود بردیا هم دلیل دیگه ای شد که اصلا فکرش رو هم نکنیم
!
قیمت و ساعات کار پارک آبی وایلد وادی دبی
ورودی نفری 220 درهم بود برای ورودی بچه ها قدشون مهم بود یعنی بچه های که قدشون زیر 1.1 متر باشه 175 درهم و برای بچه های زیر 2 سال هم رایگان بود
پارکینگ ماشین و تیوب رایگانه و برای اجاره حوله مبلغ 25 درهم و کمد کوچک 25 درهم و کمد بزرگ هم 35 درهم هزینه داره
ساعات کاری پارک آبی هم در ماههای مختلف سال فرق داره
sep-Oct
ازساعات 10 الی 19Nov-Feb
از ساعت 10 الی 18March-May
از ساعت 10 الی 19June-Auguest
و برای خانمها هم سانسن ویژه در نظر گرفته بودندکه از ساعت 8 شب تا 12 شب با بلیط 205 درهم وبرای دخترکوچک ها هم 165 درهم بودالبته فقط در روزهای پنجشنبه
چندقدمی بالاتر از اونجا مدینه الجمیرا قرارداشت که در اون روزها میزبان جشنواره فیلم دبی بود فرش قرمز و وجود ماشینهای لوکس و گران قیمت خبراز حضور هنرپیشه و عوامل حرفه ای داشت چند تا از میهمانهای ویژه با عبور از فرش قرمز خودشون رو به محل برگزاری مراسم رسوند البته ما که نمیشناختیمشون و اطلاعات خاصی هم در مورد این جشنواره نداشتیم خیلی فرقی نمیکرد
در مورد مدینه الجمیرا، حرف تازه ای برای ما نداشت و فرقی با سالها قبل نداشت و فقط بادگیرهای اون ما رو به یاد معماری ایرانی میانداخت...درخت کریسمس بزرگی که در محوطه قرارداشت که کاملا برگزفته از حضور وفرهنگ غرب در این کشور اسلامی بود
...
با تاریک شدن هوا با اتوبوس خط 22 به قصد رفتن به برج العرب عازم مناطق مرکزی شهر شدیم در یکی از ایستگاههای بین راه که با ایستگاه مترو فاصله چندانی نداشت پیاده شدیم.
وقتی شما از مترو استفاده میکنید براحتی میتونید مقصدو امکان دیدنی رو پیدا کنید چون نام ایستگاهها اکثرا منشاء گرفته از جاذبه های اطرافشون هست.
ادامه دارد