سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید

جیپور - شهر صورتی

روز سوم : خروج از دهلی نو و رفتن به سمت جیپور


 صبح زود برای خرید بلیط به ایستگاه اصلی راه آهن رفتیم خیلی شلوغ و بی نظم بود صف های طولانی ، آدم های نامطمئن ، دلالها که راهنمائی غلط میکردند و با اجبار و اصرار ما را به سمت آژانس های خصوصی  مورد نظرشون ترغیب میکردند  ....برای پرسیدن یک سوال از باجه اطلاعات ایستگاه هم ، مجبور بودی در صف طولانی در انتظار  بمونی تا نوبت به شما برسه اونقدر سرو صدا زیاد بود که جواب سوال رو باید از بلند گویی که در بالای کیوسک نصب شده بود می شنیدی  توی صف هم تحت فشار مداوم مردم بودیم! و جمعیت از طرفین فشار میدادند و با داشتن کوله پشتی شرایط  ما سخت تر میشد .... قید خرید بلیط قطار رو زدیم و تصمیم گرفتیم با اتوبوس عازم جیپور شویم ....


قابل ذکر هست که از نکات مثبت شخصیت مردم هند آرام بودن اونهاست من توی این مدت خشونت دعوا و ... اصلا ندیدم ولی در عوضش اصلا قابل اعتماد نیستند  و به حرفاهشون اصلا نمیشه اعتماد کرد اونها در ظاهر دوستی و برای رسیدن به منافعی جزئی  به راحتی بهت دروغ  میگند  مخصوصا راننده های ریکشاو (تاکسی های موتوری) برای رفتن به ترمینال هم هرکسی یه چیزی میگفت !!  

 خلاصه با کلی گرفتاری با مترو به ترمینال رسیدیم ولی ظاهرا اصلا از طریق این ترمینال به مقصد جیپور بلیطی فروخته نمیشد !! البته اولش یه کم خوشحال شدیم چون اتوبوسهای موجود بقدری کهنه و فرسوده بود و تصور سفری چند ساعته در اون هوای نسبتا گرم با اون اتوبوس ها خیلی سخت بود ...


خلاصه با پرس و جو متعدد به سمت ترمینال دیگری در مرکز شهر رفتیم و پس از مطمئن شدن ایستگاه جیپور از ریکشاو پیاده شدیم و کرایه رو پرداخت کردیم ...


با خرید بلیط اتوبوس دولوکس به مبلغ 500 روپیه از ایستگاه راجستان به سمت جیپور راه افتادیم اتوبوس  ما یک کم بهتر  از اتوبوس های ترمینال قبلی بود  و کولرش هم روشن بود  ولی اونقدر آروم میرفت که آدم رو کلافه میکرد شاید فقط یک ساعت توی خیابانهای دهلی اینور و اونور رفت تا مسافرهاش رو جمع کنه و حدودا نصف اتوبوس فقط پر شد  !!  

جادهای ما بین دهلی و جیپور ظاهرا اتوبان بود و عوارضی داشت ولی کیفیت اتوبانهای ایران خیلی بهتر از هند هست و ماشین های بین جاده به استثناء تعداد کمی از ماشینهای شخصی، اکثر اتوبوس های کهنه و کامیونهای (تاتاTATA (  که خیلی فرسوده بودند در حال تردد بودند و پوشش گیاهی منطقه هم منطقه خشک به نظر میرسید و تردد شتر و درختهایی شبیه خرما نشان از آب و هوای  گرم منطقه داشت ولی باغها و مزارعی هم در بین راه دیده میشد مسیر حدودا 250 کیلومتری رو حدودا  6.5 ساعت طی کردیم...

 


 

 

نکته قابل ذکر وجود رستوران های بین راهی خوب و با کیفیت ، در جاده های هند هست که وقتی با کیفیت مشابه اونها در ایران مقایسه کردم پیش خودم شرمنده شدم ! بالاخص وجود توالت های تمیز بین راهی که در کشور نه چندان تمیز! و فاقد بهداشت هند بسیار دور از ذهن به نظر میرسید....

 


 

                            رستوران بین راهی در هند

 

 

بعد از شش و نیم ساعت ، بالاخره در ساعت چهار ونیم به جیپور رسیدیم ابتدا به  TOURIST INFORMATION  رفتیم و نقشه شهر را گرفتیم 

 

در اطراف ترمینال جیپور انبوهی از رانندگان ریکشاو و دلالان هتل ما رو احاطه کردند ولی با مهارت از دستشان در رفتیم ! و  به یک  سایبر کافی رفتیم  تا جلوی در سایبر کافی  دلالان ما رو تعقیب میکردند و کارتهای هتل  مورد نظرشون رو به زور به ما میدادند.... 

و به ازای نیم ساعت 15 روپیه برای استفاده از اینترنت پرداخت کردیم و جالب اینکه کامپیوتر های کافی نت بسیار قدیمی و از رده خارج بود .

سپس به پوش ( اولین میزبان کوچ سورفر) اس ام اس دادیم که متاسفانه جوابی از آن دریافت نکردیم تصمیم گرفتیم که به جوی (میزبان دوم) زنگ بزنیم  که خوشبختانه وی جواب مارا داد و آدرس اش را برای ما فرستاد  که در منطقه امبر بود از صاحب سایبر نت کرایه تقریبی تا آمبر را پرسیدیم  گفت حدود 120 روپیه بود بنابراین شروع به چانه زدن با راننده ریکشاها کردیم از 70 رپیه شروع کردیم ولی آنها پیشنهاد 250 روپیه را میدادند و بالاخره با 140 روپیه به توافق رسیدیم  و سوار ریکشا شدیم ... ریکشا سواری یکی از جذابیت های سفر به  هند است که البته بهتر است یک ماسک نیز همراه داشته باشید چرا که مجبورید از میان  گرد و خاک عبور کنید خیابانهای جیپور ظاهرا آسفالت بود ولی گردو خاک بسیار در هوا معلق بود !! ضمننا باید خیلی مواظب باشد  و اگه دستتون یا بدنتون بیرون از موتور باشه واقعا خطرناکه ! چون خیلی بی مهابا رانندگی می کنند و از تصادف و برخورد با ماشینهای دیگه ترسی ندارند .... 

به منظور کنترل مسیر  جی پی اس  را روشن کردیم که از اینطریق احساس آرامش بیشتری  داشته باشیم  چون می تونستیم درست بودن تقریبی مسیر حرکت رو چک کنیم منطقه آمبر در بیرون شهر جیپور و در ناحیه تقریبا کوهستانی قرار داشت  حدودا 11 کیلومتر از شهر فاصله داشت  و بعد از حدود نیم ساعت به آمبر رسیدیم و راننده با پرسیدن از مغازه دار ها آدرس خونه جوی رو پیدا کرد.  

در امتداد کوچه های باریک در یک کوچه تنگ کوهستانی به پیش میرفتیم کوچه بصورت سنگفرش بود و حرکت موتور سیکلت در دست انداز کوچه به سختی میسر بود .... هوا کم کم تاریک شده بود و با تجربیات منفی قبلی یه کم استرس داشتیم !! به خانه  جوی رسیدیم خونه در انتهای یک کوچه شیب دار کوهستانی واقع شده بود.... 

 

 

 

وقتی جلوی خونه رسیدیم سگ عصبانی در داخل حیاط خونه  با صدای بلند پارس میکرد و صاحبخانه را از حضور ما آگاه کرد من هم با صدای بلند جوی رو صدا زدم تا اینکه جوان قد بلندی به ما خوش آمد گفت و خودش رو پوش  Pushpendra Singh

معرفی کرد من یه کم گیج شدم چون ما با جوی هماهنگ کرده بودیم و یک دفعه پوش به ما خوشامد گفت !!  

 تازه آنجا متوجه شدیم  که  جوی  و پوش دو برادر هستند و پوش گفت چون شب گذشته شبکار بوده خواب بوده و اس ام اس ما رو تازه دیده و جوی هم برادر کوچیکش هست ....

جوی میزبان ما در جیپور (آمبر)


  دقایقی بعد جوی به همراه  یک زوج  لهستانی وارد خونه شدند کارولا و جارک Jarek and Karola WJ .... پس از کلی خوش و بش و احوالپرسی گفتند که چند ماه قبل به ایران سفر کرده بودند و خاطرات خوبی از سفر به ایران داشتند


کارولا و جارک از لهستان

 

 

با پوش  راجع  به آیین هندو  و مراسم مربوطه صحبت کردیم افکار و صحبت هاش نشون میداد که تجربه خوبی داره  .... همچنین از وی راجع به مکانهایی اصلی دیدنی جیپور سوال کردیم که به خوبی  ما را راهنمایی کرد


پوش پیشنهاد داد که به دیدن مراسمی در قلعه آمبر هر شب برگزار میشه  بریم و  توضیح داد در واقع  این مراسم یه جور لایت شو هست که با موزیک و رقص نور همراه هست  ما هم قبول کرد و به اتفاق پوش و بوسیله موتورش به پایین قلعه رفتیم دقایقی از مراسم را ازدور تماشا کردیم....

 

وقتی میخواستیم با پوش به خونه برگردیم با یه سورپرایز مواجه شدیم پوش یکی از دوستانش رو به ما معرفی کرد که با دوست دیگه ایرونی توی آمبر زندگی میکنه دختری حدودا 25 ساله که در نهایت تعجب در میان هندیها زندگی میکرد با دیدن ما خیلی خوشحال و هیجان زده شده بود برای ما هم عجیب و جالب بود که در این منطقه کوهستانی و نسبتا دور افتاده و در این وقت شب با یه دختر ایرونی روبرو شده بودیم ظاهرا از دوران دانشجویی در هند زندگی میکرد و بعنوان خبرنگار هم در جیپور کار میکرد  عکسهایی از خونه و خانوادش رو که توی موبایلش داشت به ما نشون داد و چند تا عکس یادگاری هم به اتفاق گرفتیم ....

 

شب رو در اتاقی مشترک با زوج لهستانی به صبح رسوندیم   .....

 


 پدر جوی و پوش به همراه سگ صاحبخونه ... 

 

 

ادامه دارد

دهلی نو - آرامگاه همایون - آکشاراهام و سایر جاذبه های توریستی

 صبح روز دوم جاهای دیدنی دهلی رو لیست کردیم و ازحدود ساعت 9 از هتل بیرون اومدیم همه جا خلوت  بود و مثل صبح های جمعه بود علتش این بود که ادارات و مراکز شهری حدود ساعت 10 شروع به کار میکنند !!

در ابتدا سمت پارلمان هند رفتیم چون در مسیر مترو بود بعد از اون به سمت کاخ ریاست جمهوری هند و مقر سیاسی هند رفتیم در گوشه ای میدان بزرگ اونجا فضای سبزی وجود داشت که شبکه های مختلف خبری هندی و بین المللی مثل سی ان ان و ان اچ کی و ... بطور مستقیم گزارشات خبری خود را ارسال میکردند بعد از اون به سمت کاخ ریاست جمهوری رفتیم مناطقی که خبری ازفقر و کثیفی روزگذشته نبود و چهره دیگری از هند  رو دیدیم  خیابانهای عریض و کم تردد و کاملا متفاوت از دهلی قدیم  .... ماشینهای مدرن تر و ساختمانهای شیک تر و پیاده روها ی نسبتا تمیز .....












آرامگاه همایون Humayun's Tomb


مقصد بعدی مقبره همایون بود همایون دومین پادشاه امپراتوری مغولی هند یا گورکانیان هند بود که پس از پانزده سال که در دربار ایران پناهنده بود به کمک شاه طهماسب اول تاج و تخت خود را باز ستاند و به هند برگشت اما پس از چند ماه به طور ناگهانی و بر اثر سقوط از پله‌های کتابخانه‌اش فوت کرد. این آرامگاه با شکوه به دستور همسر وی حمیده بانو بیگم که در ایران با معماری ایرانی آشنا شده بود ساخته شد. کار ساخت این بنا در سال ۱۵۶۲ یک سال پس از مرگ همایون آغاز و هشت سال به طول انجامید. این آرامگاه با الهام از مقابر ایرانی و فضای چهار باغ یا باغ جنت ساخته شده که اولین باغ به این سبک در هندوستان به شمار می‌رود.

 ورودی نفری 250 روپیه بود که برای هندیها فقط 25 روپیه بود ... نکته جالب حضور دسته جمعی هندیها بود که در گروههای مختلف دانشجوئی و دانش آموزیی با لباسهای متحد الشکل از این بنا بازدید میکردند و توریست های خارجی بسیار هم در گوشه گوشه این بنا حضور داشتند. گفته میشد آرامگاه همایون اولین نمونه آرامگاه باغ در شبه قاره هند به شمار می رود و سازمان فرهنگی و آموزشی ملل متحد (یونسکو) آرامگاه همایون را در سال 1993 به عنوان 'میراث جهانی' ثبت کرده است. آرامگاه همایون مانند سایر آثار معماری دوره گورکانی هند دارای عناصر فراوان معماری ایرانی است با این تفاوت که در کنار به کار رفتن کاشی‌کاری به رسم هندیان تخته‌سنگ‌هایی نیز در بنا به کار رفته‌است. تأثیر معماری ایرانی به بهترین وجهی در بنای آرامگاه همایون مشهود است. این بنا که یکی از ایرانی‌ترین بناهای هند است دارای کاشی‌کاری مختلط و ترکیب پیچیده شاه‌نشین‌های قوسی شکل و گنبدهای باریک است. این مقبره عظیم با سنگ سرخ تزئین و باغ آن کاملاً شبیه چهارباغ اصفهان است.پس از گشتی چند ساعته در این بنای باشکوه و زیبا که با سکوت دل انگیزش لحظاتی ما را از محیط شلوغ و پر سرو صدای دهلی جدا کرده بود گذراندیم....





برای ناهار بهترین گزینه مک دونالد بود که مطمئن بودیم می تونیم از عهده خوردنش بر بیاییم چون غذاهای اسپایسی و تند هندی  با ذائقه ما خیلی جور نیست با حدود 160 روپیه نفری حدود 2400 تومان! ناهارمون رو خوردیم....  هزینه ها در هند بسیار پایین است بالاخص برای اروپاییئها و اونها به سادگی می توانند ماهها  با هزینه اندک در هند بمونند و گردش کنند .

مقصد بعدی معبد آکشارآهام بود معبدی که گفته میشد قدمت 5 ساله داره و برای ورود به معبد بسیار بسیار سختگیری و کنترل میشد و ورود دوربین ساک و کیف و غذا و همه چیز ممنوع بود فقط یک بطری آب و پول و پاسپورت...

رهبر و مرشدی که مریدانش این بنا رو از روی عشق ساختن، مردی بود به نام “سوامی نارایا Swaminaraya” که مردم رو به صلح و محبت و ساده زیستی دعوت میکرد. از هفت سالگی از شهر خودش سفر کرد و دور هند گشت و پس تحمل سختیها ، به خدا نزدیکتر شد . آموزه هایی که نورایی سومارا به مردمش میداد پر از محبت بود و شادی بود. تمام عباداتشون با شادی بود، اونها رو از خشونت و دزدی بر حذر میداشت. به طوری که حتی وقتی قحطی تو یکی از روستاهای هند اومده بود، هیچ کدوم از مردم اون روستا دزدی نکردند و با هر سختی شده اون قحطی رو پشت سر گذاشتن. بعد ها همه مریدانش در طی هفت سال این معبد عظیم و وافعا شگفت انگیز رو ساختند

 


واقعا معماری چشمگیر و زیبائی داشت که توصیف اون برام خیلی سخت است و واقعا آدم از زیبائی این اثر متاثر میشد معبدی که در گوشه گوشه اون سنگبری و برش ماهارانه استادکاران هندی توجه ادم روبه خودش جلب میکرد کنده کاری های فیل ، الهه راما و کریشنا…..


ورود به معبد برای همه رایگان بود ولی 3 نمایش داشت که باید بلیط ورودی به مبلغ 170 روپیه میگرفتیم...

محوطه معبد خیلی تمیز و زیبا بود و هندیها پا برهنه در حیاط معبد قدم میزنند و و مکان زیارتی تفرجگاهی بسیار بود ...برای ورود به معبد اصلی باید بدون کفش میرفتیم ولی در بقیه جا مشکلی نبود....


نمایش جالب شامل بازسازی زندگی سوامی نارایا بود که با بهره گیری از جلوه های نوری و سمعی بصری مروری بر زندگی این شخص از کودکی تا بزرگسالی داشت خوشبختانه ما از سانس ویژه توریست ها استفاده کردیم که کاملا به زبان انگلیسی توضییح میداد و نمایش دوم هم فیلم سینمائی از رویدادهای زندگی اون بود که با استفاده از پرده بسیار عریض و دو بعدی و با استفاده از هد فون مخصوص ترجمه همزمان انگلیسی بود در بین نمایشها با دو جوان هندی آشنا شدیم که دو میهمان خارجی دیگه داشتند و توضیحات خوبی در زمینه آئیین هندیها به ما دادن

سازندگان این معبد برای آشنایی بازدید کننده ها ، یک ابتکار جالب به خرج داده بودن و اون ساخت یک تونل نسبتا طولانی بود که وسطش ریل کارگذاشته بودن و روی ریل قایق حرکت میکرد. در طول تونل، داستان پیدایش تمدن در هند و پیشرفتشون به صورت مجسمه های حرکتی و موسیقی و توضیح به زبان انگلیسی ما رو با فرهنگ هند آشنا میکرد


راس ساعت 6 عصر مراسم رقص فواره و موزیک بود که علیرغم اینکه برای دیدنش بلیط 17 روپیه میفروختند ولی از همه جا قابل دیدن ترکیب زیبائی از نور موزیک و فواره آب توام با مراسم نیایش و عبادت در زیر مجسمه بزرگ کریشنا....

از اونجائیکه ورود دوربین بداخل این معبد زیبا ممنوع بود بازار کاسبی عکاس مستقر در این مجموعه حسابی داغ بود و ما هم یک عکس به قیمت 170  روپیه برسم یادبود گرفتیم...


این معبد از جاذبه های توریستی دهلی هست که بازدیدکنندگان بدور از چهره واقعی دهلی ، از هند نوین و مدرن بازدید میکنند چون جلوه های هنر و فن آوری هند در این معبد مشهود بود


 تا حاضر شدن عکس یک ساعتی وقت داشتیم که یه پیتزا هندی که خوشبختانه اسپایسی نبود سفارش دادیم که با یه نوشابه نفری 65 روپیه شد .... در مسیر برگشت با مترو به هتل برگشتیم ولی تو راه رفتن به هتل یه سری نان (15 روپیه) آب (15 روپیه)نوشابه متوسط(25 روپیه) و ماست متوسط(35 روپیه ) از خواروبارفروشی نزدیک هتل خریدیم تا در صورت گشنگی با کنسروهایی که برای روزهای بحرانی توی کوله هامون داشتیم توی هتل شامی بخوریم  لازم به ذکر است که خواربارفروشی های هند مثل مغازه های سنتی خودمون است و یا شبیه سوپرمارکت های درجه 2 و 3 ایرانی  و خبری از شاپینگ سنتر و فروشگاههای استاندارد بین المللی نیست ! ....

خوشبختانه شب دوم در دهلی بهتر از شب اول بود چون دیگه خبری از سرو صدای فیلم هندی اطاق همسایه نبود وما در اوج خستگی به راحتی به خواب فرو رفتیم تا فردا صبح به سمت جیپور حرکت کنیم ....