سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید

روز دوم - گربه های متفاوت وان VAN KEDİSİ

پس از استراحتی دلچسب و لذت بخش ، صبح زود از خواب بیدار شدیم و با این پیش فرض که ترک ها معمولا دیر شروع بکار میکردند با آرامی مقدمات صبحونه رو آماده کردیم ، نجیب هم خوابیده بود و ظاهرا دیرتر باید میرفت سرکار ، رفتیم تو آشپزخونه و چایی رو دم کردیم خوشبختانه نجیب هم بیدار شد و برای صبحونه خوردن به ما ملحق شد ... زمانهای آماده سازی و صرف غذا بهترین وقت برای صحبت کردن و تبادل اطلاعات هست ... نجیب از زلزله  سال پیش وان گفت و ساختمانهای تخلیه شده اطراف خونه رو از پشت پنجره آشپزخونه به ما نشون داد متاسفانه کشور ما هم تجربه های تلخی از زلزله داره و گرفتاریهاش کاملا برای ما ملموس بود.... 

 

بعد از پایان صبحونه روی یه برگ کاغذ نقشه جاهای اصلی وان رو به صورت کروکی برای ما کشید که الحق و الانصاف مکمل بسیار خوبی برای نقشه های آنلاین و آفلاین گوگل مپ بود چون ایستگاههای مینی بوس و مراکز خرید هم از نقاط برجسته نقشه دست ساز نجیب بود... فاصله خونه تا مرکز اصلی شهر زیاد نبود و با پیاده روی کمی به میدون اصلی شهر رسیدیم همون جایی که روز قبل در اطرافش سرگردون بودیم!! ولی اینبار پس از خروج از آپارتمان نجیب ، مسیر رو با دقت زیادی نشونه گذاری کردیم که موقع برگشت به خونه دچار مشکل نشیم .... 

 

علیرغم اینکه وان سیستم حمل و نقل عمومی همچون ایستگاههای اتوبوس و مترو نداره ولی بدلیل کوچک بودن شهر ، سیستم مینی بوس رانی خوب و منظمی داره و اکثر ایستگاههای اصلی مینی بوس ها در اطراف میدون اصلی که یک مسجمه ماهی نشونه اش هست مستقره ، البته ایستگاهها در کوچه های فرعی قرار داره ولی پیدا کردنش سخت نیست ... 

مقصد اصلی و اولیه ما در وان بازدید از گربه های عجیب با چشم های لنگه به لنگه وان هست ! آره تعجب نکنید این فقط شخصیت محبوب بچه ها کلاه قرمزی نیست که یه چشمش آبی هست و چشم دیگه اش سبز!! گربه های وان هم تقریبا همین ویژگی رو دارند پشمالو و چشم های آبی و زرد ... شهر وان به خاطر داشتن گربه های زیبا ٬ VAN KEDİSİ با چشم هایی دو رنگ ٬ شهرت جهانی دارد

ظاهرا با توجه به کاهش تعداد این گربه ها ، در سطح شهر این گربه ها دیده نمی شوند و مکان مخصوصی برای نگهداری و تکثیر این نسل گربه ها به اسم خونه وان کیدیسی وجود داره و برای رفتن به اونجا باید با مینی بوس های یونیورسیتی بریم... 

ایستگاه اتوبوس رو براحتی پیدا کردیم و مینی بوس تا تکمیل شدن مسافراش صبر کرد و براه افتاداز اسم مقصدش و همچنین رینج سنی مسافراش معلوم بود که مقصد دانشگاه شهر وان هست ، جوانهای دانشجوی دختر و پسر که سرشار از انرژی بودند مینی بوس رو به  سرویس دانشگاه تبدیل کرده بودند و با اندکی کنجکاوی و زیر چشمی ما رو کنترل میکردند، مسیر رسیدن به مقصد طولانی به نظر میرسید و با توجه به کوچک بودن وان ، یک کم برامون عجیب بود ولی با پرس و جو از مسافرین به ادامه مسیر مطمئن شدیم .... 

با کمک مسافرین در ایستگاه مربوطه پیاده شدیم ، منطقه کاملا در حومه وان واقع شده بود و هوای آفتابی و آسمون آبی وان با پیش بینی ما فرق داشت... با رهگیری تابلوهای راهنما در مسیر درست خونه وان کیدیسی قرار گرفتیم ... مسیر نسبتا طولانی رو باید بصورت پیاده میرفتیم ...   

 

خونه گربه ها واقعا شبیه خونه بود ، نه خبری از بلیط فروشی بود و نه نگهبانی جلوی درب! اولش حالمون خیلی گرفته شد چون اینهمه راه رو اومده بودیم هیچ و پوچ !! ... از لای نرده و در داخل خونه رو ورانداز کردیم ولی کسی اون دور و بر نبود ...یه دفعه ای یه سیمی از لای در به بیرون اومده بود و با اون سیم میشد از بیرون درب رو باز کرد ... خلاصه با احتیاط داخل رفتیم و وجود دوربین های مداربسته هم توجه ما رو به خودش جلب کرد ... ولی چاره ای نبود و واقعا حیف بود که اینهمه راه رو بیای و گربه های زیبای وان رو از نزدیک نبینی !!  

 

 

در سمت چپ خونه محوطه ای که سرپوشیده بود و با فنس(توری) محصور شده بود گربه های نر رو نگهداری میکردند و گربه ها با دیدن ما بجای اینکه بترسند و فرار کنند همه به سمت توری هجوم آوردندو به به استقبال ما اومدند!!  

 ما هم از دیدن این استقبال هیجان زده شدیم ، گربه ها که با هیجان زیادی از توریها بالا میرفتند و بعضی ها دستشون رو از لابلای فنس بیرون میاوردند و با ما دست می دادند!! حیف ... کاشکی میتونستیم بغلشون کنیم و نازشون بدیم ... تمیز و پشمالو و از همه مهمتر اجتماعی ... 

   

 

 

 

 

 

 

 

 

در  سمت دیگه ساختمون ، محوطه گربه های ماده بود که در مقایسه با نرها شیطون تر و بازیگوش تر بودند ، خوشبختانه دو نفر دیگه هم برای دیدن گربه ها وارد ساختمون شدند و خیال ما از ورود غیر مجاز راحت شد و ازشون خواستیم چند تا عکس از ما با گربه  زدید ساختمون باخلهای دوست داشتنی وان بگیرند...نیم ساعتی رو به بازیگوشی با گربه ها سپری کردیم و البته از دیدن داخل ساختمون که نمی دونستیم چی هست صرف نظر کردیم ...  

  

 

 

 

 

در بیرون ساختمون خونه گربه ها همون دو بازدید کننده از ما دعوت کردند که تا یه جایی ما رو با ماشینشون برسونند و ما هم بدون درنگ قبول کردیم ... ولی بنده خداها یک کلمه انگلیسی نمی دونستند و ما هم با دایره لغت کمتر از 10 و با زبان ادا و اشاره اندکی باهاشون ارتباط برقرار کردیم و در یکی از ایستگاهها ی مینی بوس ما رو پیاده کردند .... 

هنوز زمان زیادی برای بازدید از شهر وان داشتیم و به سمت مرکز شهر عازم شدیم ....

 

 

 

ادامه دارد...

سفری کوتاه در پاییز به وان ترکیه - حوادث شروع سفر در ایران

آغاز سفر و حواشی اولیه:

ما هم طبق برنامه ولی با اندکی استرس سفرمون رو شروع کردیم و وقتی خواستیم عازم بشیم علیرغم اینکه بلیط شب رو ارومیه را خریداری کرده بودیم فروشنده مسئول تعاونی با خونسردی گفت که اتوبوس خراب شده و بیاید پولتون رو پس بگیرید !!


نمی دونم ، جالبه !!! که در تعدادی زیادی از سفرهامون اولین استرس رو همیشه در شروع سفر تجربه میکنیم که ظاهرا جز جدایی ناپذیر مسافرت های ما شده که البته تا اینجای کار همیشه به خیر گذشته !


من که با برنامه ریزی دقیق فکر همه جاش رو کرده بودم فکر نمیکردم در شروع سفر و در ایران به چنین بن بستی بخوریم!! اولش عصبی شدم ولی بعد به خودم مسلط شدم و رفتم به تعاونی های دیگه سرزدم  که شاید بلیط گیرمون بیاد که متاسفانه با توجه به پیش رو بودن تعطیلات بلیطی موجود نبود!! دیگه داشتیم دست از پا دراز تر به خونه برمیگشتیم و موقعیکه میخواستیم پول بلیط رو پس بگیریم تلفن فروشنده بلیط زنگ خورد و مثل فیلم های هندی ! یه اتوبوس کمکی از یه تعاونی دیگه جور شد و با  یکساعتی تاخیر عازم ارومیه شدیم در طول مسیر با توجه به خستگی کاری روزانه کلا در خواب بودیم فقط یه حرکت ناشیانه راننده اتوبوس (یا شاید هم راننده روبرویی )که نزدیک بود ما رو روانه بهشت زهرا بکنه ! ما رو از خواب بیدار کرد،  حادثه به خیری گذشت ولی راننده تا نیم دیگه ادامه راه، به آسمان و زمین بد و بیراه میگفت و ...


خلاصه با فراز و نشیب زیاد ساعت 7 صبح وارد ترمینال ارومیه شدیم ، اولین کار پس از تحویل گرفتن کوله پشتی ها تهیه بلیط بود با عجله به دو شرکت مورد نظر که از قبل هماهنگ کرده بودیم رفتیم و برخلاف انتظار فروشنده بلیط گفت که برای وان سرویس نداریم!! من که تعجب کرده بودم توضیح دادم که چند بار تلفنی تماس گرفتم و هماهنگ کردم ولی متصدی گفت شما درست میگید ولی یه هفته هست که مرز سرو رو بر روی اتوبوس هایی که از ایران میایند بسته اند و علتش هم حمل قاچاق بار و کالا هست و شخصی که در دفتر فروش بلیط نشسته بود ظاهرا راننده یکی از این اتوبوس ها بود و میگفت بعضی وقتها 10 ساعت لب مرز منتظر میشدند ولی اجازه تردد داده نمیشه!! و میگفت البته موقتی است و احتمالا مسائل سیاسی پشت این قضیه هست و ممکنه تا چند روز دیگه بر طرف بشه ولی خوب ما که فرصت نداشتیم واین همه راه رو تا اینجا اومده بودیم باید یه فکر چاره ای می اندیشیدیم ولی قبل از هر اقدامی یه چای داغ در هوای خنک صبحگاهی واقعا چسبید ...



اولش تصمیم داشتیم از مرز سرو بریم  ماشین های سواری با 20 الی 30 هزارتومان ما رو به مرز سرو میبردند ، ولی با اندکی پرس جو متوجه شدیم که با توجه به کوهستانی بودن این مسیر و اینکه راننده های ترک معمولا دیر شروع بکار میکنند بهتره وقت رو از دست ندیم و عازم خوی بشیم ....از چند تا سواری کرایه تا مرز رازی رو پرسیدیم که حدود 100 تا 150 هزار تومان قیمت پیشنهاد دادند بنابراین با توجه به اینکه وقت داشتیم تصمیم گرفتیم تا با اتوبوس عازم خوی شویم و با پرداخت فقط نفری 4000 تومان با تعاونی میهن نور به سمت خوی رفتیم با این تصمیم تونستیم مقدار زیادی از هزینه کاهش بدیم .


برنامه های ما تا اندازه  زیادی دچار تغییر شده بود و بدلیل اینکه رفتن با اتوبوس در برنامه ما بود خیلی در مورد عبور از مرز رازی تحقیق نکرده بودیم ولی چاره ای نبود و گزینه عبور از مرز رازی رو انتخاب کردیم که منطقی بود و خوشبختانه بسیار خوب از آب درآومد...


در مسیر درختهای سیب با برگهای زرد رنگش منظره بسیار زیبایی رو در جلوی دیدگان ما ترسیم کرده بودند و بارش اندکی بارون ، در جاده  کوهستانی ، جلوه زیباتری رو به ترسیم کرده بود و با عبور از گردنده قوشچی ساعت 11 به ترمینال خوی رسیدیم.

در ابتدای ورودی ترمینال از یه راننده تاکسی کرایه تا مرز رو پرسیدیم که گفت میشه 35 هزار تومان ، که کمی گرون به نظر میرسید ما بهش 25 هزار تومان پیشنهاد دادیم قبول نکرد غرلند کنان  نپذیرفت و بقولی گاز رو گرفت و رفت!!



ترمینال مسافربری خوی

ما که توقف کوتاهی برای شستشوی دست و صورت در ترمینال داشتیم هنگام برگشت  اون راننده  غرغرو ما رو دید و گفت بیاید من شما رو با 25 تومن میبرم ما هم قبول کردیم غافل از اینکه این راننده خارج از نوبت تاکسی های دیگه ما رو شکار زده بودوقتی سایر راننده تاکسی های ترمینال این حرکت اون رو متوجه شدند به سمت ما اومدند و ابتدا درگیری لفظی بین اون و سایر راننده پیش اومد و راننده ای که نوبتش بود به ما گفت "نوبت من هست شما تشریف بیارید با من بیاد " برای ما که فرقی نمیکرد گفتیم نوبت هرکی هست باشه اکی ولی ما 25 کرایه رو فیکس کردیم !!در همین حین بود که بطور ناگهانی دو تا راننده  بصورت فیزیکی  با هم درگیر شدند و صحنه زشت و ناراحت کننده ای رو پیش آوردند و ما مونده بودیم که چیکار کنیم که راننده ای که نوبتش بود یه دفعه ای گفت من از شما 20 میگیرم و میبرمتون این کار همیشگی این آدم متقلب هست !!و راننده های دیگه هم تائید کردند... راننده دوباره گفت اصلا بیاید من ازشما کرایه نمیگیرم و رایگان میبرمتون !!!


خلاصه سوار تاکسی زرد رنگ پژو ش شدیم( همونی که نوبتش بود) و از این مخمصه در رفتیم ....


فاصله خوی تا مرز رازی حدود 65 کیلومتر بود که با گذر از کنار مزارع گندم به سمت مرز رازی رفتیم، و جاده در کنار رودخانه قطور قرار داشت در جاهایی هم   بعلت طغیان رودخونه  جاده چاله چوله بود قابل ذکره این رودخونه دارای بستر عریض ولی کم آبی بود و در حاشیه جاده جاهای بسیار بکری برای گذروندن ساعاتی خوش در طبیعت وجود داشت که قطعا در روزهای تعطیلات مملو از جمعیت شهرنشین می شد. در بین راه سازه بسیار بزرگی توجه ما رو به خودش جلب کرد ،بلی اون پل قطور بود که برای گذر قطار راه آهن ایران و ترکیه ساخته شده بود و به گفته راننده تاکسی قدمتش به زمان رضا شاه بر میگشت!! واقعا این اثر هنری ( البته در زمان خودش و شاید هم حالا! )توجه هر رهگذری رو به خودش جلب میکرد.




جاده ای پر پیچ و خم در دل کوه
حدود ساعت 1 بعداز ظهر به مرز رازی رسیدیم ما هم همون کرایه 25000 تومان رو به راننده دادیم و ازش خداحافظی کردیم ......

در جلوی محوطه ورودی به گمرگ و مرز رازی ، محوطه نسبتا وسیعی بعنوان پارکینگ در نظر گرفته شده بود و برای مسافرینی که قصد دارند با وسیله شخصی خودشون تا لب مرز بیاند و بعدش بدون ماشین شخصی از مرز عبور کنند ، وجود این محوطه پارکینگ میتونه بسیار مفید و کارگشا هست...
پارکینگ مرز رازی

ساختمان اداری مرز از چندین کیوسک حقیر تشکیل شده بود و تعدادی از ماشین های ایرانی با کاپوتاژ کردن و نصب پلاک های بین المللی قصد عبور از مرز رو داشتند باجه پرداخت عوارض نسبتا شلوغ و بی نظم بود پس از پرداخت عوارض خروج از کشور به مبلغ 15000 تومان و مبلغ 2000 عوارض شهرداری قطور با ممهور نمودن پاسپورت ها به گمرک ترک وارد شدیم و بدون کوچکترین معطلی وارد خاک کشور ترکیه شدیم...
ساختمان اداری گمرک مرزی رازی در سمت ایرانی

ادامه دارد ....

در ادامه  ورود به خاک ترکیه ، ملاقات با اولین میزبان کوچ سرفینگ CS    ......رو خواهیم داشت

سفر زمینی به وان ترکیه - مقدمات سفر

کانال تلگرام سفر ، کوچ سرفینگ ، تجربه متفاوت


سفر به وان...


تاخیر چند ماهه بروز رسانی وبلاگ اصلا برام جالب نبود و نیست  و این مثل این میمونه که تعهدات اخلاقی خودت رو نتونی انجام بدی! البته این تاخیر کاملا توجیه داره و ناشی از بی مسئولیتی نیست !! ولی گاها دوستان به من میگند که همیشه آغاز کننده خوبی هستی و با شور وشوق و انرژی زیاد  یک کار رو شروع میکنی ولی در ادامه کم کم کمرنگ و کم انرژی میشی! خوب با خودم فکر میکنم ، تا اندازه ای بهشون حق میدم ولی انتظار داشتن انرژی نامحدود هم از یه شخص خیلی مشغولی مثل من هم یک کم سخته ... تازه اخیرا مسئله ادامه تحصیل و رفت و آمد شبانه بصورت هفتگی به دانشگاه    هم به گرفتاری های کاری و مشغله انجام وظایف خانوادگی روتین من اضافه شده و تا اندازه ای فوق برنامه های روزمره زندگی را تحت تاثیر خودش قرار داده ....


خوب ; خوشبختانه تازه امتحانات تموم شده ، من با خودم عهد کرده بودم که اولین کارم بروز رسانی وبلاگ باشه و از مرگ تدریجی  اون جلوگیری کنم برای ادامه مطالب از بین مطالب مورد نظر سفر زمینی به وان ترکیه رو انتخاب کردم که در پاییز سال گذشته و در تعطیلات سه روزه و بدون گرفتن حتی یک روز مرخصی صورت گرفت که در نوع خودش برای ما یه رکورد محسوب میشه...


حالا سئوال پیش میاد که چرا وان رو برای سفر انتخاب کردیم؟


وان شهر نسبتا کوچکی  هست که در شرقی ترین بخش آسیایی ترکیه قرار داره و مرکز استانی با همین نام هست به نوشته ویکی پدیا این شهر 361162 نفر جمعیت داره

وان (به ارمنی: Վան) (به کردی: Wan) (به ترکی: Van) بزرگترین شهر در شرق ترکیه می‌باشد٬ یکی از شهرهای تاریخی و زیبای ترکیه است . مردم این شهر به زبان کردی کرمانجی سخن می گویند.

این شهر از شمال وغرب به  وان از شرق به کوههای مرتفع سیاه کوه واز جنوب به کوه آرتوس چسبیده است.(ویکی پدیا)


اولین بار اسم این شهر رو در اخبار و در ارتباط با زلزله وان شنیدم و بعدها در جایی خونده بودم که قطارهای ایرانی که به مقصد استانبول و آنکارا میرند در شهر وان مسافرها رو پیاده میکنند و مسافرین با گذر از دریاچه وان ادامه مسیر رو با قطار ترک میرند علاوه بر این اطلاعات زمینه ای ناندو Nando   دوست کوچ سرفینگی برزیلی ما  که عکسهایی رو از گربه های استثنایی این شهر برای ما فرستاده بود و چهره مثبتی از این شهر برای ما ترسیم کرده بود در ذهنم بود.

همه موارد فوق و در پیش بودن تعطیلات سه روزه و نزدیکی نسبی وان به ایران و عدم نیاز به اخذ ویزا و خاطرات خوب سفر قبلی ما به ترکیه  ، همه و همه باعث شد که این سفر برای ما رقم بخوره ولی با توجه به سرمای احتمالی هوا و کوتاهی سفر که قطعا خستگی بیشتری رو در پی خواهد داشت از بهمراه بردن بردیا صرف نظر کردیم و این به ما کمک کرد که بتونیم تجربه دیگه ای رو از کوچ سرفینگ در وان داشته باشیم.



طبق معمول هر سفر، انجام تحقیقات از دوستان و سایت های اینترنتی و وبلاگ ها انجام شد متاسفانه اطلاعات خیلی بروز و کامل نبود هرچقدر کسب اطلاعات در مورد استانبول و آنتالیا راحت بود در این زمینه خیلی اطلاعات زیادی نصیب ما نشد.

بهترین گزینه کسب اطلاعات از دوستان  ایرانی کوچ سرفینگ ارومیه بود و با فرستادن چند ایمیل اطلاعات خوبی از ساعات حرکت اتوبوس ها ، هزینه و سایر موارد کسب کردیم.


راهها و مسیرهای رسیدن به وان از طریق مسیر زمینی: قطار - اتوبوس - گذر پیاده از مرز

پس بررسی های بعمل اومده اولین گزینه قطار تبریز – وان بود که قطار اتوبوسی و بدون واگن بود از لحاظ ایمنی و امنیت قطار میتونست بهترین گزینه باشه ولی محدودیت حرکت قطار که فقط در طول هفته یک بار و در روزهای چهارشنبه این تردد انجام میشه عملا این گزینه رو برای ما حذف شده کرد و مشکل دیگه این بود که قطار در مرز  توقف طولانی داشت چون بازرسی از قطار و  همچنین چک کردن پاسپورتهای همه مسافرین قطار زمانبر و طولانی هست چون تا همه مدارک کنترل نشود قطار حرکت نخواهد کرد.


گزینه دوم رفتن با اتوبوس های ارومیه – وان بود که با زمان تقریبی 9 ساعت و هزینه 40 هزار تومان منطقی و بی درد سر به نظر میرسید با کمک دوستای  CS ارومیه شماره تماس و ساعت حرکت بلیط ها رو پرس و جو کردم که ظاهرا 8 صبح به سمت ترکیه حرکت میکردند و اگه ما خودمون رو با اتوبوس شب رو به ارومیه میرسوندیم میتونستیم با این اتوبوس ها که ظاهرا همشون اتوبوس های ترک بودند براحتی خودمون رو به وان برسونیم

دو شرکت مسافربری برای وان فروش بلیط  داشتند که من دو هفته قبل از سفر تماس گرفتم که زودتر بلیط خریداری کنم که گفتند نیازی به پیش خرید بلیط نیست و چون های سیزن نیست و مسافرهای زیادی در این فصل به وان نمیرند اتوبوس اکثرا خالی هست و بجای مسافر بار و کالاهای ایرانی با خودش به ترکیه مبره

شماره و مشخصات این دو شرکت رو اینجا ذکر میکنم شاید بدرد کسانی که تصمیم دارند از این مسیر به وان برند بخوره

شرکت نیل چشم گستر ارومیه 2333327-0441 و همچنین شرکت بهار افشان مولوی 2346411-0441


گزینه سوم عبور بطور مستقیم از لب مرزهای مشترک ایران و ترکیه هست


مرزهای مشترک ایران و ترکیه  ویژگیها مزایا و معایب آنها:


برای ورود به ترکیه سه مرز و گمرک فعال هست


مرز بازرگان که مهمترین و شلوغترین گذرگاه ایران و ترکیه هست که این مرز در سمت ترک گوربلاغ نامیده میشه و اکثر اتوبوس ها و سواریها برای رفتن به آنکارا ، استانبول ارمنستان و گرجستان از این مرز تردد میکنند و مرز بصورت 24 ساعته باز هست و برای رفتن به وان این مرز نسبت دور است و مرزهای رازی در نزدیکی شهر خوی و مرز سرو در نزدیکی شهر ارومیه  برای رفتن به وان مناسب می باشد.


مرز رازی - کاپیکوی(سمت ترک) در ساعات خاصی فعال است و اگه شما دیر به لب مرز برسید پشت درهای بسته خواهید ماند پس برای گذر از مرز رازی زمان رسیدن به مرز مهم می باشد مرز رازی در طرف ایرانی ساعت 9 صبح و در طرف ترک 8 صبح به وقت محلی باز میشه  و در سمت ترک ساعت 3 عصر و در طرف ایرانی 4:30 عصر بسته میشه و تردد متوقف میشه.

فاصله مرز تا وان کمتراز 100 کیلومتر هست ولی جاده اش سر راست هست.


مرز سرو - اسندره (سمت ترک )که در نزدیکی ارومیه قرار داره در کمتر نیم ساعت از ارومیه قابل دسترسی است و از مزایای اون اینه که بطور شبانه روزی باز هست و محدودیت ساعت کار نداره ولی برای رسیدن به وان بیشتر مسیر در خاک ترکیه پیموده میشه و برخلاف مسیر رازی – وان که جاده اتوبان ، دارای جاده  ای کوهستانی و تا اندازه ای خطرناک هست و نکته دیگه اینکه اگه از مسیر رازی به سمت وان برید لب مرز مینی بوس منتظر حضور مسافرین هست و براحتی یک سره به وان میره ولی در مرز سرو ابتدا باید با سواری به یکی از شهرهای نزدیک بنام Yuksekova رفت و بعد از اونجا عازم وان شد که یک کم پردرد سره !!فاصله مرز Sero سرو -اسندره تا وان حدود 298 کیلومتر هست.


ادامه دارد .... تاریخ احتمالی بروز رسانی 10 الی 15 روز دیگه!

از قدیم گفتن کم بنویس ولی همیشه بنویس!!