پس از استراحتی دلچسب و لذت بخش ، صبح زود از خواب بیدار شدیم و با این پیش فرض که ترک ها معمولا دیر شروع بکار میکردند با آرامی مقدمات صبحونه رو آماده کردیم ، نجیب هم خوابیده بود و ظاهرا دیرتر باید میرفت سرکار ، رفتیم تو آشپزخونه و چایی رو دم کردیم خوشبختانه نجیب هم بیدار شد و برای صبحونه خوردن به ما ملحق شد ... زمانهای آماده سازی و صرف غذا بهترین وقت برای صحبت کردن و تبادل اطلاعات هست ... نجیب از زلزله سال پیش وان گفت و ساختمانهای تخلیه شده اطراف خونه رو از پشت پنجره آشپزخونه به ما نشون داد متاسفانه کشور ما هم تجربه های تلخی از زلزله داره و گرفتاریهاش کاملا برای ما ملموس بود....
بعد از پایان صبحونه روی یه برگ کاغذ نقشه جاهای اصلی وان رو به صورت کروکی برای ما کشید که الحق و الانصاف مکمل بسیار خوبی برای نقشه های آنلاین و آفلاین گوگل مپ بود چون ایستگاههای مینی بوس و مراکز خرید هم از نقاط برجسته نقشه دست ساز نجیب بود... فاصله خونه تا مرکز اصلی شهر زیاد نبود و با پیاده روی کمی به میدون اصلی شهر رسیدیم همون جایی که روز قبل در اطرافش سرگردون بودیم!! ولی اینبار پس از خروج از آپارتمان نجیب ، مسیر رو با دقت زیادی نشونه گذاری کردیم که موقع برگشت به خونه دچار مشکل نشیم ....
علیرغم اینکه وان سیستم حمل و نقل عمومی همچون ایستگاههای اتوبوس و مترو نداره ولی بدلیل کوچک بودن شهر ، سیستم مینی بوس رانی خوب و منظمی داره و اکثر ایستگاههای اصلی مینی بوس ها در اطراف میدون اصلی که یک مسجمه ماهی نشونه اش هست مستقره ، البته ایستگاهها در کوچه های فرعی قرار داره ولی پیدا کردنش سخت نیست ...
مقصد اصلی و اولیه ما در وان بازدید از گربه های عجیب با چشم های لنگه به لنگه وان هست ! آره تعجب نکنید این فقط شخصیت محبوب بچه ها کلاه قرمزی نیست که یه چشمش آبی هست و چشم دیگه اش سبز!! گربه های وان هم تقریبا همین ویژگی رو دارند پشمالو و چشم های آبی و زرد ... شهر وان به خاطر داشتن گربه های زیبا ٬ VAN KEDİSİ با چشم هایی دو رنگ ٬ شهرت جهانی دارد
ظاهرا با توجه به کاهش تعداد این گربه ها ، در سطح شهر این گربه ها دیده نمی شوند و مکان مخصوصی برای نگهداری و تکثیر این نسل گربه ها به اسم خونه وان کیدیسی وجود داره و برای رفتن به اونجا باید با مینی بوس های یونیورسیتی بریم...
ایستگاه اتوبوس رو براحتی پیدا کردیم و مینی بوس تا تکمیل شدن مسافراش صبر کرد و براه افتاداز اسم مقصدش و همچنین رینج سنی مسافراش معلوم بود که مقصد دانشگاه شهر وان هست ، جوانهای دانشجوی دختر و پسر که سرشار از انرژی بودند مینی بوس رو به سرویس دانشگاه تبدیل کرده بودند و با اندکی کنجکاوی و زیر چشمی ما رو کنترل میکردند، مسیر رسیدن به مقصد طولانی به نظر میرسید و با توجه به کوچک بودن وان ، یک کم برامون عجیب بود ولی با پرس و جو از مسافرین به ادامه مسیر مطمئن شدیم ....
با کمک مسافرین در ایستگاه مربوطه پیاده شدیم ، منطقه کاملا در حومه وان واقع شده بود و هوای آفتابی و آسمون آبی وان با پیش بینی ما فرق داشت... با رهگیری تابلوهای راهنما در مسیر درست خونه وان کیدیسی قرار گرفتیم ... مسیر نسبتا طولانی رو باید بصورت پیاده میرفتیم ...
خونه گربه ها واقعا شبیه خونه بود ، نه خبری از بلیط فروشی بود و نه نگهبانی جلوی درب! اولش حالمون خیلی گرفته شد چون اینهمه راه رو اومده بودیم هیچ و پوچ !! ... از لای نرده و در داخل خونه رو ورانداز کردیم ولی کسی اون دور و بر نبود ...یه دفعه ای یه سیمی از لای در به بیرون اومده بود و با اون سیم میشد از بیرون درب رو باز کرد ... خلاصه با احتیاط داخل رفتیم و وجود دوربین های مداربسته هم توجه ما رو به خودش جلب کرد ... ولی چاره ای نبود و واقعا حیف بود که اینهمه راه رو بیای و گربه های زیبای وان رو از نزدیک نبینی !!
در سمت چپ خونه محوطه ای که سرپوشیده بود و با فنس(توری) محصور شده بود گربه های نر رو نگهداری میکردند و گربه ها با دیدن ما بجای اینکه بترسند و فرار کنند همه به سمت توری هجوم آوردندو به به استقبال ما اومدند!!
ما هم از دیدن این استقبال هیجان زده شدیم ، گربه ها که با هیجان زیادی از توریها بالا میرفتند و بعضی ها دستشون رو از لابلای فنس بیرون میاوردند و با ما دست می دادند!! حیف ... کاشکی میتونستیم بغلشون کنیم و نازشون بدیم ... تمیز و پشمالو و از همه مهمتر اجتماعی ...
در سمت دیگه ساختمون ، محوطه گربه های ماده بود که در مقایسه با نرها شیطون تر و بازیگوش تر بودند ، خوشبختانه دو نفر دیگه هم برای دیدن گربه ها وارد ساختمون شدند و خیال ما از ورود غیر مجاز راحت شد و ازشون خواستیم چند تا عکس از ما با گربه زدید ساختمون باخلهای دوست داشتنی وان بگیرند...نیم ساعتی رو به بازیگوشی با گربه ها سپری کردیم و البته از دیدن داخل ساختمون که نمی دونستیم چی هست صرف نظر کردیم ...
در بیرون ساختمون خونه گربه ها همون دو بازدید کننده از ما دعوت کردند که تا یه جایی ما رو با ماشینشون برسونند و ما هم بدون درنگ قبول کردیم ... ولی بنده خداها یک کلمه انگلیسی نمی دونستند و ما هم با دایره لغت کمتر از 10 و با زبان ادا و اشاره اندکی باهاشون ارتباط برقرار کردیم و در یکی از ایستگاهها ی مینی بوس ما رو پیاده کردند ....
هنوز زمان زیادی برای بازدید از شهر وان داشتیم و به سمت مرکز شهر عازم شدیم ....
ادامه دارد...
درود بر بابک عزیز
خوشحالیم که دوباره قلم رو در دست گرفتی.
با اینکه این سفرنامه گربه ای خیلی کم بود اما بازم برای شروع عالی بود
منتظر بقیه اش هستیم
شاد و سلامت باشی
سلام ... خیلی خوشحالیم که نوشته های ما باعث دیدار مجازی دوستان میشه ... ببین خودتون گفتید کم بنویس !!
حالا گیر میدید!!
سلام آقا بابک شانسی اومدم اینجا و ناامیدانه صفحه را باز کردم فکر کردم همون پست قبلی رو می بینم. ذوق زده شدم پست جدید گذاشتید. اما گربه ها... جالب بود. تا حالا همچین چیزی ندیده بودم گربه های سفید و چاق و پشمالو. خیلی جالب بود. منتظر ادامه می مونیم. زودها...!خیلی ممنون از لطف شما
سلام ... ممنون مادر امین ... مگه این اساتید شهر شما وقت و زمان برای ما میذارند!
ممنون از حضورتون ....
وقتی شما برای دیگران دعا میکنید،
خدا میشنود و آن را اجابت میکند
و بعضی وقتها که شما شاد و خوشحال هستید
یادتان باشد که کسی برای شما دعا کرده است[گل][گل][گل]
kermanshahan20.blogfa.com (وبلاگ دیدنیهای کرمانشاهان)
kermanshah29.blogfa.com (وبلاگ کرمانشـاه گهواره تمـدن)
kermanshah39.blogfa.com (وبلاگ اخبار کلانشهر کرمانشـاه)
سلام ... ماشاالله خوب توسعه دادید ...
دوباره سلام آقا بابک
خوبه که دوباره وبلاگو آپ کردین.اونم با این عکسهای ناز من عاشق گربه ام.یادم باشه رفتم وان حتما برم این گربه ها رو ببینم
سلام .... گربه هاش واقعا ملوس بودند ... وان در تابستون ارزش یه مسافرت کوتاه رو داره ...
سلام بابک عزیز
این پست به درد من میخورد چونکه عاشق گربه ام جای من خالی بوده حسابی
خلاصه که پست گربه ها عالی بود
با اینکه من وان رو ندیدم ولی در سرتاسر ترکیه شاهد رفتار محبت آمیز مردم با حیوانات خیابانی خصوصا گربه ها بودم. و همچنین ساختن خانه های گربه ها در پارک ها توسط شهرداری و ...امیدوارم یه روزی هم شاهد همچنین چیزهایی اینجا باشیم....
خیلی انتظار کشیدیم واسه این پست ولی ارزششو داشت.
شاد و سلامت باشین
سلام سرکار خانم عسلی ... شما همیشه به ما لطف دارید و از اینکه علیرغم فاصله زیاد پست ها با زهم به ما سر میزنید باعث افتخاره ...
آره اخیرا یه کلیپ موبایلی هم بدستم رسید که در اون کلیپ اشاره به رفتار بسیار خوب مردم ترکیه نسبت به سگ ها داشت و با اینکه مردم ترکیه مسلمان هستند ولی با سگ ها رفتار بسیار خوبی داشتند ... حتی اشاره کرده بود که سگهای ولگرد از کوچه و خیابون جمع آوری میشند و پس از واکسیناسیون با نصب پلاک کوچکی شناسایی می شوند...
سلام
چه عجب دستی به قلم بردی .
حا لا واقعا چمشماشون دو رنگ بود
شاد باشی
سلام نیر خانم ... خانواده محترم خوبند ؟
آره عکس از نزدیک هم گرفتم و رنگ چشماشون واقعا دو رنگی هست !
کی انشاء الله عازم سفر هستید؟
سلام آقا بابک
وقتتون بخیر
راستش من به تازگی عضو شبکه کوچ سرفینگ شدم و در مورد خود سایت ابهاماتی دارم. اگر صلاح میدونید سوالات رو تلفنی بپرسم ممنون میشم. چون نوشتن سوالات و توضیح اون و پیدا کردن قسمت های سایت یه کم مبهم میشه.
ممنون میشم از لفطتون اگر امکان داشته باشه شماره همراهتون رو بفرمایید تماس بگیرم خدمتتون
تشکر
سلام ایمان عزیز ... شرمنده دیر جواب سوالتون را دادم
بدلیل شرایط کاری و اجتماعی ترجیح میدم حریم شخصی را تا ااندازه ای با عدم برقراری ارتباط از طریق تلفنی و یا حضوری حفظ کنم ...
امیدوارم باعث دلخوری شما نشده باشم ولی به سوالات شما از طریق همین ستونها بطور کامل پاسخ خواهم داد ...
با سلام ممنون از اینکه تجربیات خودتون رو برای ما می نویسید .
سلام ... ممنون اگه بدرد کسی بخوره واقعا باعث خوشحالی خواهد شد
سلام بابک جان
دست دادن با این گربه های ملوس و البته تلاش شما برای به روز کردن سایت قابل ستایش است:)
همین که در این مشغله های زیاد دغدغه سایت را هم دارید ممنونیم.
شاد باشید
سلام ممنون .... گربه هاش دوست داشتنی بود و در اون هوای آفتابی ارزش رفتن تا اونجا رو داشت ...
سلام
از سفر اگر منظورتون اروپا ست پیشرفتی در زبان نداشتم منصرف شدم ولی یه گروه دارن میرن برزیل وآمازون ما هم با
آنها همسفر شدیم ایشالا بهمن ماه میریم دیگه باید برگردم دوباره پس انداز کنم شاید سال بعد شما برین اروپا ما دونفر طفل معصوم بچه یتیم بی آزار خوش سفر را با خودتان ببرید
منتظریم
سلام نیر خانم عزیز... خیلی عالی و خوبه ... تصمیم شما رو تحسین میکنم چون منطقی هست ...سفر با گروه برای میانسالان بسیار راحتتر و شیرینتر هست و مشکلات کمتری بهمراه خواهد داشت...
سفر به برزیل خیلی رویایی هست من که ارزو دارم وقت و پولش رو پیدا کنم و یه روزی برم و کارنوال ریو رو از نزدیک ببینم...
البته نمی دونم زمانش به شما بر میخوره و یا نه ! راستی نفری چقدر و چند روزه هست؟
سلام
وب جهانگردی ارزان قیمت یه تور گروهی میبره 27 روز ولی ما 20 روز میریم زمان کارنوال هم ایشالااونجا هستیم
فعلا فقط پول بلیط دادیم مخازج اونجا هم دونکی پرداخت میشه فقط یه حق الزحمه می پردازیم در مجموع برای 20 روز سفر خوبه، بعد ما برمی گردیم بعضی ها میرن پرو
به امید خدا تا قسمت چه باشه
شاد باشی
سلام خیلی عالیه .. بله با وبلاگ آقا حسین آشنایی دارم هرچند که الان کلا نوشتن رو تعطیل کرده ...
من هم دوست داشتم در همچین سفری شرکت کنم که محدودیت وقت اجازه فکر کردن در این زمینه رو هم به من نمیده !!
منتظر بازگشت و خاطرات خوب شما هستیم
به به، خوش اومدی بابک جان. عالی بود. عکس چشمای گربه ها کو؟
سلام بر آقا محمد صادق سبط الشیخ انصاری ... خوب هستید برادر ؟
عکس نزدیکترش تو این پست هست :
http://travle.blogsky.com/1393/04/26/post-70
سفر زمینی به وان ترکیه - مقدمات سفر
سلام
ممنون از وبلاگتون
ن قبلا از وبلاگتون برای سفر به مالزی استفاده کردیم و در ضمن یه سفر یک روزه به وان داشتیم ولی به دلیل کمبود وقت، زمانی برای گشت و گذار نداشتیم
یه سوال داشتم، شما چند روز وان بودید؟
سلام ... ما سه روز اونجا بودیم....
سلام بابک جان
سفرنامه ی زیبایتان را مرور کردم.زیبا،ارزنده و مفید بود.
باز هم سفرهای پرخاطره و بی خطری در پیش داشته باشید.باز هم با شما همراه خواهم بود.
سربلند و تندرست و پیروز باشید.
سلام احسان عزیز ممنون از همراهی شما ... شما هم سلامت و شاد باشید
با سلام
نوروزتان خجسته
نظر به اینکه عاشق مسافرت هستم وبضاعتم در زمینه دنیای مجازی وزبان انگلیسی اندک است لذا برای سفر ناچاربه کسب تجربه از شماو دیگر عزیزان سفرنامه نویس (نظیر خانم منفرد )هستم.بنابراین بی صبرانه منتظر ادامه سفر به وان هستم.به لطف شمابا کوچ سرفینگ اشنا شدم و ثبت نام کردم اماندانستن زبان وگیج ومبهوت نگاه کردن صفحه مانیتوردلسردم کرد.اگر بشودمی خواهم در خرداد به وان بروم.:
سلام ... برای آموزش زبان هیچ وقت دیر نیست مخصوصا با انگیزه سفر کردن ، یادگرفتن زبان کاربردی و راحت تر خواهد شد
سال خوبی رو براتون آرزو میکنیم