بازگشت به دهلی نو و آخرین روز سفر به هند پرماجرا
بلیط قطار که به مقصد دهلی نو خریده بودیم برای ساعت یک بعد از ظهر بود و برای گشت و گذار روزآخر توی وارناسی وقت کافی داشتیم ولی با توجه به کوله پشتی سنگین ترجیح دادیم ساعت پایانی حضور در وارناسی رو در ایستگاه قطار باشیم تا بموقع به دهلی برسیم و مشکلی در روزآخر نداشته باشیم ، در ساعت مقرر واگن مورد نظر رو پیدا کردیم خیلی تمیز و دور از انتظار بود و با تجربه های قبلی قطار در هند همخوانی نداشت بلیط کلاس AC2 مجهز کولر و ایرکاندیشن بود و می تونستیم برای استفاده از موبایل و لپ تاپ از برق داخل قطار هم استفاده کنیم و با توجه به کیفیت خوب واگن سر و صدای بیرون و بوق قطار در داخل شنیده نمی شد وقتی قطار به راه افتاد متصدی قطار پاکت های پلمپ شده ای رو تحویل ما داد که داخلش ملحفه تمیز و شسته شده رو گذاشته بودند و صندلی های تخشو این واگن هم خیلی بهتر بود و هر کوپه 4 تخت داشت(تخت 2 طبقه) در صورتیکه در واگن های اسلیپر در هرکابین 6 تخت داشت (3طبقه بود ).
قابل توجه اینکه قطاری که عازم دهلی بود دارای واگن های مختلفی بود که هر واگن قیمت و کیفیت متفاوتی داشت پیشنهاد میکنم که اگه بدون تور عازم هند هستید اولین کاری که باید پس از رسیدن به دهلی بکنید خرید بلیط قطاره که بدلیل جمعیت زیاد مردم بومی و توریست ها خیلی سریع پر میشه و همچنین می تونید با مراجعه به باجه های فروش ویژه توریست هاForeign tourist Quata برای خرید بلیط اقدام کنید ، که البته یک کم گرونتر بلیط ها رو میفروشند و بهش Tatkal هم میگفتند و خرید این بلیط فقط با ارایه پاسپورت امکانپذیره....
خلاصه بعد از 20 ساعت و اندی طی طریق ، صبح روز بعد به دهلی رسیدیم ، این 20 ساعت فرصت مناسبی برای استراحت بود و با توجه به دسترسی به لپ تاپ و شارژ گذشت زمان خیلی محسوس نبود این طولانی ترین مسافرتی بود که بطور پیوسته با قطار داشتم ...
خوشبختانه طی آخرین تماس ، ویجی و رونیتا آمادگی مجددشون رو برای میزبانی ما در روزآخر اعلام کرده بودند و آدرس و نحوء دسترسی به خونه رو هم ای میل کرده بودند پس از رسیدن به ایستگاه دهلی با تجربه اقامت 2 روز اول در دهلی براحتی مسیر رو پیدا کردیم و حدود ساعت 9:30 صبح به مجتمع مسکونی اونها رسیدیم
رونیتا که پنجره آپارتمان بیرون رو نظاره میکرد ما رو شناخت و با دست تکون دادن ورود ما رو خوشامد گفت ... باید به طبقه چهارم میرفتیم گذر از پله های آپارتمان برایمان خیلی آسون بود چون انرژی زیادی از استراحت دیشب و پیدا کردن آسون خونه میزبان به ما منتقل شده بود...
رونیتا که پسر بچه دو سالشون رو بغل کرده بود به ما خوش آمد گفت و بعد از لحظاتی هم ویجی(شوهرش) به ما ملحق شد و از اینکه میزبانی ما رو در دقایق آخر لغو کرده بود عذر خواهی کرد ، رونیتا بسیار خونگرم و با محبت به نظر میرسید و کاملا در مورد نحوء سفر و کشور ایران کنجکاو بود و سوال میکرد و یک کوچ سرفر واقعی بود ! علاقه مند به تبادل اطلاعات و صحبت کردن و با میزبانهای قبلی خیلی فرق داشت ... ویجی که در شرکت مترو کار میکرد ملزم بود که به اداره بره بنابراین از ما خداحافظی کرد (ادارات در هند حدود ساعت 10 شروع بکار میکنند )
ظاهرا در آخرین روز اقامت در هند بهترین میزبان نصیب ما شده بود و پس از اندکی استراحت و یه دوش گرفتن (تقریبا استاندارد !) رونیتا پیشنهاد کرد که برای شام با هم باشیم و قرارشد جزئیات رو باهاش هماهنگ کنیم
راهی مرکز شهر شدیم تا در آخرین روز سفرمون جاهای باقیمانده رو هم ببینیم با یه ریکشاو با پرداخت 150 روپیه به قطب منار رفتیم
قُطُب منار جزو اولین بناهای عظیم هند و از نمونههای بارزمعماری هندو- اسلامی است گفته میشه نخستین عمارتهای اسلامی در سرزمین هند میباشند، قبل از آن هیچ عبادتگاه اسلامی درهند وجود نداشت
قطب منار: Qutub Minar
قطب منار،مناره ای است دردهلی پایتخت هندوستان که ۷۲/۵ متر ارتفاع دارد و بلندترین بنای آجری دنیاست. این مناره بزرگ از مرمر و سنگهای سرخ ساخته شده و قُطُب منار به تقلید ازمنارجام افغانستان ساخته شد و به پنج طبقه تقسیم شدهاست که در فاصلهٔ هر دو طبقه، ایوان مدوری بهصورت کمربند آن را دربر گرفتهاست.
این مناره یکی از جاذبه های توریستی شهر دهلی محسوب می شود که در فهرست آثار باستانی یونسکو ثبت شده است
بلیط ورودی برای این مجموعه 200 روپیه بود که البته به غیر این مناره چند مجموعه باستانی دیگر هم در مجاورت آن قرار داشت ، از ویژگیهای جالب جاهای توریستی هند این است که به قدری این مکانها رو قشنگ و تمیز درست کردند که با فضای عادی شهر کاملا در تضاد هست و توریست هایی که با ماشین های VIP .برای دیدن این اماکن فقط با زیبائیها روبرو شوند . حدودا با توجه بزرگی مجموعه بازدید ما بیش از یک ساعت طول کشید
و برای ساعت 13 هم با یه دوست دیگه کوچ سرفینگ برای ملاقات هماهنگ کرده بودیم "ادیت دیمیری "دختر 25 ساله ای بود که تحصیلاتش رو در آلمان تکمیل کرده بود....
با فرستادن یه پیامک ، پیشنهاد داد که در ایستگاه مترو همدیگه رو ببینیم و ناهار رو با هم باشیم ، محل قرار ما توی یکی از شلوغ ترین جاهای دهلی بود ! خلاصه با هر دردسری بود همدیگه رو پیدا کردیم. بعد از آشنایی اولیه ، در مورد موضوعات مختلفی صحبت کردیم و زندگی اون در آلمان و خاطرات سفر قبلی ما به اروپا نقطه مشترکی بود که در موردش خیلی حرف برای گفتن داشتیم در طول مسیر به یه رستوران که غذاهای کم اسپایسی داشت! رفتیم و ناهار رو به اتفاق خوردیم ولی هم زمان ما محدود بود و از طرفی ادیت هم در وقت ناهار از شرکتش خارج شده بود و باید بعد از ناهار به محل کارش مراجعه میکرد یه کارت پستال از تصاویر ایران بهش تقدیم کردیم و باهاش خداحافظی کردیم ملاقات نسبتا کوتاه ولی خوبی بود ...
مقبره مهاتما گاندی
من اولین چیزی که با شنیدن نام کشور هند تو ذهنم تداعی میشه ، مهاتما گاندی هست و دیدن مقبره اون از جاهایی بود که برام الویت داشت بنای یادبود مهاتما گاندی در منطقه راج گت (Raj Ghat) بود. نمیدونم یا ما اسمش رو خوب تلفظ نمیکردیم یا این راننده های ریکشاو حالیشون نبود ! به چندین راننده ریکشاو توضییح دادیم که کجا می خواهیم بریم ولی از وجود چنین جایی اظهار بی اطلاعی میکردند خلاصه یکی از این راننده متوجه منظورما شد و با 60 روپیه با گذر از منطقه رد فورت و دهلی قدیم به سمت مقبره رفتیم .
خوشبختانه ورودی نداشت و بیشتر شبیه پارک بسیار بزرگ و سرسبزی بود برای رسیدن به خود مقبره باید با تحویل کفش ها و با پای برهنه وارد محوطه میشدیم مقبره همچون خود گاندی بسیار ساده و بی آلایش ساخته شده بود و در واقع سکوی چهار گوش ساده ای ساخته شده از مرمر سیاه بود ، که در آن محل از خاکستر مهاتما گاندی نگهداری میکردند
همانطور که میدونید گاندی رهبر سیاسی و معنوی هندیها بود که ملت هند را در راه آزادی از استعمار امپراتوری بریتانیا رهبری کرد. او در طول زندگیش استفاده از هر نوع ترور و خشونت برای رسیدن به مقاصد را رد میکرد. و ساده زیستی و صلح دوستی دو مشخصه اصلی گاندی است که به دنیا معرفی شده است.این شخصیت بزرگ در سال ۱۹۴۸ میلادی به قتل رسید. و هر ساله در روز سی ام ژانویه ، به یاد پدر ملی هند گردهمایی در این محل تشکیل می گردد بعد از بازدید این مقبره ،اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد مقایسه سادگی این مکان با مقبره بزرگان سیاسی دور و نزدیک خودمون بود ولی بهتره نتیجه این مقایسه رو در دلم بایگانی کنم !!
آرامش و تمیزی اونجا برای ما در دهلی غنیمتی بود چون به محض ورود در خیابان سر و صدا و شلوغی بیداد میکرد پس از دقایقی استراحت ، به سمت مرکز شهر حرکت کردیم قرار بود که از معبد نیلوفر یا همون Lotus temple بازدید کنیم ولی با توجه به دوری مسافت تا معبد و اینکه تا حالا در این چند روز به بازار نرفته بودیم از دیدن معبد لوتوس صرف نظر کردیم و به بازار chandri Chowk رفتیم بازار هم شلوغ و پرتردد بود قیمت اجناس 4 برابر گفته میشد و چونه زدن واقعا لازم بود!! من که اصلا از بازارهای چونه ای خوشم نمیاد چون اگه جنس رو با هرقیمتی بخری بازهم شک میکنی نکنه جای دیگه نصف این قیمت باشه !!
پس از اندکی خرید و با تاریک شدن هوا به سمت خونه رونیتا و ویجه ای رفتیم تا آخرین تجربه مترو سواری رو هم در مترو در حال انفجار دهلی داشته باشیم برای رسیدن به خونه میزبان بیش از دو ساعت طول کشید و تنها خوش شانسی این بود که موقعیت مکانی خونه اونها با فرودگاه بین المللی دهلی نو زیاد نبود
رونیتا با خوش رویی به ما خوش آمد گفت ، و مشتاقانه خاطراتش رو از میهمانانی قبلی تعریف میکرد ظاهرا قبل از ماهم میزبان ایرانی های دیگه ای هم بود که خاطرات خوبی از اونها هم داشت ویجی و رونیتا در کوچ سرفینگ بسیار فعال بودند ولی با توجه به کوچولوی 2 ساله فرصت مسافرت رو نداشتند !
ویجی با توجه به محدودیت زمان حرکت مترو فرودگاه (آخرین مترو ساعت 11 شب ) برای شام پیشنهاد داد که یه غذای هندی برامون آماده کنه تا در زمان رفت و اومد به رستوران صرفه جویی کرده باشیم و ما هم از خداخواسته موافقت کردیم چون این فرصت اولین و آخرین فرصتی بود که میشد یه غذای خانگی هندی رو تست کنیم فقط ازش خواهش کردم که اگه میشه غذایی رو درست کنه که کمتر اسپایسی باشه چون دراین مدت نسبت به بوی تند این ادویه جات هندی حساس شده بودم و خیلی دور از ادب بود که غذایی رو که آماده میکنه نتونیم بخوریم...
" اگ کاری" غذای پیشنهادی ویجه ای بود که سعی کردم تو درست کردنش بهش کمک کنم ولی خوب کمکی از دستم برنمی اومد !!
اگ کاری ترکیبی از تخم مرغ و یکسری ادویه جات هندی بود که ظاهرش شبیه باقلی قاطق شمالی بود که با یه برنج کته درست کرده بودند البته ذائقه هندی با ایرانی متفاوته ولی در هرصورت بد نبود میشد خورد!
از نکات و تفاوت های یه خونه هندی با نوع ایرانی اینه که اونها از هیچ پوششی برای کف زمین استفاده نمی کنند و خبری از موکت یا فرش نیست مثلا شام بدون سفره و روی موزاییک کف آپارتمان سرو شد البته منظورم انتقاد و ایراد نیست فقط خواستم مقایسه ای با استاندارد های خودمان داشته باشم.
اگ کاری .... غذای هندی
بعد از خوردن شام رونیتا دفتر یادگاری رو آورد که توش جملاتی رو به انگلیسی و فارسی براش به یادگار نوشتم و چند یادگاری و سوغاتی هم تقدیمش کردم ، مجموعه ای از اسکناس ها و سکه های ایرانی که قبلا ویجه ای بهش ابراز علاقه کرده بود را همراه با چند کارت پستال از مناظر ایران تقدیم کردیم و ویجه ای گفت که تا ایستگاه مترو ما رو همراهی میکنه رونیتا هم یه گردن بند تزئینی رو به یادگار به ما تقدیم کرد
ویجه ای با ماشینش ما رو تا آخرین ایستگاه مترو رسوند تا ما تنها مسافرهای مترو در ساعات پایانی شب در مسیر فرودگاه باشیم تو دلم احساس خوبی داشتم چون واقعا به یه ذره آرامش و محیط بدون سر و صدا و بوق نیاز داشتم !
مترو فرودگاه که خلوت بود و قابل مقایسه با خطوط عادی مترو نبود (خلوت - مدرن و شیک)
متاسفانه پرواز ما در نیمه ها ی شب بود و فرودگاه دهلی بهترین جا برای گذراندن ساعات پایانی مسافرت ما بود روپیه هایی که تو جیب ما بود تو ایران هیچ ارزشی نداشت و به جز چند روپیه که به یادگار نگه داشتیم باقیمانده رو در فروشگاههای داخل فرودگاه هرچیزی که می تونستیم خریدیم...
خلاصه پرواز ماهان به مقصد تهران روی تابلو ظاهرشد و گیت خروجی پذیرای ما شد
.............................................................................................................................
این سفر علیرغم سختیهای زیادی که داشت تجارب ذیقیمتی برای ما بهمراه داشت و الان که چندین ماه ازش میگذره باز هم با لذت خاطراتش رو در ذهنمون مرور میکنم ...
از شما هم تشکر میکنم که حوصله کردید و این نوشته های پراکنده من رو تحمل کردید
در پست بعدی سعی میکنم نکاتی رو که برای سفر به هند لازم هست بطور خلاصه اشاره ای داشته باشم