سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید
سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید

خداحافظی از برلین و پرواز به دانمارک

 بعد از برگشت به خونه آنه در حالیکه مشغول جابجایی و مرتب نمودن وسایل خودمون بودیم صدای آشنایی به نظرم رسید اولش شک کردم ولی صدای زمزمه یک آهنگ ایرانی توجه من رو به خودش جلب کرد ..... آره صدا مربوط به امیر بود دوست ایرانی آنه که امشب به خاطر حضور ما اومده بود کلی از دیدنش خوشحال شدیم و از ایران گفتیم و گفت و از خاطرات 30 سال پیش ایران و از زندگی پراز تلاطمش و همه چیز ... امیر تو برلین تاکسی داشت و در مسیر بیمارستان تا خونه با آنه آشنا شده بود و رفاقت اونها به مرور زمان قوی تر شده بود و رفتار آنه نشون میداد که علاقه و احترام خاصی نسبت به امیرداره  و به پیشنهاد آنه و امیر ، قرار شد که بازدید شبانه ای از برلین و بعضی از خیابانهای برلین شرقی و غربی داشته باشیم قبل ازاین برلین گردی شبانه به رسم یادبود صنایع دستی که با خودمون آورده بودیم به آنه تقدیم کردیم که خیلی خوشحال شد و....


تاکسی امیر ماشین شیک و خوبی از KIA بود و با حوصله خاصی جاهای دیدنی برلین رو به ما نشون میداد و با توضیحات فارسی امیر این بار برلین رو به روایت یک ایرانی دیدیم و لذت بازدید روزانه ما دوچندان شد از امیر خواستم که اگه امکان داره جلوی دروازه مشهور TOR یه توقف کوتاهی داشته باشیم  تا من بتونم چند تا عکس یادگاری در شب بگیرم که اون با خوشرویی قبول کرد ...


نمایشگاه اتومبیل در برلین -- تحویل فوری  بوگاتی !! شرایطی .... رقیب جدی ایران خودرو و سایپا در برلین




بعد از نیمه شب به خونه رسیدیم امیر پیشنهاد داد که صبح ما رو به فرودگاه برسونه چون اونطوریکه میگفت برلین 2 تا فرودگاه داره و اون فرودگاهی که ما باید بریم دسترسی بهش یک کم سخته و ممکنه برامون ایجاد استرس بشه با خوشحالی پیشنهادش رو قبول کردم چون واقعا ما رو نجات داد !    و با اوج خستگی زودتر از اونی که فکرش رو بکنید به خواب رفتیم


صبح زود پس از خداحافظی از  آنه با امیر به سمت فرودگاه رفتیم و پس از چک کردن پرواز از تابلوی پروازها که قبل از ورودی فرودگاه بود ترمینال مربوطه رو پیدا کردیم و با تشکر از امیر به سمت سالن اصلی پرواز خروجی رفتیم ...


 فرودگاه تگل برلین



وقت زیادی داشتیم و این فرصت مناسبی بود برای کنجکاوی در داخل فرودگاه ، در سالن انتظار مسافرین خسته بر رروی صندلیها لم داده بودند و بعضی ها هم براحتی دراز کشیده بودند که برام تو کشور با کلاسی مثل آلمان یک کم غیر منتطره بود  ...





خطوط هواپیمایی اسکاندیناوی --SAS



با نظم خاصی و بدون درد سر در زمان موعود و بدون تاخیر سوار هواپیما شدیم هواپیمای کوچک اسکاندیناوی  اولین پرواز با یه خط هواپیمایی خارجی برای ما بود که تجربه خوب و راحتی بود مهماندار مودب و منظم هواپیمای کوچک و تمیز و مسیر یک ساعته چیزهایی بود که تو ذهنم باقیمانده ... تو مسیر هم فقط با یک پاکت آبمیوه از ما پذیرایی کردند  و زودتر از انتظار به آسمان کپنهاک رسیدیم .....

برلین در روز آخر

با عرض پوزش از تاخیر بروزرسانی وبلاگ که دلیل عمده اش مشکل فیزیکی گردن من بود سعی می کنم ادامه سفر رو منظم تر در خدمت باشم

پس از خداحافظی از میزبان قبلی آئودری و دن ، با راهنمایی اونها وبا تعویض دو خط مترو  خلاصه به خونه آنه رسیدیم .... از روی زنگ در که تعدادشون هم خیلی زیاد بود واحد میزبانمون رو پیدا کردیم با کوله های سنگینی که داشتیم بالارفتن از 5 طبقه کمتر از کوهنوردی نبود !! خونه خیلی قدیمی بود میشد حدس زد این خونه از قبل از جنگ جهانی دوم بجا مونده بود! ولی در عین قدیمی بودن محکم و مستحکم به نظر میرسید  اولین چیزی که توجه من رو به خودش به جای پنجره دو جداره از دو پنجره پشت هم استفاده کرده بودند.... آنه خانم مهربان و آرومی بود و با  محبت به ما خوش آمد گویی کرد و پس از استقرار و نشون دادن محل اقامت ما با چای و شکلات از ما پذیرایی کرد ، آنه ماما بود و در یک بیمارستان در برلین مشغول بود و این موضوع باعث میشد که حرف های زیادی در مورد سیستم بهداشت و درمان ایران و آلمان  برای گفتن داشته باشیم و تعجب آنه از میزان بسیار بالای سزارین بود وقتی توضیحات من رو در مورد این آمارها شنید و خیلی از این موضوع دچار تعجب شد  .....




اون شب دختر آنه به اتفاق دوست پسرش هم میهمان آنه بودند و آنه یه میهمان دیگه هم داشت که خانم 48 ساله استرالیائی بود که به عنوان میهمان CS در یکی از اتاقهای خونه نسبتا بزرگ و قدیمی آنه حضور داشت....


با اینکه دیر وقت بود شام نسبتا ساده ای با کمک آنه تهیه شد و بعد از شام هم فرصت مناسبی بود که صحبت دوستانه ای با کیم (میهمان استرالیائی ) و آنه در مورد شرایط زندگی ، چالش ها و فرصت و مقایسه کشورها با هم داشته باشیم که در مجموع مکالمه خوب و جالبی بود و کیم با اکسنت استرالیائی فرصت خوبی بود برای آشنایی با یک اکسنت متفاوت از زبان انگلیسی ....

صبح زود پس از صرف صبحانه و خداحافظی از آنه عازم شهر شدیم  و با خرید یه بلیط روزانه مترو به مبلغ 12.60 یورو خیال خودمون رو راحت کردیم .... خرید بلیط روزانه خیلی مقرون به صرفه هست و نگرانی خرید بلیط از دستگاههای الکترونیک رو بطرف میکنه چون با یه بلیط می تونی در سراسر روز از مترو براحتی استفاده کنی و با توجه به تعدد خطوط از روی ایستگاهها بدون نیاز به کمک می تونی هر جا رو که بخواهی براحتی پیدا کنی .....


اولین نقطه چک پوینت چارلی بود که تنها گذرگاه عبور از برلین شرقی و غربی بود که دو  زن و مرد با پوشش سرباز آمریکائی  بساط کاسبی عکس رو راه انداخته بودند و توریست ها مختلف از اونها عکس یادگاری میگرفتند.... بعد از اونجا با نقشه ای که داشتیم پیاده به سمت  بازمانده از خرابه های دیوار برلین دیوار برلین براه افتادیم  در کنار این دیوار قطور، نمایشگاهی از عکسهای هیتلر برپا بود که تاریخ آن دوران را مرور میکرد جالب اینجاست که آلمانیها از عملکرد هیتلر به شدت خجل و ناراحت بودند و این موضوع رو به راحتی میتونستید در اظهار نظر اشون حس کنی ...

در کنار اون نمایشگاه دستگاههای صوتی بودند که سخنرانی ها ی تاریخی اون زمان رو پخش میکرد...

                               چک پوینت چارلی


                                 باقیمانده از دیوار برلین


   نمایشگاه تصاویر و سخنرانی مربوط به دوران جنگ جهانی دوم در کنار دیوار برلین


  

                                          

Dem Deucschen volke

اعتراض جمعی از یمنی ها در برلین


خلاصه کل روز رو به کمک مترو و گاها پیاده کل جاذبه های توریستی رو که می تونستیم دیدیم و لذت بردیم البته تعداد موزه های برلین اونقدر زیاد بود که بازدید از همه اونها در این وقت محدود ما امکانپذیر نبود ولی ساختمان ها و اماکن قدیمی اونها از بیرون بسیار دیدنی و قابل توجه بود...

هوای برلین در اونروز بسیار ناپایدار بود و پس از چند ساعت خوش شانسی و هوای آفتابی  در ظهر اونروز چنان بارون شدیدی ما را گرفت که چاره ای جز توقف در زیر سایبان یک درخت نداشتیم ولی بتدریج  هوا بهتر شد .....


قبل از تاریکی هوا ، پس از پشت سر گذاشتن یه پیاده روی و برلین نوردی طولانی به خونه آنه برگشتیم و با سورپرایز ی مواجه شدیم ...... 

ادامه دارد...