سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید
سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید

اولین روز در دبی - امارات متحده عربی

گذشت این دقایق انتظار که با نیومدن ادی همراه بود برام بسیار طولانی به نظر میرسید ، به فروشگاههای زیر برج ها هم مراجعه کردم تا شاید بتونم یه سیم کارت بخرم ولی هیچکدوم سیم کارت نداشتند خلاصه تصمیم گرفتم با موبایل ایرانی خودم با ادی تماس بگیرم ، خوشبختانه ادی گوشی رو برداشت و بدلیل  جلسه ای مهم  نتونسته زودتر بیاد و از اینکه باعث شده بود منتظرش بمونیم عذرخواهی کرد و گفت که در محوطه دریاچه هست و دنبال ما میگرده  ولی نمیتونه ما رو پیدا کنه ، من از دور دیدمش و بااینکه چهره اش با عکس پروفایلش یک کم متفاوت بود ولی زود تونستم بشناسمش و بسمتش رفتم ...

جوان بسیار مودبی به نظر میرسید ،  با اصرار زیاد، در حمل کوله پشتی ها به ما کمک کرد تازه متوجه شدم اون به پیامک من جواب داده بود ولی هنوز بدستم نرسیده بود!! از پله های برج به اتفاق بالا رفتیم و با گذر از لابی برج که بیشتر شبیه یه هتل 5 ستاره بود با آسانسور بالا رفتیم جالب اینکه 6 آسانسور در این برج وجود داشت که عبور و مرور ساکنین رو تسهیل میکرد خونه ادی در طبقه 37 برج بود.


بعد از ورود به واحد، ادی اتاقش رو در اختیار ما قرار داد یک اتاق خواب بزرگ که یه تخت دونفره با یه چشم انداز فوق العاده ، و جالب اینکه یک سرویس کامل بهداشتی و حمام هم بطور مستقل در داخل اتاق وجود داشت 


و سالن پذیرایی و میز بار زیبائی هم با یک چشم انداز زیبا توجه ما رو به خودش جلب کرد ...ادی با چهره ای جدی و آرام قسمتهای مختلف خونه رو به ما نشون داد و امکانات آشپزخونه و یخچال رو هم برامون توضیح داد.



پس از یه گپ و گفت کوتاه یه توضیحاتی در مورد جاذبه های دیدنی دبی ارائه داد،و قبل از بازگشت به  محل کارش، یه کلید اضافی به ما داد و گفت هرساعتی خواستید می تونید برگردید و فقط اضافه کرد ساعت 7 برمیگرده و بعدش باید بره باشگاه برای ورزش و بعد از یه ساعتی تمرین میاد خونه و از ما خداحافظی کرد...


بعد از رفتن ادی ، نکته ای که توجه ما رو جلب کرد نظم و انظباط خونه یه شخص مجرد بود همه چیز با نظم خاصی سر جای خودش قرار داشت از نوشیدنی های روی بار گفته تا محتویات داخل کابینت و یخچال و کتونی ها و سایر وسایل ... ما که از دوران مجردی و دانشجویی خاطراتی که از یه خونه مجردی داریم چیزی فراتر از یخچال خالی ! و استکانها و ظروف شسته نشده !! و بی نظمی و... با دیدن اینهمه انظباط شگفته زده شدیم



ما که تجربه دیدن خونه های مسکونی در آلمان ، هلند ، دانمارک و هند رو داشتیم ولی خونه ادی یه چیز دیگه بود و این نظم و آراستگی  یک کم ما رو معذب میکرد چون نمی خواستیم وسایل و کوله های ما نظم اونجا رو بهم بزنه ، دیوارهای خونه طوری طراحی شده بود که درصد زیادی از دیوار با پنجره پوشیده شده بود و وجود پنجره های دوجداره در حفظ انرژی خونه نقش مهمی رو ایفا میکنه  ولی هوای دبی در اون موقع از سال باعث میشد که نیازی به کولر نباشه ...


خلاصه خستگی زیاد باعث شد یه دو ساعتی استراحت کردیم ...


چشم انداز بیرون  از پنجره برج


 ساعت 4 از خونه زدیم بیرون ، و از طریق ایستگاه دبی مارینا  به مقصد گریک پارک در بخش شرقی دبی رفتیم خوشبختانه با وجود کارت روزانه بلیط مترو مشکلی از لحاظ رفت و امد نداشتیم چون با بلیط روزانه نامحدود میتونستیم از مترو استفاده کنیم

مترو دبی

 

 مترو تقریبا جدیدالاحدث دبی کلا از دو خط اصلی سبز و قرمز تشکیل شده که در واقع خط اصلی قرمز که فرودگاه بین المللی دبی رو هم پوشش میداد از الرشیدیه تا جبل علی بود که بیشترین جاذبه های توریستی رو با مترو خط قرمز قابل دسترسی بود و خط سبز که مسیر کوتاهتری بود از منطقه کریک یا همان خور دبی  رو به ایستگاه اتصالات متصل میکرد






با گذر از16 ایستگاه مترو و یه تعویض خط از مترو قرمز به سبز به منطقه health care city رسیدیم که نزدیکترین ایستگاه Creek side Park بود با گذر از چندین خیابان به پارک مورد نظر رسیدیم درمسیر رسیدن به پارک ، مراکز مختلف بهداشتی درمانی دبی قرار داشت .

این پارک در حاشیه خور دبی قرار داشت و منطقه ای هم برای بازی کودکان داشت برای ورودیه باید نفری 5 درهم پرداخت میکردیم .و از  قسمتهای مهمش Cable Car و children City تشکیل شده  بود. اگه بردیا با ما بود قطعا از این پارک لذت میبرد ...


 


 


بعد از گشت و گذاری کوتاه با مترو به مرکز خرید دیره مال رفتیم که در واقع یکی از مالهای(مرکز خرید) بزرگ دبی بود مهمترین برنامه ما خرید سیم کارت بود که با بررسی قیمتهای دو اپراتور موجود یعنی اتصالات و اپراتور  دو (DU) ،  ما  دومی رو که هزینه کمتر و شارژ بیشتری رو پوشش میداد انتخاب کردیم قیمت سیم کارت 55 درهم بود که میشد 15 درهم خارج از اماران و 10 درهم داخل امارات صحبت کرد و به مدت یک سال هم اعتبار داشت.

البته برای خرید سیم کارت مشتریان زیادی در نوبت بودند که فرآیند خرید یه نیم ساعتی طول کشید، بعد از نصب سیم کارت با افشین یکی از دوستان قدیمی که در بیمارستان دبی مشغول بود تماس گرفتم افشین طبق میهمان نوازی معمول ایرانیها اصرار داشت که بیاد دنبالمون و با هم بریم خونه اونها ، ولی ما قبول نکردیم و قرار شد فردا برای دیدنش به بیمارستان ایرانیان بریم .... 

مرکز خرید دبی مال بسیار بزرگ و تنوع فروشگاههای زیادی داشت ولی چون قصد خرید نداشتیم فقط به نگاه کردن به ویترین ها اکتفا کردیم 

 

در روز اول با یکی دیگه از اعضای کوچ سرفینگ- دیگی- قرار داشتیم ولی متاسفانه چون سیم کارت رو دیر خریدم نتونستم باهاش ارتباط برقرار بکنم ، با یه پیامک به دیگی علت رو توضییح دادم و ازش عذرخواهی کردم ولی دیگی جوابی نداد !

ساعت 9 به خونه برگشتیم ادی هم خوشبختانه کارهای روزمره و ورزشی رو تموم کرده بود و نتیجتا فرصت مناسبی برای صحبت کردن بود و در مورد مسائل زیادی صحبت کردیم 

 

ادی اهل یکی از شهرهای اطراف بیروت بود و بعد از چندین سال کار در یکی از شرکت های طراح برند در لبنان و عربستان حالا در شعبه دیگر اون شرکت در دبی مشغول بود و از شرکت های ایرانی هم با شرکت پاکبان کارکرده بودند .

ادی در دبی به تنهایی زندگی میکرد و ظاهرا درآمد خوبی داشت چون اینطور که میگفت هزینه اقامت در این برجها نسبتا زیاده و جزء مناطق با کلاس دبی محسوب میشد و اون اینجا رو بدلیل نزدیکی به محل کارش انتخاب کرده بود تا هم در زمان و هم هزینه رفت آمدش تاثیر داشته باشه.

 

سوغاتی و کارت پستالی رو که از ایران آورده بودیم تقدیمش کردیم و به اتفاق عکسهایی رو که از ایران داشتم در لپ تاپ بهش نشون دادم اونهم متعاقبا عکسهای از خانوادش ومحل زندگیشون در لبنان و زیباییهای کشورش رو به ما نشون داد و از ما برای صرف شام و امتحان کردن یه غذای لبنانی دعوت کرد .

از نکات جالب این بود که ادی لبنانی جزء مسیحیان لبنان بود و در بار منزلش پر بود از انواع نوشیدنیهای مختلف ، خودش توضیح داد که خرید این نوشیدنیهای الکلی در دبی فقط برای غیرمسلمان و با داشتن یه مجوز امکان پذیر هست در غیر اینصورت فقط در فرودگاه و رستورانهای خاصی ارائه میشه... 

 

ادامه دارد ...



 

ورود به دبی - مترو دبی - برجهای دریاچه جمیرا Jomeira lake tower

روز پرواز فرارسید ، سفری که برخلاف سفرهای پیشین هیجان زیادی رو درمن زنده نمیکرد ،شاید یکی ازجذابیت های دبی میتونه بازارهای خریدش باشه و با شرایط فعلی انتظار برای خرید مناسب بسیار اندک بود قابل ذکره که من علاقه زیادی به خرید ندارم ولی خانم ها عاشق شاپینگ هستند و خانم من هم از این قضیه مستثنی نیست !

پرواز ما ساعت 7 صبح از طریق هواپیمایی ایران ایر بود  ، تجربه سفرهای قبلی باعث شده بود که بدون تعجیل عازم فرودگاه بشیم ولی غافل از اینکه یه مرحله به مراحل قبلی اضافه شده که ما اون رو در زمانبندی خودمون لحاظ نکرده بودیم ...

طبق برنامه به موقع به فرودگاه امام خمینی رسیدیم ولی برخلاف دفعات پیشین فرودگاه بسیار شلوغتر بود و مرحله ورود با تاخیر انجام شد ، با توجه به اینکه مبالغ خروجی رو قبلا پرداخت کرده بودیم باز هم میتونستیم در زمانبندی جلو باشیم در ساعات های اولیه صبح علاوه بر پرواز ایران ایر ، پرواز دیگری از هواپیمایی ماهان در ساعت 7:30 صبح به مقصد دبی برقرار بود که نشان از تعدد مسافران  دبی داشت، با توجه اینکه لباسهای ما متناسب با  هوای سرد زمستانی تهران بود و با پیش بینی اینکه با ورود به دبی با هوای مناسب بهاری روبرو میشدیم سعی کردیم با کم کردن لباس ها، سبک تر و راحتتر وارد هواپیما بشیم.

بعد از تحویل بارها ، باید حواله خرید دلار از بانک ملت رو ارائه و دلارها رو تحویل میگرفتیم ، وقتیکه از کارمند ایران ایر در این مورد پرسیدم با نگاهی به ساعتش خونسردانه گفت نمیرسی! چون دیگه گیت رو دارن میبندند!!

ما که تااین لحظه بدون نگرانی منتظر انجام مراحل بودیم تازه فهمیدیم مثل اینکه استرس ج‍زء جدایی ناپذیر زندگی ما ایرانیهاست و باید بیخود و بی جهت استرس رو به جون بخریم ...برای ورود به سالن پرواز صف ها ی طولانی تشکیل شده بود و این موضوع استرس رو زیاد تر میکرد ، خلاصه پس از ممهور شدن پاسپورت ، به زیر زمین رفتیم تا از طریق باجه بانک ملت حواله ها رو تحویل داده و دلار رو بگیریم ...

صف بسیار نامنظمی هم در جلوی باجه حقیر بانک ملت ایجاد شده بود و جالب اینکه هیچ متصدی هم حضور نداشت عقربه های ساعت 6:30 رو نشون میداد و زمان برای ما به سرعت سپری میشد و بقیه مراجعین هم منتظر حضور مسئول باجه بودند با سپری شدن دقایقی ، مراجعین دیگه هم که دچار استرس شده بودند با کوبیدن به روی شیشه باجه منتظر حضور متصدی بانک بودند ...

خلاصه متصدی مربوطه که ظاهرش به هرچی شبیه بود به غیر از کارمند بانک(شما میتونید برای تصویر سازی ذهنی بهتر، یکی از اعضاء طالبان رو تصور کنید!!شاید هم بدتر!) اومد ، با یه فریاد بلند همه رو ساکت کرد! نمیدونید که چه صحنه ای بود ...

مردم بیچاره هم چاره ای نداشتند چون هرگونه جرو بحث باعث میشد کارشون بیشتر گره بخوره ... کارمند وظیفه شناس بانک 3 تا اسکناس 100 دلاری رو در دستگاه پول شمار میذاشت که مبادا اشتباه پیش بیاد خلاصه 15 دقیقه معطلی اونجا برای ما بیش از 15 ساعت طول کشید ... چاره ای نبود چون معلوم نبود که در صورت عدم دریافت دلار چطور میتونستیم اصل پولمون رو دریافت کنیم !!

خلاصه در ثانیه های پایانی وارد هواپیما شدیم در حالی تمام طول مسیر رو دویدیم تا مبادا به سرنوشت جیم کری در فیلم خنگ و خنگ تر روبرو بشیم ! *1 

پرواز ایران ایر با تاخیر نیم ساعته خاک ایران رو ترک کرد و در ساعت 10  به وقت محلی وارد فرودگاه دبی  شدیم ..


تاخیر هواپیمایی ایران باعث شده بود که ورود ما با هواپیمایی ماهان همزمان بشه که این به تراکم ورودی مسافرین ایرانی اضافه کرده بود ...

اینبار ترمینال شماره 1 فرودگاه دبی ابهت سفر قبلی رو برامون نداشت و همه چیز در مقایسه با سایر فرودگاههای بین المللی عادی به نظر میرسید ....


در طول مسیر با دیدن یه خانواده عرب که با پسرهای دوقلوشون که با شیطنت در مسیر حرکت ما ناخواسته هم مسیر شده بودیم ما رو به یاد بردیا انداخت و اگه این سفر کوچ سرفینگی نبود الان بردیا هم میتونست همراه ما باشه ...

خوشبختانه تعداد بسیار زیاد باجه های پلیس فرودگاه باعث شده بود که علیرغم تعداد زیاد مسافرین ورودی خیلی معطل ممهور شدن پاسپورت هامون نشیم

در کنار هر باجه دوربینی رو قرار داده بودند که ظاهرا از مسافرین ورودی عکس میگرفتند که با زوم روی چشم مسافرین کنترل امنیتی رو انجام میدادند ... متصدی با دیدن عکس بردیا در پاسپورتمون کنجکاویش گل کرد و پرسید چرا نیومده با شما ؟ و من هم  در مورد سخت تر شدن شرایط سفر با بچه بهش توضیحات اندکی دادم ... ازمون پرسید چند ساله ازداواج کردیم که با شنیدن پاسخم که گفتم 8 سالی میشه ، تعجب کرد و  گفت با اینکه کمتر از 6 سال هست ازدواج کرده ولی 3 تا بچه داره !!

در مورد محل اقامت و هتلمون پرسید که با گفتن نام و آدرس ادی و رومی ، پاسپورتامون رو ممهور کرد تا اولین برخورد با یه عضو رسمی کشور امارات بسیار خوب و دلنشین باشه تا باعث بشه با دید بهتری پیش فرض فارس ستیزی اعراب رو تو ذهنمون کمرنگ تر کنه...


براحتی به محل تحویل بارها رسدیم و با تحویل  گرفتن کوله پشتی ها ، اولین اقدام مراجعه به دفتر راهنمای توریست ها بود ، که با گرفتن نقشه شهر و نقشه مترو براحتی موقعیت یابی رو انجام دادیم خوشبختانه برای اکسچنج پول هم تعداد زیادی صرافی در دسترس بود که با یه نگاه سرانگشتی بهترین قیمت رو انتخاب و یه مقدار کم دلار رو به درهم تبدیل کردیم ...

گزینه بعدی قبل از خروج از فرودگاه، خرید سیم کارت بود , ولی در جلوی باجه فروش اپراتور اتصالات صف طویلی از خریداران صف کشیده بودند و تصمیم گرفتیم که بعداز پیدا کردن خونه ادی ، سیم کارت بخریم و براش پیامک بفرستیم ...

با توجه به اینکه سفرمون نسبتا کوتاه بود قاعدتا کوله پشتی های ما باید سبک تر میشد ولی گذر زمان و کهولت سن !! و مشکل درد گردن و ... باعث شده بود که فشار زیادی  رو شونه هامون حس بکنیم و پیدا کردن اولین ایستگاه مترو بهترین کار بود ...


با خروج از فرودگاه در حالیکه راننده های شاتل های هتل ها با پلاگاردهای مختلف منتظر رسیدن مسافرین شون بودند با گذر از کنارشون وارد راهروی مترو شدیم هوا در بیرون بسیار دلچسب و بهاری بود و یه گرمای ملایمی هم حس میشد

با ورود به مترو با وزش هوای خنک تهویه و کولر مترو ،‌تمیزی و آرامش اون احساس خوبی رو در ما بوجود آورد پیدا کردن چم و خم مترو دبی و سردرآوردن از بلیط  ورود و خروج مترو اقدام بعدی ما بود

در سفر قبلی خبری از مترو نبود و حالا با وجود این امکانات تردد در دبی برای مسافران قطعا آسونتر شده ، از فروشنده بلیط در مورد بلیط روزانه  پرسیدم و اون کارت مترو روزانه رو پیشنهاد داد که قیمتش 16 درهم برای هرنفر بود و کارتش در پایان روز ازاعتبار ساقط میشد ولی خوبیش این بود که میتونستیم نامحدود در طول روز از کارت استفاده کنیم .


در ایستگاه منتظر اومدن مترو بودیم که سرصحبت با یکی از ایرانیهای ساکن دبی بازشد ازش در مورد انواع بلیط مترو پرسیدم با لهجه شیرین اصفهانی به ما گفت که بهتره از کارت های شار‍ژی نقره ای استفاده کنیم تا برامون مقرون به صرفه باشه که قیمت اون کارت ها 14 درهم هست و در صورت عدم استفاده مبلغ شارژش ذخیره میشه ...

خلاصه بعد از دقایق کوتاهی مترو اومد ، مترو از ترافیک جمعیتی خوبی برخوردار بود و خیلی شلوغ نبود، گوینده مترو هم با دو زبان ایستگاه بعدی رو اعلام میکرد و با توجه به نقشه مترو پیدا کردن ایستگاه مورد نظر ما خیلی راحت بود

در آخرین ایمیلی که ادی برامون فرستاده بود مشخص کرده بود که در ایستگاه دبی مارینا باید پیاده شیم و بعدش خروجی جمیرا لیک تاور رو بریم و  2 فایل عکس از تصویر برجشون رو بهمراه یه فایل نقشه دقیق محل برجشون رو برامون مشخص کرده بودکه باعث شده بود ما با اطمینان کامل به سمت خونه ادی بریم چون ساعت رسیدن ما به دبی هم در وقت خوبی بود و تا غروب آفتاب خیلی وقت داشتیم بنابراین در صورت بروز هرگونه مشکل در پیدا کردن میزبان و یا هرچیز غیر منتظره ای شرایط خوب و ایده اْ ل بنظر میرسید ...


با رسیدن به ایستگاه مورد نظر براحتی از خروجی جمیرا لیک خارج شدیم هوای دبی کاملا با هوای ایران متفاوت بود و گرمای ملایمی که اولش لذت بخش بود ولی با وجود کوله های نسبتا سنگین و آفتاب دبی باعث میشد که کم کم احساس عرق کردن رو حس کنیم و به سایه برج های بلند جمیرا پناه ببریم یکی از ویژگیهای دبی آسمان آبی اون هست و برجهای بلندی که در جای جای دبی رشد کرده باعث شده براحتی بتونی در سایه اونها خودتون رو از گرمای مستقیم آفتاب تابستانی در دبی نجات بدید.

در ورودی برجها نقشه اونها در تابلوی بزرگی مشخص بود و ما باید به برج  V3 میرفتیم ... خانومم پیشنهاد داد یه استراحت کوتاهی بکنیم تا موقعیت دستمون بیاد من هم از این فرصت استفاده کردم و دوروبر دریاچه برای خرید سیم کارت رفتمو چند تا عکس هم از این برجهای سربه فلک کشیده گرفتم

راستی در این کشور خشک و بی اب علف وجود چشم اندازهای سرسبز و دریاچه زیبا و پرآب واقعا جالبه ...


آرامش خاصی در فضای منطقه برقرار بود و علاوه بربرجهای شبیه بهم رستورانها و فروشگاههایی هم در طبقه پایین برجها وجود داشت .

بعد دقایقی استراحت با کمک نقشه ای که ادی علامت گذاری کرده بود با گذر از کنار دریاچه به طرف مقابل رفتیم همه برجها کاملا شبیه بهم بود و برای پیدان کردن شماره برج لازم بود تا با بالارفتن از پله های اون متوجه بشیم کدوم برج هست و اینکار رو سخت تر میکرد ادی هم گفته بو هروقت به نزدیک برج ها رسیدیم باهاش ارتباط برقرار کنیم و اون خیلی زود خواهد اومد چون دفتر کارش هم در یکی دیگه از برجهای نزدیک دریاچه هست ....









در کنار یکی از نیمکت های نزدیک دریاچه مستقر شدیم  همینطور که منتظر اومدن ادی بودیم انعکاس تصویر برجها در روی آب دریاچه که بسیار زیبا و دلنشین بود ،منظره جالبی رو برامون به تصویر کشیده بود نکته دیگه  اینکه هیچ بوی نامساعدی هم از آب راکد دریاچه متسع نمیشد حالا تصور کنید اگه شما بالای یه آکواریوم کوچک هم بایستید یه بوی آب راکد که گاها نامساعد هم هست به مشام میرسه ولی اطراف دریاچه بسیار تمیز و نشون از رسیدگی و توجه کامل به شرایط محیطی داشت ضمنا یه کارگر هندی هم با یه کاردک درز بین سنگفرشهای کنار دریاچه رو تمیز میکرد ! ...


و من به فروشگاههای زیر برج مراجعه کردم ولی متاسفانه هیچ کدوم سیم کارت نداشتند

با سیم کارت ایرانی خودم براش یه پیامک فرستادم ...قبلا یه بار از ایران هم براش پیامک فرستاده بودم که دلیور شده بود ...

تو پیامک نوشتم که ما در جلوی یه رستوران لبنانی هستیم تا اون بتونه ما رو پیدا کنه خلاصه بعد از 10 دقیقه پیامک من دلیور شد ولی با گذشت 45 دقیقه از ادی خبری نشد ...

کم کم با نیومدن ادی ، تجارب منفی کوچ سرفینگ هند مثل یه فلاش بک از جلوی چشمام گذشت و سعی کردم نگرانی خودم رو بروز ندم ، خانم که از اول خیلی موافق این سفر با شرایط بک پکی نبود آماده بود که تموم کاسه و کوزه ها رو سرم بشکونه و من که مسئولیت و تمام زحمات و هماهنگی ها رو بعهده گرفته بودم این دقایق لحظات خوبی برام  نبود  ....


ادامه دارد...

 

*1 -- (جیم کری در فیلمDumb & Dumber که نقش یه راننده وظیفه شناسی رو داره که برای رسوندن چمدون مسافرش که جا مونده بود با تاخیر به محل ورود مسافرین هواپیما میره که با توجه به پرواز هواپیما با سقوط از ارتفاع به شکل مضحکی نقش بر زمین میشه یا به عبارتی کف پیست پرواز هواپیما پخش میشه! )

سفر به امارات متحده عربی

این سفر در روزهای پایانی سال 2012 در حالی شکل گرفت که بحران افزایش بی رویه دلار و احتمال افزایش قیمت بلیط پروازهای داخلی و خارجی ،باعث شده بود که فکرکردن به سفر هم برامون سخت بشه تا اینکه بتونیم برنامه سفر رو اجرا هم بکنیم...


قابل ذکره که با توجه به وجود اطلاعات بسیار جامع در مورد جاذبه های توریستی دبی در سایت های مختلف ، در نوشتن مطالب مرتبط با این سفر سعی میکنم خیلی در این زمینه دوباره نویسی نکنم و فقط به ذکر تجربیات شخصی خودمون بسنده کنم


راستش زمینه ساز این سفر یه ملاقات کوتاه کاری بود که در کنارش یه سفر 4 روزه هم جا گرفت مدتی بود که زمزمه های افزایش قیمت پروازها به گوش میرسید و به خاطر همین موضوع تصمیم گرفتیم که رفتنمون رو زودتر قطعی کنیم تا گرفتار افزایش قیمت ها نشیم با بررسی که از هواپیمایی ایران ایر انجام دادیم متوجه شدیم که در صورت افزایش احتمالی قیمت بلیط ، بلیط هایی که کانفیرم شده باشند قیمتشون تغییر نخواهد کرد و با توجه به آب و هوای بسیار مناسب دبی در زمستون این یه فرصت خوب برای ما محسوب میشد.


ما چندین سال پیش یه سفر 4 روزه به دبی  رفته بودیم که در اون سفر اولین تجربه سفر خارجی با تور رو تجربه کرده بودیم و در یک هتل 3 ستاره به اسم "لولو خلیج " مستقر شده بودیم (بگذریم از اینکه به اسم هتل 3 ستاره ولی عملا هتل یک ستاره بود!) و اینو میدونستیم که اگه با تور بریم احتمالا هزینه کمتری باید برای هتل بپردازیم و طی تماس با چند آژانس مسافرتی شرایط تور رو جویا شدیم ولی اونها گفتند که در صورت افزایش قیمت ها مابه التفاوت هزینه رو از ما خواهند گرفت و قیمت تور تغییر خواهد کرد

 در سفر اول ما از مشکلات تور میشد به  ساعت پرواز دیرهنگام در روزنخست اشاره کرد ،چون اولین سفر ما بود و تجربه و شجاعت لازم رو نداشتیم ، فقط  رفتن به مراکز خرید روزانه رو بسنده کرده بودیم و تنها از یه گشت دور دبی که چند جای دیدنی رو شامل میشد استفاده کردیم و در روز آخرهم  حضور خیلی زود مجبور شدیم هتل رو ترک کنیم و چند ساعت در  فرودگاه سرگردان بودیم


همه و همه این مسائل باعث شد که تصمیم گرفتیم که اینبار شانس خودمون رو با کوچ سرفینگ امتحان کنیم تا شاید این سفر تجربه متفاوتی رو از سفر قبلی به تجربیات ما اضافه کنه ....

ولی این تصمیم دردسرهای خاص خودش رو هم داشت چون تهیه ویزا و ترانسفر و مشکلات احتمالی  اقامت در هتل ( صورت پیدا نکردن یه میزبان مناسب) هم به شرایط سفر اضافه میشد


این سفر هم به ناچار بدون حضور بردیا شکل گرفت ولی با توجه به کوتاهی سفر ، و اینکه در این چند روز بردیا خونه عمه و با پدرجون و مادرجونش مشغول بود و خوشبختانه خیلی نبود ما رو حس نکرد! و ما هم تصمیم گرفتیم هروز بهش زنگ بزنیم و در این چند روز احساس تنهایی نکنه چون اون دیگه بزرگ تر شده و خیلی بیشتر میفهمه و نبودن  ما رو قطعا حس خواهد کرد...


مراحل مقدماتی سفر:

1- خرید بلیط

2- تهیه ویزا

3- یافتن میزبان مناسب در کوچ سرفینگ دبی

4- جستجو برای پیدا کردن هتل مناسب (در صورت برخورد با میزبانهای همچون توران در وارناسی!)

5- خرید ارز دولتی



1- خرید بلیط : قبل از خرید بلیط از طریق چند آژانس مسافرتی شرایط تور های دبی رو بررسی کردم که حداقل از 800 هزار تومان شروع میشد و اگه یه هتل معمولی در یه جای نه چندان پرت رو انتخاب میکردیم نفری 1 میلیون تومان  بود .

بنابراین ازایران ایر  بلیط  رفت و برگشت دبی رو به فیمت 360 هزار تومان خریداری کنیم که گمونم بعد از این سفر این قیمت به تاریخ پیوست چون بلیطهای داخلی الان گرونتر شده ...


2- برخلاف کشورهای دیگه که ویزا رو سفارت اون کشورها صادر میکنند ویزای امارات توسط اداره گردشگری صادر میشه و بنابراین امکان تهیه ویزا بدون واسطه آژانس های مسافرتی به نظر راحت نیست با توجه به متغیر بودن قیمت ارز (درهم ) قیمت ریالی ویزا هم بطور روزانه تغییر میکرد اول از طریق یکی از آژانسهای مسافرتی برای ویزا اقدام کردیم که بعد از یک هفته به ما زنگ زدند گفتند نمیشه !! شما باید حتما هتل رزرو کنید تا ما بتونیم برای ویزاتون اقدام کنیم و یک هفته از وقتمون از دست رفت ولی چون تاریخ پرواز ما 25 روز دیگه بود و فرآیند صدور ویزا 10 روز بود ما هنوز وقت داشتیم و از طریق یکی دیگه از آژانسها و با پرداخت 225 هزار تومان ویزای الکترونیک دبی بعد از سپری شدن 10روز صادر شد.

فقط اینکه ما میخواستیم جهت دریافت ویزا از پاسپورت مشترک استفاده کنیم(مثل سفر آذربایجان) که متاسفانه اعلام کردند برای هر ویزا پاسپورت جداگانه لازم بود بنابراین دو تا هزینه کامل ویزا رو پرداخت کردیم(هزینه ویزا نفری 280 درهم بود)



3- فرایند پیدا کردن میزبان در کوچ سرفینگ دبی خیلی سخت بود اولش فکر میکردم در گروه دبی با بیش از 5000عضو ، پیدا کردن میزبان باید آسون باشه ولی اینطور نبود !، ما با دارا بودن بیش از 60 رفرنس و بیش از 80 دوست در این شبکه عضو نسبتا فعال و قابل اعتماد محسوب میشیم با این وجود تعداد زیادی از درخواست های ما بی پاسخ موند و یه تعداد زیادی هم با عذرخواهی از اینکه یا میهمان دیگه ای دارند و یا اینکه دبی نیست حاضر نشدند میزبانی ما رو قبول کنند!


شاید یکی از دلایلش ،ضعیف تر شدن شرایط سیاسی و اجتماعی ما در قبال سایر کشورها و بالاخص کشورهای عربی باشه چون رسانه های عربی دائما در حال انتشار اخبار ضد ایرانی هستند و با توجه به اختلافات ایران و امارات در مورد جزایر سه گانه ایرانی و همینطور نام خلیج فارس و خیلی از مسائل دیگه که لازم به گفتن نیست ، باعث شده متاسفانه خیلی از ایران و ایرانی به نیکی یاد نشه (بازهم میگم متاسفانه ) (البته این رو هم باید اضافه کنم خودم برخورد مستقیم منفی در این سفر لمس نکردم)


کم کم به این فکر افتادم که یه تعدادی از هتل های مقرون به صرفه رو پیدا کنیم  تا در روزسفر در صورت پیدا نکردن میزبان ، اسکان مون بلاتکلیف نباشه از طریق بوکینگ یک سری هتلهای 3 ستاره رو بررسی کردم و برای رزروشون نیاز به کارت اعتباری بود با توجه به اینکه ما کارت اعتباری نداشتیم بنابراین رزرو هتل از طریق سایت بوکینگ امکانپذیر نبود فقط یه هتل در شارجه پیدا کردم که بدون نیاز به کارت اعتباری و با کنسلیگ رایگان امکان رزرو اتاق وجود داشت

قیمت هتلها از شبی 67 دلار شروع میشد

آژانسهای مسافرتی هم هتلهایی رو که پیشنهاد میکردند اصلا مقرون به صرفه نبود و اگه یه جمع بندی میکردیم سرجمع قیمت بلیط هواپیما و ویزا و هتل بیشتر از پکیج های تورهای رایج درمی اومد ولی تعدادی آدرس و شماره تلفن مربوط به هتل هایی رو که در نزدیکی ایستگاههای مترو بود یاداشت کردیم که در صورت روز مبادا به اونجاها بریم و اتاق بگیریم .....


با بررسی سوابق اعضاء کوچ سرفینگ دبی متوجه شدیم که درصد پاسخگویی به درخواست های میهمانها خیلی بالا نیست(لازم به ذکر است که این سایت یک میزانی برای پاسخگویی افراد در داخل پروفایلشون پیش بینی کرده کهمیزان پاسخگویی رو مشخص کرده Couchsurf requests replied to100% ) و افرادی با سایقه عضویت بالا ، ریت 70 الی 80 درصد رو در پروفایلشون ثبت شده که این نشون از عدم تعهد به پاسخگویی اونها داشت

نکته دوم اینکه بیشتر اعضاء از کشورهای دیگه عضو شده بودند و بومی دبی نبودند که بدلایل کاری در دبی مستقر بودند ، کشورهای مصر ، هند ،ترکیه ، لبنان و سوریه و کشورهای اروپایی و حتی برزیل و آرژانتین و ایران از اعضاء کوچ سرفینگ دبی بودند


خلاصه بعد از چند روز دریافت پاسخهای منفی، خلاصه چند پاسخ مثبت و چند پاسخ مشروط بدستمون رسید و یکم به یافتن میزبان مناسب امیدوارشدیم البته لازم به ذکر است که برای پیدا کردن یه میزبان خوب نیاز به صرف زمان و انرژی است چون باید پروفایل ها و کامنت ها رو مطالعه کنیم و افرادی که متناسب با ما هستند رو پیدا کنیم برای پیدا کردن میزبان الویت اول ما انتخاب زوج ها و خانواده ها بود که با توجه به اینکه تعدادی زیادی از ساکنین دبی بدلایل کاری در دبی ساکن بود شانس ما در این زمینه خیلی زیاد نبود

الویت دوم میزبانهای خانم و الویت سوم افراد با تجربه متوسط (نه زیاد و نه کم )

تجربه ما در برخورد با افراد خیلی باتجربه و با رفرنس های 100 یا حتی 200 به بالا ما رو به این نتیجه رسونده که این افراد بدلیل مراودات بسیار بالا ، زمان کمتری رو به بودن با میهمانها اختصاص میدهند یا اینکه قوانین و عادت های سختری دارند چون  قشرهای مختلفی رو میزبانی کردند و شاید هم تکراری شدن میزبانی ، براشون میزبانی رو عادی کرده ، افراد بی تجربه هم قطعا در دید اول خیلی قابل اعتماد نیستند و گزینه های با تعداد رفرنس متوسط بهترین انتخاب خواهند بود

اولین زوجی که به ما پاسخ مثبت داد یه زوج فرانسویAurelie & Damien بودند که خودشون قبلا به ایران سفر کرده بودند فقط یه مشکل کوچک این بود که بعد از دومین روز اقامت ،اونها عازم مسافرت بودند و ما به ناچار باید با کوله پشتی از خونه اشون خارج میشدیم و این یک کم کار رو سخت تر میکرد  و بنابراین با وجود این مشکل شرایط خیلی ایده آل نبود

دومین شخصی که میزبانی ما رو قبول کرد "دیگی" یکی از اعضاء هندی دبی بود که بعد از اینکه متوجه شدم هندی هست! و با توجه به خاطرات نه چندان مثبت کوچ سرفینگ هند ، خیلی تمایل نداشتیم که در اونجا اقامت کنیم ولی تصمیم گرفتیم با توجه به اصرارش یه قرار ملاقات داشته باشیم البته شماره تماس و آدرسش رو برای احتیاط ازش گرفتیم !


یکی دو مورد هم بود که با اما و اگرهایی توام بود که مثلا Inacio با دادن شماره موبایلش از ما دعوت کرد که باهم ملاقات داشته باشیم چون مادرش از هند اومده محدودیت جا داشت ولی گفت باز هم حاضره در صورت پیدا نکردن جا میزبان ما بشه Eslam از مراکش هم ما رو بدیدن جاذبه های توریستی دبی با ماشینش دعوت کرد  ،تامین محمد هم از ساکنین ابوظبی هم که دوست داشت ملاقاتی با هم داشته باشیم ولی زمان و تاریخش رو مطمئن نبود و یوگا هم ما رو برای یه تور دبی گردی دعوت کرد....




زوج فرانسوی



اسلام از مراکش



دیگی از هند


ایناسیو و همسرش - هند


تامین محمد

ولی ما با انتخاب ادی ( 32 ساله از کشور لبنان ) و( رومیانا Rumyana Todorova 50 ساله بلغاری)

دو میزبان اصلی خودمون رو انتخاب کردیم


5- خرید ارز فقط و فقط از طریق شعبات منتخب بانک ملت و با ارائه اصل پاسپورت ، ویزا و بلیط معتبر امکانپذیر بود و مبلغ ریالی ارز به ازای هر نفر 300 دلار با قیمت ارز مرکز مبادله ای حدود 2500 تومان رو باید در بانک ملت پرداخت کنید و حواله ای تحویل فرد میشه که با ارائه اون بعد از گیت خروجی دلار رو تحویل میدهند


ادامه دارد