بعد از چندین ماه کش و قوس برای انتخاب مسیر سفر، در حالیکه انتظار میرفت مسافر استانبول باشیم دقیقه 90 برنامه به سمت کشور همسایه آذربایجان تغییر یافت ، حتی دراستانبول با چهار دوست کوچ سرفینگ هم هماهنگ شده بود و میزبان ها هم منتظر حضور ما بودند که بنا بدلایل مختلف ، با فرستادن ایمیل ازشون عرض خواهی کردیم ...
سفر باکو با سفرهای قبلی یک کم فرق داشت و حضور بردیای 4 ساله ، نقطه عطفی در مسافرت های ما بود البته مطمئن بودیم که حضور بردیا لحظات متفاوت و خوبی رو هم برای بردیا و هم برای ما رقم میزنه ولی از سوی دیگه تنگناها و تفاوتهایی رو هم بهمراه خواهد داشت ...
فرایند دریافت ویزا خیلی سخت نبود و بواسطه یکی از آژانسهای مسافرتی از طریق کنسولگیری آذربایجان در تبریز و بعد از گذشت 15 روز و با پرداخت 120000 تومان و یک قطعه عکس ، ویزای یکماهه آذربایجان اکی شد البته ما علاوه براینکه پاسپورت انفرادی داشتیم ، مشخصات بردیا و خانومم بعنوان همراه در پاسپورت من هم ذکر شده و با توجه به قیمت ویزا ترجیح دادیم از یک پاسپورت برای مسافرت استفاده کنیم تا هزینه ویزا تا یک سوم کاهش پیدا کنه لازم به ذکره به ازای هر همراه مبلغ 10000 تومان اضافه دریافت میشه.
در این سفر خانواده دوستم (مهندس) هم ما رو همراهی میکردند و وجود پسر کوچولو 6 ساله اونها "کوشیار" که همبازی بردیا بود شرایط خوبی رو بوجود آورده بود.
پس از بررسی های فراوان ، به این نتیجه رسیدیم که سفر به باکو با ماشین خودمون اصلا صلاح نیست ، در سایت های مختلف خیلی از شرایط بسیار نامناسب سفر با ماشین گفته شده بود و سخت گیری پلیس ها آذربایجان از عمده مسائل مطرح شده بود...
راه دیگه از طریق هواپیما بود که آسانترین گزینه بود ولی با توجه به گرونی مانات و دلار و برای کاهش هزینه سفر تصمیم گرفتیم که از گزینه های ارزونتر استفاده کنیم ،گفته میشد که قبلا از بندرانزلی برای باکو کشتی هم بود ولی در حال حاضر امکان سفر دریایی میسر نبود...
گزینه های باقیمانده قطار ، اتوبوس و سواری های مرزی آذری بود. بلیط اتوبوس از تهران تا باکو نفری 85 هزار تومان بود و با توجه به طولانی بودن مسیر بسیار خسته کننده به نظر میرسید !
قطار مستقیم از ایران به باکو هم موجود نبود ولی آخرین میهمانهای کوچ سرفینگ من که یه فرانسوی و یه لهستانی که از مسیر باکو وارد ایران شده بودند در مورد سفر با قطار شب رو از باکو به آستارای آذربایجان توضیحاتی داده بودند بلیط قطار نفری 10 مانات بود و فاصله آستارای آذربایجان تا باکو با قطار شب رو حدود12 ساعت بود به نظر گزینه بدی نبود قطار آستارا به باکو ساعت 8 شب راه میافتاد و با توجه به اینکه مرز زمینی آستارا حدود ساعت 4 تعطیل میشد 4 ساعتی معطلی داشتیم ولی با توجه بوجود بردیا و کوشیار ، مناسب ترین گزینه سواری لب مرز بود. بنابراین قرار شد در اولین ساعات آغازین روز لب مرزآستارا باشیم تا بتونیم زود از مرز گذر کنیم.
تا آستارا با ماشین خودمون رفتیم و ماشین رو تو خونه یکی از دوستای خوب قدیمی" مهدی" پارک کردیم
مرز ساعت 8صبح باز میشد و ما با نیم ساعت تاخیر لب مرز رسیدیم ورودی مرز پر بود از دلالان ارز که با گذر از اونها به سالن حقیر گمرک آستارا رسیدیم .اولین اقدام پرداخت عوارض خروجی از مرزهای زمینی بود از شانس نه چندان خوب ما ، بدلیل اینکه جمعه بود، مرز خلاف انتظار شلوغ بود و باجه بانک ملی با یک کارمند پاسخگوی تعداد زیادی از مسافرین بود خلاصه بعد از یک ساعت انتظار با پرداخت 33 هزار تومان (نفری 11 هزار تومان ) و چند هزار تومانی عوارض شهرداری و هلال و احمر و ... به باجه کنترل پاسپورت رسیدیم.
چندین گیشه پلیس مرزی مشغول کنترل پاسپورت ها بودند و دو گیشه به اتباع آذربایجان اختصاص داشت و اونقدر شلوغ بود که اگه باجه پاسپورت های ایرانی جدا نبود حالا حالا ها تو صف انتظار معطل بودیم ...
بی نظمی و شلوغی جمعیت کلافه کننده بود و صف مخصوص اتباع آذربایجان و صف اتباع ایرانی که مجوز گذر (بدون پاسپورت )داشتند از صف مسافرین عادی تفکیک شده بود .
خلاصه پس از مهمور شدن پاسپورت از ساختمان گمرک خارج شدیم فاصله بین مرز ایران و آذربایجان رودخانه ارس وجود داشت که آخرین پلیس مرزی ایران با کنترل کردن پاسپورت اجازه ورود به پل به ما داده شد، در وسط پل دروازه ای وجود داشت که در خارج از ساعت عبور و مرور بسته میشد و تا نیمه پل پرچم های ایران و در نیمه دیگه پرچم آذربایجان نصب شده بود و در دو سوی رودخانه مامورین و پلیس های دو کشور مستقر بودند...
از سمت ایران چندین اتوبوس مسافری و چند ماشین سواری با پلاک کاپوتاژ شده عبور کردند با عبور از رودخانه و پل آستاراچای وارد خاک آذربایجان شدیم با گذر ازراهرو ورودی سرپوشیده و نسبتا طولانی به صف انتظاری رسیدیم که ظاهرا ایرانیهای های که بدون پاسپورت و با مجوز مخصوص منتظر اجازه ورود به خاک اذربایجان بودند ایستاده بودند... خوشبختانه ما که پاسپورت داشتیم با صف کوتاهتری وارد سالن اصلی ترانزیت آذربایجان شدیم....ضمننا آذربایجانی ها بدون کنترل عبور میکردند.
آقا فیروز که داماد دوستم مهدی بود و از شانس خوب ما برای کاری به آذربایجان رفته بود و از 7 صبح از لنکران آذربایجان به آستارای آذربایجان اومده بود و منتظرمون بودخوشبختانه اونطرف مرز هم همراه اول فعال بود و بدون رومینگ میشد ارتباط برقرار کرد با تماسی که با آقا فیروز داشتیم اسم راننده مرسدس بنز رو که باهاش هماهنگ کرده بود رو گفت، "انتقام" راننده ما بیرون ساختمان منتظرما خواهد بود این تماس تلفنی تا اندازه زیادی خیال ما رو راحت کرد...
در سالن ورودی قبل از منطقه کنترل وسایل ، یکی از مامورین مرزی جلو اومد و من سعی کردم با لبخند باهاش برخورد کنم قبل از اومدن در مورد فساد و رشوه مامورین مرزی زیاد شنیده بودم و دوستان آستارایی هم توضیحات کاملی در این موارد به ما داده بودند و مامور ما رو به گوشه سالن هدایت کرد و از ما به زبان آذری در خواست 10 مانات کرد و با زبان اشاره گفتم مانات نداریم دلار خواست من بهش 10000 تومان دادم قبول نکرد!! وانمود کردم که منظورش حالیم نمیشه !!و پس از کلی این جیب و اون جیب کردن 5000 تومان دیگه دادم یه دفعه جوش آورد و قهر کرد رفت! ، خلاصه صداش کردم با 20000 تومان راضیش کردم.
ما رو به سمت باجه کنترل وسایل هدایت کردند با گذاشتن کیف و کوله پشتی ها در روی ترالی مخصوص ، جلوی باجه قرارگرفتیم و پس از اینکه از طریق یه دوربین از ما عکس گرفتند به مرحله بعدی رفتیم ... دوستان آستارایی تعداد رشوه گیرندگان در لب مرز رو گاها تا 3 یا 4 مرحله پیش بینی کرده بودند و بنابرای ن منتظر درخواست های مامورین بعدی بودیم .
افسر دیگه ما به پشت باجه الکترونیک مستقر در گوشه سالن هدایت کرد تا بصورت خود اظهاری وسایل و دوربین ها و موجودی نقدی خود تعداد موبایل و مارک آن لپ تاپ و میزان موجودی از ما سوال شد رو در دستگاه دو زبانه اونها ثبت کنیم من هم از ترس اینکه بخواهند بایت وسایل همراه رشوه بیشتری بگیرند با اعداد و اطلاعات غیر واقعی در باجه مذکور ثبت کردم که خوشبختانه بایت این ثبت اطلاعات رشوه ای پرداخت نکردیم .
هنوز گذر ار هفت خوان رشوه ها ادامه داشت در باجه سوم ، پلیس آذری که به ظاهر مهربانتر بود که پاسپورت ما رو در دست داشت به ترکی چیزی گفت که حالیم نشد گفتم انگلیسی صحبت کن خوشبختانه فارسی رو نصفه نیمه می دونست درخواست 10000 تومان کرد که با توجه به مبلغ کم !با خوشحالی و بدون چونه پرداخت کردم !
با پرداخت این مبلغ و با گرفتن پاسپورت و کوله پشتی ها بدون اتلاف وقت به سمت درب خروجی رفتیم افسری پاسپورت ها را مهر میزد هم منتظر ما بود داشتم فکر میکردم که پول ایرونی دم دست ندارم و مجبور خواهم شد که دلار یا مانات بدم در عین ناباوری پاسپورت رو مهر زد و در خواست پول نکرد و ما که خودمون رو برای پرداخت های بیشتر آماده کرده بودیم تونستیم با 30000 تومان پرداخت نقدی از 7 خوان مرز زمینی آستارا عبور کردیم. آخرین گام باز شدن در توسط سرباز بود و ما وارد خاک آذربایجان شدیدم
بعد از ورود به آستارای آذربایجان یه دفعه تعداد زیادی دلال و راننده ما رو احاطه کردند که فرار از دستشون خیلی راحت نبود
من فقط اسم راننده (انتقام) رو تکرار میکردم که یه دفعه شخصی نزدیکم شد و یواشکی درگوشم گفت "فیروز هستم" و ما رو از چنگال اونها در آورد لحظه خوبی بود بعد از گذر از مرز و دیدن یه دوستی که محبت زیادش ما رو شرمنده کرده بود ... فیروز که بچه آستارا بود ولی برای کاری به اینور مرزاومده بود به اتفاق دوستش آصف ، یه ماشین بزرگ و جا دار برامون آماده کرده بود ... معطلی ما در مرز یکی دوساعتی اونها رو به انتظار گذاشته بود ...ما منتظر مهندس و خانوادش بودیم اونها ظاهرا کارشون تو مرز گره خورده بود ، "انتقام" راننده ما هم بیقرار منتظر اومدن اونها بود و هرکی که از در مرز بیرون می آمد فکر میکرد دوست ماست ! و به سمتش میرفت که درجابجایی کوله ها کمک کنه !
خلاصه خانواده کوشیاربا نیم ساعتی تاخیرا از 7 خوان مرزی عبور کردند و از گیت خروجی در اومدند و لازم به ذکره که 30000 تومان بیشتر رشوه داده بودند ! چون مبلغ رشوه بستگی به مامورین داشت و شاید ما کمی خوش شانس تر بودیم ....
آستارا آذربایجان شهر بسیار کوچکی به نظر میرسید ، فیروز و دوست باکویش آصف ، از ما برای صرف صبحانه در چای خانه دعوت کردند ولی با توجه به اینکه زمان زیادی منتظر ما بودند نخواستیم وقتشون رو بیشتر بگیریم ، ازشون تشکر کردیم و ترجیح دادیم زودتر عازم باکو بشیم ...
مرسدس بنز انتقام با فضای نسبتا بزرگ ، انتخاب بسیار مناسبی بود چون علاوه بر بنز ماشین های کرایه ای دیگری هم بودند .
انتقام راننده بنز که افسر بازنشسته پلیس بود و فقط ترکی و روسی بلد بود و فقط چند کلمه ای فارسی میدونست و همین برقراری ارتباط رو باهاش سخت تر میکرد قبل از خروج از آستارا انتقام باک ماشینش رو از گازوئیل پر کرد اونطور که من متوجه شدم قیمت گازوئیل لیتری 45قاپات بود و بنزین 60 قاپات بود...
"انتقام" راننده ما در حال سوخت گیری گازوئیل
کوشیار که هنوز فکر میکرد توایران هستیم از باباش سوال کرد که چرا خانمها روسری ندارند ! این سوال و خنده همه خستگی علافی ما رو توی گمرک مرز از بین برد.پس از چندین توقف انتقام در داخل شهر ، حدود ساعت 10:45 از آستارا خارج شدیدم
با توجه به محدودیت های موجود در منطقه مرزی تعداد عکسها متناسب با مطالب نیست !
ادامه دارد ....
عجب خونه قشنگی بود
آره راست میگید ... علاوه بر خونه قشنگ ، یه صاحبخونه مهربان هم داشت که علیرغم اینکه اولین بار بود باهاش روبرو میشدیم ولی اینگار سالها ما رو میشناخت ...
سلام
ای کاش می شد همه غولها و دیوهای هفت خوان رستم رو هم همینطوری با پول خرید:)
اما من بودم با همون گرز پولادین رستم می زدم تو سر اون پلیس های گمرکی که اینطوری رشوه نگیرن.
موفق باشین
سلام ..... پیشنهاد خوبیه ولی با اینکار باید بیخیال ورود به آذربایجان میشدید! ... البته ما هم اینروزها مبالغ زیادی تو زندگی روزمره تو ایران پرداخت میکنیم که ظاهرا رشوه نیست ولی تاثیرات بدتر از رشوه تو زندگی و روحیه ما داره البته منظورم گرونیهای غیر منطقی این روزها نیست !!!
سلام دوستان عزیز
جالب بود ممنون منتظر ادامه اش هستیم ..
مرسی از محبت شما
این حروم خوری و حروم لقمگیه آذربایجانی ها(کشور آذربایجان منظورمه ) واقعا شهره خاص و عامه . پلیس اونجا حداقل برای ما ایرانی ها معنایی با دزد داره ..
البته فکر میکنم این فساد پلیس فقط مربوط به اتباع ایرانی نیست البته در مورد ایرانیها با جرات بیشتر و راحتتر اینکار میکنند ... چون یکی از دوستان کوچ سرفینگی باکو هم وقتی باهاش در این مورد صحبت کردم خیلی شاکی بود و میگفت برای تمدید پاسپورتش خیلی زیرمیزی داده و کلی اذیتش کردند
راستی دیشب درباره ارز مسافرتی سالانه برای یک سفر 300 دلار موافقت شد.
راستی در کوچ سرفینگ نمی تونم برای شما درخواست بفرستم می شه کمی راهنمایی کنید؟
البته در قسمت تایپ ایراد متنی برای اسم های خاص می گیره و درخواست رو ارسال نمی کنه
مثلا برای اسم بابک، اصلاحیه می خواد!
یک سوال دیگه تحت هر شرایطی بایستی پس اون رشوه رو داد دیگه و این بستگی به شانس داره که کدوم مامور چه جوری باهات کنار بیاد؟
امیدوارم این وضعیت یه جوری کنترل بشه
اگه این خبر عملیاتی بشه باعث بسی خوشحالی خواهد بود!
اما در کوچ سرفینگ ،اگه بخواهید با شخص خاصی دوست شوید و به لیست دوستان شما اضافه شوند ابتدا به پروفایل شخص مورد نظر وارد بشید سپس در قسمت Friends که در ستونهای سمت چپ پروفایل قرار داد رفته و بر روی گزینه
+ Add to my friends
کلیک نمائید
Invite .......... to be your friend
و با پاسخگویی به چند سوال و تائید نهایی همان شخص به لیست دوستان شما افزوده خواهد شد .... ضمنا وجود عکسی از خودتان در پروفایل و تکمیل بودن نسبی اطلاعات هم بسیار مهم است
تجربه نشون داده مقاومت کردن در برابر مامورین مرزی نتیجه منفی میده و بیشتر اذیت میکنند و بهانه جوی میکنند مثلا وسایل ساک ها رو بیرون میریزند یا الکی گیر میدن بنابراین پرداخت این پول بصورت یک قانون نانوشته هست بقول دوستمون عوارضی هست که باید پرداخت کنی فقط به ازای پرداخت شما قبض صادر نمی کنند !!
سلام بابک جان.
خدا رو شکر که بعد از ماهها دلت اومد مطلب جدید بزاری!
اما بازم مثل همیشه عالی بود.
البته این رشوه های پلیس های آذربایجانی خیلی زور داره و ما که همیشه حس بدی نسبت بهش داریم.
موفق باشی
سلام راستش شروع نوشتن دوباره یکم سخت بود ولی وجود دوستای خوبی مثل شما این سختی رو آسون میکنه...
آره درست میگید و چون پیش آگاهی در این زمینه داشتیم این هزینه ها رو از قبل اضافه بر هزینه ویزا تو ذهنمون درنظر گرفته بودیم بنابراین باهاش راحت برخورد کردیم ...
سلام - لذت بردم -به ما سر بزن.
سلام ممنون از بازدیدتون .... ولی اینکه کجا باید بهتون سر بزنم ! ؟
سلام.
خدا قوت.ممنون که با صبر و حوصله سفرنامه می نویسی و ما را همسفر خاطراتت می کنید
همه بلاگت را خوندم.
سلام مرسی دوست عزیز ......... کامنت های دوستانی همچون شما باعث میشه که این کار سخت و وقت گیر رو با کمال میل ادامه بدم ...موفق باشید
دوست عزیز ممنونم.
من می خواستم از مرز آستارا برم آذربایجان. دنبال اطلاعات می گشتم. مطالب شما خیلی بدردم خورد. سرزنده و شاداب و جهانگرد باشید.
سلام مهران عزیز ... اگه زبان آذری میدونی می تونم شماره موبایل چند تا راننده بنز رو بهتون بدم قبل از حرکت قیمت و محل اقامتتون رو تو باکو فیکس کنید ...شاید بتونه مفید باشه
خیلی ممنون که از وبلاگ بازدید کردید و برامون کامنت گذاشتید
سلام خیلی خوب و جامع نوشتی . خسته نباشی.امیدوارم خوش گذشته باشه بهتون. واقعا موضوع رشوه گیری مامورای اون طرف سالهاست که حل نمیشه و جای تاسف داره.
سلام مجید عزیز ...خیلی خوش اومدی ...آره اونهم در ورودی یه کشور و در گذر از مرز قانونی چشم انداز اولیه خوبی از کشور مقصد نمیده!
سلام خیلی ممنون از اطلاعات خوبی که تو سایت گذاشتید یه سوال دارم میشه از لب مرز ویزا گرفت مثل مرز ارمنستان یا حتما باید از قبل ویزا بگیریم ؟
سلام نه اینطور نیست و یک هفته الی 10 روز فرایند صدور ویزا طول میکشه... ویزای قانونی استامپ شده در پاسپورت هزار جور داستان داره وای بحالت اگه بخواهی بدون ویزا لب مرز حاضر بشی !
slm jalb bod
4 sal zendegi me unja bod
age midonestam hataman koli rahnamai komaketon mikardam
soali dashtid
dar bare yoga khande . ya nlp
09389838402
سلام با تشکر... راستش اینروزها با توجه به شرایط کشور نیاز به یوگا و NLP رو بیش از هرزمان دیگه ای حس میکنم ...
سلام
کم نظر بقیه رو نخوندم شاید به چیزی که می خوام اشاره کنم اشاره کرده باشن.
رودی که بین دو آستارا هست اسمش آستاراچای هست که به معنیه آستارا رود هست.
این قاپات که نوشتی واحد کوچکتره مانات هست؟؟
لطفا به ایمیل من هم پیام بدید که جواب منو دادین چون من اتفاقی وارد این وبلاگ شدم
سلام ممنون از راهنمایی شما .... آره درست متوجه شدید واحد کوچکتر مانات هست ...
ورود اتفاقی شما باعث شد که از اطلاعات شما بهره مند بشیم ... خوش اومدید
Salam
Man ba dostaye akasam 3 hafte dige gharare berim azarbayejan vasehamin chand soal dashtam,,in ghazie reshve marzi gheire mamol bode baram,ma chandta akasim ke dorbin va lens va lavazeme kami geron akasi haml mikonim baraye akasi,soale man inja ine ke motmaenan bayad reshve bishtari pardakht konam babate in lavazam,aya az lahaze amniati sharayete onja be che gonie,amniat shahr va marz dar hefs negahdarie lavazem ma az dide shoma che jorie,be nazare shoma man oon form lavazem electronic o mese shoma ghalat gholot type konam ?!
سلام مجدد : در پست قبلی در قسمت نظرات پاسخ سوالتون را دادم تا جای که من تجربه کردم ناامنی خاصی ندیدم و چون تراکم جمعیت خیلی زیاد نیست مشکل دزدی در جاهای شلوغ هم نباید باشه مثلا در هند حفظ لوازم و تجهیزات بدلیل شلوغی و تراکم جمعیت یک کم نگران کننده هست ولی باکو نه !
یکی از دوستان CSکه باهاش در باکو ملاقات داشتیم از فساد کارکنان دولت و پلیس میگفت ولی اگه کار خاصی با اونها نداشته باشید معمولا اتفاق خاصی نمی افته ...
میزان رشوه ربطی به لوازم نداره بلکه ملاک تعداد پاسپورت و افراد و خود پلیس در خواست کننده است ولی اگه مقاومت کنید بیشتر گیر میدهند و مجبوری تمام لوازم و کیفتون رو برای بازرسی خالی کنید..
در مورد اون فرم الکترونیک یه چیزی شبیه اظهارنامه گمرکی است من که الکی پر کرده بودم اتفاق خاصی نیافت! ولی دقیق نمی دونم!
جناب آقای مصطفی واجد کوچک مانات گپیک میشه qapik به آذری qəpik
آقای bij مسله رشوه که نگارنده نوشته اند دیگه از حالت رشوه خارج شده رشوه (دادن مال به کسی برای انجام دادن مقصود خود ) در حالیکه در مرز آذربایجان چون این پول رو از هرکسی میگیرند و بصورتی متاسفانه معمول شده است که حکم ورودی به آذربایجان رو داره و به طور معمول برای هر نفر حدود 5 تا 10 مانات میشه . هنگام ترک آذربایجان عموما وجهی گرفته نمیشه مگر اینکه بار اضافی داشته باشی هنگام عکاسی از مراکز دولتی باید دفت بیشتری داشته باشید و بدون مجوز عکس نگیرید و اگر خونه کرایه بکنید حتما باید به پلیس اطلاع داده باشید البته اخیرا شنیدم که هنگام ویزا حضور رو در مقصد باید مشخص کنید .
سلام ممنون از اصلاحیه شما در مورد کپیک ...
قطعا توضیحات شما که در ستون نظرات ارائه میشه میتونه برای سایر بازدیدکننده ها مفید باشه
البته در این مورد آخر برای ما اینطوری نبود و برای ویزا چیزی در مورد محل اقامت نپرسیدند (البته سفر ما مربوط به سال گذشته بود شاید تغییرات جدید باشه) و در مورد اجاره خونه هم توسط راننده بنزی که ما رو از مرز آورده بود اجاره شده بود و ما هیچ هماهنگی با پلیس انجام ندادیم ...
خوب الحمدالله شانس با شما یار بوده چطور که در ایران هم شما یه خارجی رو نمی تونید بدون اطلاع به خونه ات بیارید چون اصلا میتونه اون خارجی برای شما و یا بالعکس مشکل ساز و گاهی خطر ساز باشه
سلام ... ولی ظاهرا اجاره خونه در آپارتمانهای باکو موضوعی عادی و روتین به نظر میرسید ...
باعرض سلام وتشکر ویژه
من قصد سفر به آذربایجان را دارم بسیار مطالبتون تا اینجا به من کمک کرد بی صبرانه منتظر ادامش هستم
موفق و سربلند باسید
سلام .. خوش اومدید ... سفر آذربایجان و باکو رو بطور کامل روی سایت موجود هست و مطالبش تا انتها کامل شده است
http://travle.blogsky.com/category/cat-4
تنها آذربایجانی ها نیستن که تو هر قدم ازت پول میگیرن ، باید از رانندهدهای ترکیه ای بپرسی تا بفهمی نظرشون در مورد ایرانیا چیه ؟ من کارمند گمرک تو مرز بازرگان هستم که اهل این چیزا نیستم ولی راننده های ترک با تعجب میپرسن ما به هرکی میرسیم پول چای میدیم !!!!! اولان سن مانیاکسان؟؟؟
سلام ... بسیار تاسف برانگیزه که آدم تصویر بدی از کشورش تو ذهن افراد مسافر بذاره
خیلی زیبا بود ممنونم
سلام ممنون دوست عزیز...