خلاصه بعد از یک سال و نیم مسافرتهای هفتگی و شبانه ، اندکی وقتم آزادتر شد و تصمیم گرفتم با نگاهی به آلبوم خاطرات گذشته، گزیده هایی از سفر اولمون به هلند ،فرانسه رو بنویسم سفری که علیرغم کم تجربه بودن ، خاطرات شیرین و فراموش نشدنی رو برامون به یادگار گذاشت البته برخلاف سفر دوم که دغدغه نبودن بردیا در همه لحظات سفر همراه ما بود این سفر 15 روزه با آرامش بیشتری توام بود چون بردیا هنوز بدنیا نیومده بود و از سوی دیگر حضور مستمر سعید و خانواده محترمش که میزبان سفر ما بودند ، باعث شده بود که دومین تجربه سفر خارجی ما (سفر اول مربوط به سفر دبی بود) با برنامه ریزی و هماهنگی اونها ترسیم شده و ما از کمک و تجربه زندگی اونها در اروپا بهره ببریم ...
اولین ویزای شینگن ما، از طریق سفارت هلند اخذ شد( ویزای شینگن دوم از طریق سفارت آلمان بود) و پرواز به فرودگاه اسکیپول (Schiplol Airport) آمستردام آغاز گر این سفر بود پرواز ما با ایرلاین ایران ایر و در نیمه های شب بود و هواپیمای ما ساعت 9 صبح در خاک هلند به آرامی فرود اومد ، آمستردام از بالا سبز و مثل شمال ایران بود و حس سرخوشی عجیبی وجودمون رو فرا گرفته بود چون گرفتن ویزای شینگن و همچنین سفر به هلند برامون در اون زمان بیشتر شبیه یه رویا بود و فکرش رو نمیکردیم که چند سال بعد مجدد به اروپا سفر خواهیم کرد!
سعید و خانواده اش با دسته گل رز بسیار خوشگلی به استقبال ما اومدند و تجدید دیدار بعد از دو دهه بسیار جالب و دیدنی بود و حرف برای گفتن زیاد و تمام نشدنی بود.به پیشنهاد پروانه و با توجه به اینکه شهر محل سکونتش چند ساعتی باآمستردام فاصله داشت اولین گشت شهری رو در اولین روز ورودمون به آمستردام تجربه کردیم با دیدن جذابیت های شهری آمستردام اثری از خستگی در وجود ما دیده نمیشد ...
یکی از معضلات شهری آمستردام هم مثل اکثر شهرهای بزرگ دیگر دنیا ، کمبود فضای پارکینگ ماشین بود و علیرغم اینکه به چندین پارکینگ عمومی سر زدیم همه پر بودند و پس از نیم ساعتی سرگردانی یه پارکینگ عمومی پیدا کردیم و با دقایقی پیاده روی به میدان دام (Dam Square) رسیدیم ...
این میدان یکی از قدیمی ترین میادین آمستردام است و تعداد زیادی ساختمان قدیمی و تاریخی و یکی از کاخ های سلطنتی هم در اطراف این میدون بود در سمت دیگر میدان موزه مادام تسو وجود داشت که چون به گفته سعید در اون زمان عکاسی در موزه مجاز نبود و ما هم بر این اساس از دیدن موزه صرف نظر کردیم( البته بعدا ها فهمیدیم که اینطوری نیست و عکاسی مشکلی نداره و یا شاید قوانین اونها منعطف تر شده بود )
متکدیان هنرمند هم در گوشه گوشه میدون با البسه های مختلف مشغول ژست گرفتن برای عکاسی بودن که ما هم با ونگوگ نقاش معروف هلندی چند عکس به یادگار گرفتیم ...
در وسط میدون، زمین فوتبال شنی (ساحلی) را ایجاد کرده بودند که بچه های کوچک در اون مشغول بازی فوتبال بودند و پرچمهای کشورهای مختلف دور این زمین بود و جالب اینکه پرچم ایران هم یکی از پرجمهای افراشته دورزمین بود ...
در آنسوی میدان هم کالسکه اسبی برای جابجایی توریست ها وجود داشت که مشتری های خاص خودش را داشت...
پس از نیم ساعتی گشت و گذار در میدان دام ، در امتداد یکی از خیابانهای اطراف میدان که مختص عابرین پیاده بودند قدم زنان رفتیم، خیابان شلوغ و پرتردد بود و وجود فروشگاههای پوشاک و فروشگاههای زنجیره ای بد جور حواس خانمها را پرت کرده بود مخصوصا (بقول هلندیها) خیلی از اجناسشون کورتینگ (حراج)خورده بود و گاها با قیمتهای باورنکردنی برای فروش بود و این باعث شد در اولین روز سفر ، یه سری خرید توسط خانم انجام بشه تا به آرامش برسه !!
بعد از گشت و گذار تو بازار ها و اندکی خرید به پارکینگ برگشتیم و قبض 24 یورویی برای من عدد بسیار زیادی به نظر رسید تازه فهمیدم ما تو ایران چه پارکینگ های مفتی داریم و قدرش رو نمیدونیم !
با گذر از اتوبانهای زیبا و البته رایگان و بدون عوارضی ! و جاده های سرسبز پس از حدود دو ساعت به شهر کوچک و فوق العاده زیبای هلووتس لاوس در جنوب هلند رسیدیم پذیرایی گرم و ایرانی پروانه و سعید نگذاشت دوری یک روزه از ایران رو حس کنیم!
برنامه این سفر اقامت یک هفته ای در هلند و دیدن جاهای دیدنی اون بود و سپس رفتن به فرانسه و قرار بود یه هفته ای هم در فرانسه و از پاریس بازدید کنیم و در برگشت توقفی یک روزه در یکی از شهرهای بلژیک داشته باشیم ...
در یکی از روزها به اتفاق سعید به یکی از گلخونه های نزدیکی شهرشون رفتیم و یه مقداری بذر گل و پیاز گل لاله خریداری کردیم...
از شانس خوب ما اون ایام مصادف با جشن سالانه کنسرتهای موزیک خیابانی بود که گروههای مختلفی از کشورهای دیگه اجراهای خیابانی داشتند و در مرکز خرید هله وتوس لاوس برنامه های متنوعی رو اجرا میکردند و برای ما تازگی داشت ...
چند باری هم دوچرخه سعید رو برداشتم و در مسیرهای مختلف شهر رکاب زدم ،کیفیت بسیار خوب مسیرهای دوچرخه سواری وافعا هیجان انگیز بود و در همه جای کشور هلند مسیرهای اختصاصی دوچرخه وجود داره و حتی این مسیرها در جاده های بین شهری هم هست و قوانین دوچرخه سواری و علائم خاص اون هم در این مسیرها مشهود بود...
چند نکته از زندگی مردم در هلند :
از مواردی که سعید تعریف میکرد نظم و انضباط شهری بود و به هیچ وجه ماشین ها در محلات در خارج از مکانهای مشخص شده حق پارک نداشتند ،یا باید در پارکینگ خونه پارک میکردند و یا در جای مخصوص پارک خودرو و پارک کردن در کوچه و خیابان ممنوع بود و وجود جایگاههای خاص زباله و ساعات تخلیه دقیق اون ، باعث شده بود هیچ آشغال و زباله ای رو در گوشه خیابان دیده نشود و مثلا اگه کسی مبلی تلویزیونی و یا وسایل خونه اضافه داشته باشه ، حق نداره اون رو کنار خونه یا سر خیابان ول کنه و این جریمه سنگینی داره الزاما اون را باید به محل شهرداری حمل کنه و در جای خاص خودش قرار بده ...
البته یه جایی در کلیسا هم هست کسایی که چیزهایی دارند که بدرد شون نمیخوره و البته تا اندازه ای قابل استفاده هست اون رو به اونجا میبره و در روزهای خاصی با قیمت های بسیار پایین فروخته میشه و از پولش برای کمک به نیازمندان استفاده میشه ...
از نکات دیگه اینکه مالیات استفاده از ماشین در هلنده ، بر اساس وزن و سال تولید ماشینن میتونه متفاوت باشه یعنی ماشین های کوچک تر و کم حجم تر مالیات کمتری میدهند چون وزن ماشین میتونه تا اندازه زیادی به استهلاک بیشتر آسفالت جاده ها تاثیر بذاره و دیگه اینکه ماشین های گازوئیلی مالیات بیشتری باید بپردازند که احتمالا به خاطر اثرات مخرب زیست محیطی اونها هست و فقط داشتن اون برای کسایی که خیلی خیلی از ماشین استفاده میکنند مقرون به صرفه هست چون هزینه گازوئیل کمتر از بنزین هستش ...
اینطور که متوجه شدم کشت محصولات کشاورزی با توجه به هماهنگی با مسئولین محلی تعیین میشه و با کسب مجوزی خاص محصول مورد نیاز را کشت میکنند ، اینطور نیست که مثل ایران یه دفعه ای همه یک محصول خاص رو بکارند و موقع فصل برداشت با ازدیاد عرضه و ثابت بودن تقاضا، کشاورز دچار ضرر بشه ....
سبک معماری و ساخت خونه ها هم در اونجا از نظم نسبی برخوردار بود و وقتی در یک خیابان قدم می زدید تمامی خونه های اون خیابان از نمای ظاهری یکسان و معماری شبیه بهم ساخته شده بودند و ظاهرشون از یک استایل پیروی میکرد و اگر به خیابان دیگری می رفتید کلا ساختار خونه ها شبیه بهم ، تغییر می کرد و قطعا هنگام ساخت خونه باید از طرح اولیه اون خیابان پیروی میکردند حالا چطور تونستند این هماهنگی و نظم رو در شهرسازی اونجا رعایت کنند واقعا جای تعمق و تفکر داره ...
رانندگی با چراغ روشن در روز ، برای همه ماشینها در هلند امری عادی بود و با توجه به هوای ابری ، برای دقت بیشتر و کاهش خطرات همه ماشینها در روز هم موظف به روشن کردن چراغهای خود بودند( البته این روزها دی لایت در ایران هم داره کم کم عادی میشه!)