سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید
سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید

شمال تایلند - چیانگ مای ( دهکده فیلها ، قبیله گردن درازها ، رفتینگ در آبهای خروشان و ...)

متاسفانه طبق معمول این پست هم با تاخیر آپ شد ، دلیلش هم سفر 15 روزه ای بود که در ماه گذشته به اروپا داشتیم ، البته این سومین سفر ما بود ولی ویژگیهای خاص خودش رو داشت فراز و نشیب هایی که بخشی از اون رو تقریبا همزمان با سفر در کانال       " سفر،  کوچ سرفینگ ، تجربه متفاوت "         به اطلاع دوستان رساندیم  و همزمان تعدادی از ویدئو ها و فیلم هایی از این سفر رو روی اینستاگرام جدید  این وبلاگ قرار دادیم امیدوارم مورد توجه دوستایی که در کانال و اینستا همراه ما بودند قرار گرفته باشه .....


ادامه سفر به شمال تایلند -


با پیش روی در جادهای باریک جنگلی ، در حالیکه در پشت یه وانت به اتفاق 2 تا دختر هلندی و یه دختر وپسر چینی ، دست اندازهای جاده رو پشت سر گذاشتیم ، پس از دقایقی  رانندگی در جاده ایی  خاکی و پر دست انداز به دشت نسبتا وسیعی رسیدیم که از یک طرف کلبه های قدیمی و از طرف دیگه فیلهای متعددی دیده میشدند ، در واقع به یکی از مقاصد این توریک روزه رسیده بودیم ...






با پیاده شدن از وانت ، خونه هایی با سقف های پوشیده شده از کاه و زنانی که چشم انتظار  اومدن توریست ها بودند  روبرو شدیم ، خوشبختانه تنها توریست های این دهکده ما 6 نفر بودیم ، ظاهرا نژاد اصلی افراد این قبیله  برمه ای است  که به دلیل مشکلاتی که دولت برمه برای آنها  ایجادمی کرد در زمانهای قدیم به تایلند کوچ کردند ، استفاده از گوشواره های سنگین و لاله گوش های بزرگ و از اینها مهمتر گردن هایی دراز که حاصل سالها حمل حلقه هایی در گردنشان می باشد، باعث شده است گردشگران زیادی رو به این قبیله بکشونه ،  البته ظاهرا دهکده یه دهکده واقعی به نظر نمیرسید و  انگار برای جذب توریست این مکان رو احداث کرده بودند و نمیدونم شاید خونه های واقعی اونها در جای دیگه ای بود، بیشتر شبیه یه مارکت بومی و محلی بود تا یه دهکده واقعی !  در جلوی کلبه ها زنانی با گردنهای دراز آماده فروش معروف ترین صنایع دستی این قبیله بودند، روسری هایی است که زنان این قبیله با دستگاهی خاص می بافند و همچنین مجسمه های چوبی که تعدادی از اونها ساخته افراد همین قبیله بود و البته قیمتی گرونتر داشت ولی ما به رسم یادبود یکی از این مجسمه های سمبولیک رو به قیمت 100 بات خریداری کردیم .

زنان فروشنده  جوان  و پیر و همچنین بچه های خردسالی بودند که همگی از این حلقه ها در گردن داشتند ، واقعا تحمل چنین حلقه ای خیلی راحت نیست ، و برای جذب توریست با خوشرویی آماده گرفتن عکس با گردشگران بودند و حتی گردن بند نصفه و نیمه ای هم داشتند که میشد با کش به گردن متصل نمود و سوژه خوبی برای عکس توریست ها بود .

بنده خدا این یکی دیگه خیلی بد شانس بود !




















نمای کلی از دهکده کارن (قبله گردن درازها)




در مورد اینکه چرا زنان این قبیله اینگونه گردن های خود را دراز می کنند دلایل زیادی ذکر شده است که اکثر آنها به گذشته های خیلی دور برمی گرده مثلا یه جایی خوندم دلیل  استفاده از حلقه ها ،  نشانه گذاری با رنگ هاى مخصوص به گردن دختران کوچک بود  تا در صورت ربوده شدن توسط افراد قبیله هاى دیگر شناسایى شوند  ولی نکته ای که الان  قطعا باعث ادامه این کار شده است، ایجاد جذابیت گردشگری می باشد که به نوعی کمک بزرگی در ایجاد بازار کار در این قبیله کرده است.

گفته شده که  این دختران هرگز نمی‌توانند این حلقه ها را از گردن خود باز کنند چون  به دلیل ضعف عضلات گردن در نگه داشتن سر، به محض باز کردن حلقه ها با افتادگی گردن و سرشان روبرو می‌شوند.

 در این قبیله هر سال یک حلقه به گردن آنها اضافه می کنند تا گردن آنها درازتر و کشیده تر شود. اولین حلقه از سن پنج سالگی به گردن دختران آویخته می شود و حدودا یک کیلوگرم وزن داره. تا سن هفت سالگی وزن حلقه به یک و نیم کیلوگرم می رسد و تعداد حلقه ها در سال های بعد به ۲۰ عدد هم می رسد در این قبیله زنانی که سن بیشتری داشتند قطعا دارای گردن درازتری نیز بودند !

بعد از گشت و گذاری در فضای این قبیله در آنسوی دشت سرسبز به محل آموزش فیل ها رسیدیم که فیلهای جوان توسط مربی در حال آموزش بودند و برای فیل سواری به بالای سکویی رفتیم و دو نفری سوار فیل تنومندی شدیم که خلبانی رو نیز به همراه داشت ، من تجربه فیل سواری در مالزی داشتم ولی خانم که دفعه اول سوار فیل میشد احساس خوبی نداشت ! پوست داغ و زمخت و پرموی فیل احساس غیر عادی رو بوجود می آورد ، پشت سر ما دختر و پسر چینی هم سوار فیل دیگه ای شدند ولی دو دختر هلندی از سوار شدن به پشت فیلها امتناع کردند ، من اولش فکرکردم که اونها از سوار شدن به پشت فیل واهمه دارند ولی گویا این طور نبود ، اونها موقع انتخاب تور اشاره کرده بودند که توری که به فیلها غذا بدهند و فیلها رو در رودخونه بشورند رو انتخاب کرده بودند و چون طرفدار حقوق حیوانات بودند ، از فیل سواری بیزار بودند و در واقع رفتار انسانی اونها باعث شد که اونا رو تحسین کنیم ...


















فیل سواری ما حدود 45 دقیقه ای طول کشید و خیلی طولانی تر از انتظار بود  ،در طول مسیر چند تا عکاس با دوربین های خودشون تصاویر ما رو شکار میکردند تا در پایان عکسها رو برای فروش به ما ارائه کنند ، در این فاصله ما هم بیکار ننشستیم از چینی ها عکس میگرفتیم و اونها هم متعاقبا از ما عکس میگرفتند ، در طول مسیر فیل ما خیلی بازیگوش به نظر میرسید و زیگزاگی راه میرفت و تا اندازه زیادی شکمو هم بود چون فکر کنم صبحونه و ناهارش رو یکجا نوش جون کرد ، البته خلبان فیل هم خیلی فیل زبون بسته رو برای صرف غذا راه نمیذاشت ! اسم فیل ما Puake بود و عکاس ها که منتظر بازگشت ما بودند سریعا مموری دوربین های خودشون رو در لپ تاپ تخلیه کردند و عکسها رو به ما نشون دادند ، برای دریافت فایل عکس ها بر روی سی دی و یا فلش مموری و یا حتی چاپ قیمت های مختلفی رو پیشنهاد کردند ولی عکسهای گرفته شده جز یه تعدادد محدودی خیلی خوشمون نیومد و با همسفرهای چینی هماهنگ کردیم که عکسها رو از طریق ایمیل مبادله کنیم ...

      راننده ما که در سایه ساعتی رو استراحت کرده بود حالا خوش اخلاق تر شده بود و با ما خوش و بش میکرد ! بعد از سوار شدن بر پشت وانت برای جنگل نوردی و یه کوه پیمایی نسبتا سبک آماده شدیم.





در کمتر از 30 دقیقه به نقطه شروع پیاده روی در جنگل  رسیدیم ، تابلوی راهنما نشون میداد که در امتداد راه به آبشار Hyaysatan Waterfall خواهیم رسید ، طبیعت خیلی زیبا و سبزی بود ولی  پوشش گیاهی استوایی تفاوتش رو با کوههای شمال ایران کاملا متمایز میکرد ...راننده هم پس از پارک کردن وانت در گوشه ای از جاده بعنوان راهنما و جلودار گروه 6 نفره ما قرار گرفت و با سرعت نسبی در اعماق جنگل کوهستانی به پیش میرفت و ما هم به ستون یک دنبالش میرفتیم ، با مرتفع شدن مسیر ، هوای شرجی و گرم باعث شده بود که حسابی عرق بکنیم و از طرفی اگه لحظاتی برای عکس گرفتن توقف میکردیم ممکن بود از گروه عقب بیافتیم بنابراین در کوتاهترین زمان ممکن عکس میگرفتیم و دنبال بچه های گروه به پیش میرفتیم برای ما که در جوانی تجربه کوهنوردی رو داشتیم مسیر خیلی سخت نبود ولی در بعضی جا ها یک کم صعب العبور میشد و مثلا باید از روی تنه درختی در عرض یه رودخونه کم آب عبور میکردیم ... در طول مسیر هم رودخونه ای  در جریان بود که صدای آب رودخونه و منظره های زیبا مکمل هم بودند ...مسیر رسیدن به آبشار حدود یک ساعت طول کشید ولی خیلی زیبا و با ارزش بود ... جلوی آبشار استخر طبیعی کوچکی ایجاد شده بود و توریست های دیگه که قبل از ما رسیده بودند در حال آب تنی بودند ... من هم که به وسایل شنا و آب تنی مجهز بودم  خیلی سریع آماده شدم و خودم رو به زیر آبشار رسوندم آبش خیلی خیلی خنک بود ولی با توجه به گرمای و رطوبت نسبی هوا ، خیلی لذت بخش بود ، خانم هم ترجیح داد در کنار تخت سنگی بشینه و پاهاش رو در آب قرار بده ... اینبار دخترهای هلندی خیلی سریع به بقیه پیوستند و دختر و پسر چینی که اولش برای آب تنی مردد بودند با حضور من و همسفرهای هلندی ترغیب شدن کم کم خودشون خیس خیس کردند ...آب تنی ما نیم ساعتی طول کشید و با علامت دادن راننده و راهنمای ما ، پس از تعویض لباس با گذر از همون مسیری که اومده بودیم  ( مسافت 2.6 کیلومتری)  به محل پارک خودرو برگشتیم....






























ناهار رو در یه رستوران ... نه!  یک کلبه چوبی و سنتی صرف کردیم که جزء موارد پکیج تور بود غذاش خیلی خیلی خوشمزه بود و یه چیزی شبیه استامبولی بود که تند و فلفلی بود و آناناس هم مثل سالاد به مقدار زیاد سرو میشد ، غذا هم مقدارش نامحدود بود و میتونستی هرچقدر ظرفیت داری بخوری !! ما هم بعد از کلی پیاده روی گشنه ! و چون طعم غذا با ذائقه ما سازگار بود حسابی از خودمون پذیرایی کردیم ...






بعد از غذا و اندکی استراحت با وانت به محل وایت واتر رفتینگ رفتیم ، قبل از پیاده شدن راننده به ما توصیه کرد که همه وسایل ، کوله ها دوربین ، عینک و حتی کفش هامون  و هرچی که داریم رو داخل ماشینش بذاریم چون در قایق سواری در امواج خروشان ، قطعا خیس خواهند شد و احتمال افتادن در آب هم زیاد است  و به ما اطمینان داد که جای وسایل امن هست ،  خوشبختانه جز دوربین و ساعت و یه کوله پشتی سبک چیز مهم دیگه ای همراه نداشتیم و لباسی رو که میدونستیم خیس خواهد شد پوشیدیم و یه دست لباس اضافی رو که همراه آورده بودیم داخل ماشین گذاشتیم ...پا برهنه از شیب تندی پایین رفتیم ظاهرا محل سوار شدن قایق ها بود راننده به ما اعلام کرد که در مقصد و پس از اتمام قایق سواری به ما ملحق خواهد شد .

10-15 نفری قبل از ما منتظر رسیدن قایق ها بودند ظاهرا آمریکایی بودند و یه چند نفری هم اروپای شرقی و ایتالیایی ! ( این اطلاعات رو از مکالماتی که با هم داشتند متوجه شده بودیم ) ، و نیم ساعتی معطل موندیم تا قایقهای رو که قبلا به پایین رودخونه رفته بودند برگردونند ، ابتدا نحوء پارو زدن در آبهای خروشان رو آموزش دادند سپس کلاه ایمنی ، جلیقه نجات و پارو ها رو تحویل گرفتیم ترکیب قایقها 5 نفره بود و چینی ها با یه قایق دیگه رفتند من و خانم ، دو دختر همسفر هلندی ما و یه دختر ایتالیایی هم با قایق ما و بهمراهی یه ناخدا حرکت کردیم ! پس از حرکت متوجه شدیم که من کلاه ایمنی رو جا گذاشتم !! ناخدا که متوجه این موضوع شده بود قایق بادی رو متوقف کرد و با فریادی بلند از همکاراش خواست یه کلاه به قایق پشت سری ما بدهند تا پس از پوشیدن کلاه ایمنی به راهمون ادامه بدیم ...

در آموزش مختصر به ما نحوء دست گرفتن پارو ، هماهنگی پارو زدن رو توضیح داده بودند ... اولش آب خیلی خروشان نبود و در ادامه مسیر وجود سنگهای بزرگ  مانع عبور راحت قایق در مسیر رودخونه میشد و گاهی اوقات هم قایق در لابلای سنگ ها گیر میکرد و ما مجبور بودیم به بالا و پایین بپریم و تا قایق از لای سنگ ها جدا بشه ...در جاهایی که جریان آب شدت میگرفت هیجان زیادتر میشد و من ظاهرا از بقیه همسفرها هیجان زده تر بودم و با فریادهام اونها رو هم تهییج میکردم و کلی داشتم کیف میکردم که ناگهان دریک تند آب قایق ما بطور شدیدی کج شد و با زاویه 80 درجه به سمت من کج شد !! من و یه همسفر هلندی که در این سمت قایق نشسته بودیم کاملا در معرض سقوط در آب قرار گرفتیم خانم و همسفر دیگه هلندی در اونطرف قایق رو هوا بودند و سر من به موازت آب رودخونه قرار گرفت با هر کلکی بود تونستم با قلاب کردن دستم به کناره بادی قایق پاهای خودم رو در قایق قلاب کنم ولی در همین غافلگیری دختر هلندی بداخل رودخونه خروشان سقوط کرد و جلوی چشم ما امواج خروشان اون رو از ما دور میکرد ... البته احتمالا رودخونه خیلی عمیق نبود ولی جریان آب شدت داشت و احتمال آسیب دیدگی در برخورد با سنگها مسیر رودخونه زیاد بود ، بعد از لحظاتی که قایق بادی به حالت عادی برگشت ناخدای ما با جهشی سریع به داخل رودخونه، کشون کشون همسفر هلندی رو به داخل قایق هدایت کرد و بعداز دقایقی دختره  بیچاره که حسابی ترسیده بود و رنگ و روش پریده بود کم کم حالش جا اومد خوشبختانه آسیب جدی ندیده بود و فقط فسمتی از دست و پاش خراشیده شده بود، قایق های جلویی و پشت سری ما هم متوقف شده بودند و نگران شرایط ما بودند که خوشبختانه به خیر گذشت ! ما که خطرات رودخونه رو جدی نگرفته بودیم دیگه حواسمون جمع شده بود و من همش نگران خانم بودم و در ادامه مسیر همش سفارش میکردم  پارو رو  ول بکن بچسب به قایق !!!

حدود یک ساعتی رو در رودخونه خروشان سپری کردیم در طول مسیر قایق های دیگه از پشت به همدیگر نزدیک میشدند و ناخداهای شیطون با پارو آب رو به سر روی مسافرهای قایقهای دیگه می پاشیدند و این باعث شده بود فضای مفرحی ایجاد بشه و سرنشینان قایق ها هم با قایق های مجاور جنگ آب پاشیدن رو ادامه میدادند قایق ما که 4 تا مسافرخانم داشت امیدآب پاشیشون من بودم ولی یه نفر برای مبارزه آب پاشی کافی نبود و من با فریادهای بلند سعی میکردم بیشتر بترسونمشون تا زیاد به قایق ما آب نپاشند !!  یه ساعتی رو الکی خوش گذرونیدم  و به یاد دوران بچگی شیطونی کردیم !! بعد از رسیدن به منطقه آرام رودخونه از قایق های بادی پیاده شده و سوار قایق هایی که با نی های بلند بامبو ساخته شده بود و شبیه کلک رابینسون کروزئه بود شدیم ... مسیر آرام رودخونه برای رسیدن به آرامش خیلی مناسب بود ما که دیگه خیس خیس شده بودیم نگران کثیف شدن و یا خیس شدن البسه نبودیم و با خیال راحت در کف این قایق های عریض نشستیم و دراز کشیدیم ...البته آب هم در کف این قایقها جریان داشت ...

white water rafting


بامبو رفتینگ


بعد از پایان بامبو رفتینگ ، راننده که با نزدیک شدن به پایان تور یک روزه خوش اخلاق تر شده بود به ما خسته نباشید گفت و ما رو به اتاقک های تعویض لباس هدایت کرد ، دراین برنامه یک روزه همراه داشتن حوله و لباس های اضافی خیلی ضروری بود ...در مسیر برگشت خیلی خوشحال بودیم که وسیله نقلیه ما وانت هست چون با قرار گرفتن در مسیر باد خیلی زود لباسهامون خشک شد و اثری از خیسی دیده نمیشد ...راننده مسافرها رو جلوی هتل هاشون پیاده کرد و ما هم در همون منطقه مرکزی شهر پیاده شدیم ، البته راننده که دیگه خیلی با مارفیق شده بود پیشنهاد کرد که ما رو به دیدن بازارهای خوب و ارزون ببره ! ولی ما با تجربه قبلی از هند  داشتیم ، دلیل این پیشنهاد مهربانانه رو خیلی سریع فهمیدیم و ازش تشکر کردیم ...

منطقه قدیمی شهر چیانگ مای خیلی بزرگ نیست و همانطوری که قبلا هم اشاره کرده بودم با دیوارهایی محصور هست ، تصمیم گرفتیم به معابد قدیمی و اصلی شهر سر بزنیم  این معابد شامل Wat Chiang Man, wat Phra Singh,wat Chedi Luang بود با تاریک شدن هوا بازارهای دست فروشها هم داغ تر میشد و بساط شون رو در حاشیه خیابان پهن میکردند قیمت ها هم نسبتا مناسب بود .





کتابچه دعاهای بودایی که در معابد موجود بود




















بعد از زندگی یک روزه در چیانگ مای !! دیگه در رسیدن به خونه میختی خبره شده بودیم و با هزینه ای کمتر از روز گذشته به خونه برگشتیم ، در پیدا کردن خونه یک کم دچار تردید شدیم ولی خیلی زود مشکل برطرف شد ، علیرغم اینکه میختی کلید خونه اش رو در اختیار ما قرار داده بود ما ترجیح دادیم دیرتر به خونه برگردیم و خوشبختانه میزبان ما هم خونه بود و ما از کلید استفاده نکردیم ...

بعد از رسیدن به  خونه و یه دوش حسابی ، تجدید قوا کردیم و طبق رسم کوچ سرفینگ ساعاتی رو با میزبان به گفتگو پرداختیم ، یکی از مقاصد سفر میختی در تابستان 2016  ایران بود که قرار بود با دوست پسرش با گذر از چین و آسیای میانه به ایران بیاد و ما هم با کمک اینترنت جاذبه های ایران رو بهش معرفی کردیم و در آمدن به ایران مصمم تر شد ...




ادامه دارد

چیانگ مای - راه پیمایی 1 روزه در ناحیه شمالی مائه تانگ

پس از رسیدن به خونه  میختی  (  Myrits )  میزبان فرانسوی  ، ما رو به اتاق  طبقه دوم  راهنمایی کرد ، خونه نقلی و خیلی شیکی بود و دارای استاندارد یه خونه راحت و مجهز بود، طبقه پایین سالن و آشپرخونه و طبقه بالا هم دو تا اتاق خواب و سرویس داشت ، میختی هم مدت زیادی  نبود که برای انجام دوره طرح و تکمیلی رشته پزشکی ، در یه موسسه فرانسوی که در زمینه بهداشت و سلامت ، در تایلند مشغول بود . یکی دو ساعتی باهاش صحبت کردیم ، از زندگی اش در تایلند و برنامه سفرش به ایران برامون صحبت کرد و ... ما هم سوغاتی که شامل یک بسته کوچیک زعفران و یک قوطی پسته ایرانی رو تقدیمش کردیم  و با توجه به خستگی برای استراحت به طبقه بالا رفتیم ، قبل از خداحافظی در مورد برنامه کاریش برای فردا و پس فردا سوال کردیم فردا باید سرکار میرفت و تا دیروقت به خونه نمی اومد ولی پس فرداش تعطیل بود و میخواست خونه استراحت کنه ... برای همین یه کلید اضافه خونه رو به ما داد و گفت هروقت برگشتیم بیاییم خونه ، ما بهش گفتیم موردی نداره  برنامه هامون رو بعد از اومدنش تنظیم میکنیم ،  ولی اصرار کرد که مشکلی نیست و میتونیم کلید اضافی رو داشته باشیم ... ازش برای صبح اجازه پرسیدیم که بتونیم در آشپزخونه اش چایی آماده کنیم  که ما رو در این زمینه راهنمایی کرد ...


اتاق خواب کوچیکش ، سیستم سرمایشی کولر اسپیلت و پنکه سقفی هم داشت و پنجره های اتاقش هم توری داشت و خوشبختانه  پشه های چیانگ مای راهی برای ورود نداشتند! ، قرار بود ساعت 9 صبح راننده تور  جلوی فروشگاه زنجیرهای Tesco  دنبالمون بیاد و برای جلوگیری از اتلاف وقت در صبح ، وسایل مورد نیاز رو در کوله  گذاشتیم  ... ( وسایل پیشنهادی تور که باید همراه میی آوردیم شامل : آب خوردن و نوشیدنی ، مایو و لباس شنا ( اختیاری ) ، حوله ، لباس های اضافی ، اسپری و یا پماد ضد حشره و پشه ، کرم ضد آفتاب )
طبق معمول  ، صبح زود از خواب بیدار شدم ، آب جوش رو برای نوشیدن یه چایی دبش ایرونی آماده کردم و با نون و پنیری که از قبل آورده بودیم بساط صبحونه ردیف شد ، خانم هم که با  تاخیر از خواب بیدار شده بود به من پیوست ، موقع صرف صبحونه متوجه شدم چند تا میس کال با شماره تایلندی رو گوشیم ثبت شده ! ساعت 7:50 دقیقه ! کی میتونه باشه جز شرکت برگزار کننده تور !  خوشبختانه دوباره زنگ زد راننده تور خودش رو معرفی کرد و گفت چرا دیرکردیم ؟!!  من بهش توضیح دادم قرار ما ساعت 9 صبح روبری فروشگاه بزرگ تسکو بود ولی اون که گوشش بدهکار نبود میگفت نه باید زود خودمون رو برسونیم چون باید داخل شهر بریم و چند تا توریست دیگه رو از هتلشون جمع کنه ازش 20 دقیقه وقت خواستم و اون قبول کرد که منتظر بمونه ... ما هم با توجه به اینکه کوله و لوازم ضروری رو آماده کرده بودیم صبحونه رو تند  تند تموم کردیم  و با کنترل همه چیز  و قفل کردن درب،  خونه رو ترک کردیم ( عجله باعث شد بطری ها ی مهم آب رو که تو فریزر برای امروز کنار گذاشته بودم جا گذاشتیم)  ...






با کمک جی پی اس در کمتر از 15 دقیقه به خیابان اصلی رسیدیم ، راننده  تور با یه وانت روبروی فروشگاه مک دونالد منتظر ما بود دست تکون دادم اونهم ما رو سریع شناخت و من با نشون دادن فیش و قبض  ثبت نام تور که ساعت 9  در آون کاملا مشخص شده  و ثبت شده بود، متوجهش کردم که بی نظمی از ما نیست ! و اونهم غرغر های خودش رو ادامه داد ... به شوخی به رنگ قرمز تی شرت من گیر داد ! که من جزء نیروهای مخالفین پادشاه هستم ! ظاهرا گروههای مخالف سیستم پادشاهی تایلند از نشان و لباس های قرمز رنگ  استفاده میکنند و پوشیدن لباس های قرمز  نشونه خوبی نیست ! ( بعد از این روز دیگه لباس رنگ قرمز رو نپوشیدم ، قابل ذکره که  رنگ محبوب پادشاه تایلند زرد هست و همه مردم در اون روزها تی شرت های زرد رنگ می پوشیدند)
رسید رو از ما تحویل گرفت و ما بعنوان اولین مسافرای تور پشت وانت سوار شدیم ... به راننده غرغرو گفتم " عجله کردی ما نتونستیم آب همراه بیاریم جلوی یه فروشگاه سون ایلون نگه داره ما آب بخریم " گفت باشه ... دقایقی بعد جلوی یه هتل قدیمی در منطقه مرکزی چیانگ مای نگه داشت لحظاتی بعد دو تا دختر به گروه ما اضافه شدند ، پس از احوالپرسی اولیه متوجه شدیم همسفرهای امروز ما داچ هستند و از هلند اومدند ، دقایقی بعد جلوی هتل دیگه ای توقف کرد و یه زوج جوان چینی به ما اضافه شدند و 6 تا مسافر این تور کامل شدند و ما در مسیر شامل چیانگ مای از شهر خارج شدیم و با رهگیری مسیر از طریق جی پی اس به این نتیجه رسیدم با توجه به دوری مسیر رفتن به اینجاها بدون تور میسر نبود ! در بین راه چند بار با زدن به پشت شیشه موضوع خرید آب رو یادآوری کردم ، اونهم با بدخلقی گفت یادش هست و یه جا نگه میداره ... خوشبختانه به وعده خودش عمل کرد و جلوی یه فروشگاه  7-11 نگه داشت و همه پیاده شدیم و آب و یه سری خوردنی و تنقلات خریدکردیم .

Orchid and Baterfly Farm
اولین جا ، باغ پروانه ها و باغ گلهای ارکیده بود که پس از نیم ساعت  بهش رسیدیم ، راستش اولش  این باغ برام خیلی جذاب نبود و موقع انتخاب پکیج خواستم این رو حذف کنم تا برای بقیه زمان بیشتری داشته باشیم ولی فروشنده تاکید کرده بود که این باغ در مسیر راه هست و 15 دقیقه بیشتر زمانبر نیستش ...
راننده جلوی باغ ( مزرعه )  پروانه ها توقف کرد و گفت  15 دقیقه  دیگه برگردیم ، 6 نفری به داخل باغ گلهای زیبای ارکیده رفتیم و در ادامه از باغ پروانه ها دیدن کردیم ، یاد باغ پروانه های اصفهان افتادم و ناخودآگاه اینجا رو با اونجا مقایسه کردم ، باغ پرنده های اصفهان دریغ از یک پروانه !! همه پروانه ها خشک شده و در داخل یه قاب شیشه ای ! ولی اینجا تراکم پروانه ها اونقدر زیاد بود که براحتی روی سر و شونه دست بازدید کننده ها می نشست و در رنگ بندی های مختلف دیده میشد البته مشابه این باغ در باغ وحش بلای دروپ روتردام هم بود و اونجا هم تعداد و تنوع پرونده ها زیاد بود .

















همسفرهای هلندی ما









ورودی مزرعه پروانه ها
بازدید کننده ها هم در جای جای این باغ نه چندان بزرگ با گلهای ارکیده عکس میگرفتند و چیدن گلها 2000 بات جریمه داشت  ، چون تعدا ما کم بود در مسیر باهم حرکت میکردیم و دقیقا در همون 15 دقیقه بازدید از باغ تموم شد و به پشت وانت برگشتیم ...

مسیر باریک و جنگلی

گاو سواری با درشکه ! ( تو بعضی از پکیج ها موجود بود)

در ادامه به مسیر کوهستانی و با درخت های انبوه رسیدیم ، جاده در جاهایی پر از  دست انداز بود با گذر از جاده های پر پیچ و خم ما هم از اینطرف به اونطرف کج میشدیم ! و لحظات مفرح و شادی رو پشت وانت بوجود آورده بود از طرفی باد خنک که در پشت وانت به ما میخورد لذت این تور ادونچری رو بیشتر میکرد ...
ادامه دارد
Elephant village
قبیله کارن - گردن دراز ها
کوهنوردی ( پیاده روی ) در جنگل
و ....

مسیر کوهستانی جنگلی چیانگ مای

Chiang Mai

کانال تلگرام سفر کوچ سرفینگ تجربه متفاوت 

طبق برنامه و با پرداخت 60 بات  به راننده توک توک به ایستگاه قطار فیتسانالوک رسیدیم و دو تا بلیط قطار معمولی با قیمت نفری 65 بات به مقصد چیانگ مای خریدیم ، آفتاب طلوع کرده بود و در نیمکت های کنار ایستگاه تعدادی از مسافران منتظر رسیدن قطار بودند، با توجه به اینکه ایستگاه فیتسانالوک یه ایستگاه بین راهی محسوب میشد ،



 

قطار با دقایقی تاخیر در ساعت 7:50 دقیقه صبح  وارد ایستگاه شد ، بلیط ها جایگاه و یا صندلی اختصاصی رو مشخص نکرده بود و هر واگنی رو میتونستیم سوار بشیم ، خوشبختانه صندلیهای زیادی خالی بود و خیلی سریع یه جای خوب گیر آوردیم ، برخلاف انتظار قطار و فضای داخلی اش خیلی بهتر از انتظار بود و علیرغم قیمت بسیار پایین بلیط فضای داخلی و تمیزی اون واقعا چشمگیر بود در طول مسیر خدمتکاران بطور مستمر راهرو را طی میکشیدند و تمیز میکردند.ایراد قطار ، توقف در همه ایستگاههای بین راهی بود و از لحاظ زمانی وقت زیادی در ایستگاهها تلف میشد و گروههای زیادی در طول مسیر پیاده و یا سوار میشدند، قطار سیستم تهویه و کولر هم نداشت ولی پنجره های قطار باز میشد و  میشد فضای بیرون رو با کیفیت HD  تماشا کرد .راستش در مسیر بانکوک به فیتسانالوک اینقدر کولرش فضا رو  سرد کرده بود که از سرما  یخ زده بودیم و  حالا گرمای مطبوع هوا اصلا آزار دهنده نبود ولی در سقف واگن  پنکه سقفی روشن بود و در واقع فقط هوا را جابجا  میکرد .



 مناظر اطراف خیلی دیدنی بود بخصوص اینکه قطار با گذر از جنگلهای انبوه و مسیرهای کوهستانی ، حال و هوای دیگری از کشور تایلند رو برامون به نمایش گذاشته بود ، در قسمت هایی از مسیر مه فضای جنگل رو فراگرفته بود و خیلی زیبا و دلفریب بود ، در قسمتهایی دیگر قطار در مسیر حرکت ،  پس از گذر از تونل کوهستانی  در مجاورت رودخونه  آرام و گاها خروشانی که در عمق دره خودنمایی میکرد به راه خود ادامه میداد .





فروشنده های موادغذایی هم در طول مسیر نوشیدنی  و خوراکیهای مختلفشون رو به مسافرین عرضه میکردند . ظهر شده بود و کم کم احساس گشنگی میکردیم ، از یکی از این فروشنده ها استیکی رایس ( برنج چسبناک )  به قیمت 30 بات خریدیم جالب اینکه پلو رو بصورت فشرده شده در داخل غلاف های گیاهی و به شکل لوله ای  قرار داده بودند و در لابلای پلو هم لوبیا قرار داده بودند، من به خانم گفتم اول امتحان کنه اگه قابل خوردن هست من هم بخورم ! خلاصه برنج رو با غذای کنسروی که از ایران بهراه آورده بودیم خوردیم ...



توقف زیاد در ایستگاهها یک کم مارو خسته کرده بود ولی خلاصه  حدود ساعت 4 عصر به چیانگ مای رسیدیم ... پس از خروج از قطار دقایقی را در نیمکتی در مجاورت ایستگاه  توقف کردیم و نقشه ای رو که از باجه اطلاعات داخل ایستگاه گرفته بودیم مرور کردیم تا با جهت یابی و درک موقعیت فعلی  ، بهتر برای رفتن به مرکز شهر تصمیم بگیریم .

چیانگ مای شهر خیلی بزرگی نیست و فاقد سیستم حمل و نقل مترو هست و بار اصلی جابجایی مسافرین برعهده توتوک و تاکسی -  وانت ها  است ... شب رو با یه دختر فرانسوی به اسم میختی هماهنگ کرده بودیم و قرار بود بریم خونه شون ، ولی با توجه به محدودیت زمان اقامت ما در چیانگ مای ، تصمیم گرفتیم قبلش گشتی در شهر بزنیم و برنامه اصلی فردا رو هم تنظیم کنیم بعدش باهاش هماهنگ کنیم البته آدرسش رو به دو زبان انگلیسی و تایلندی برامون فرستاده بود و قاعدتا در پیدا کردن آدرسش نباید مشکلی میداشتیم !

با یه توک توک توافق کردیم با 80 بات  ما رو به دروازه اصلی  و قدیمی شهر The Phae Gate برسونه ، ظاهرا گرون میگفت ولی چاره ای نبود  ، منطقه اصلی و قدیمی شهر در محوطه بزرگ و تقریبا مربعی شکلی واقع شده که معابد قدیمی و بافت سنتی شهر در اون قرار داره و این منطقه با دیواره های بلندی از سایر مناطق جدید شهری جدا میشد . فردا مهمترین و اصلی ترین روز اقامت ما در چیانگ مای خواهد بود و تمرکز بازدید از جاهای دیدنی چیانگ مای رو شامل میشه بنابراین مهمترین اقدام هماهنگی با یکی از تورهای محلی برای پوشش برنامه های بازدید ما بود ....همانطوریکه در بررسی های قبلی و از نوشته ها و تجارب سایر دوستان متوجه شده بودیم سیستم تور و گردشگری در تایلند از سیستم خوب و قابل قبولی برخورداره و میشه با اعتماد نسبی از گشت های روزانه تورهاشون استفاده کرد چون خیلی از جاذبه های توریستی چیانگ مای در اطراف شهر هست و دسترسی به اون برای ما خیلی راحت نبود و استفاده از تور مقرون به صرفه بود . بطور اتفاقی یکی از این دفاتر رو انتخاب کردیم ، ظاهر دفتر شیک و تمیز بود و برای رفتن به داخل دفتر بایستی بدون کفش داخل میرفتیم ، گزینه های متنوعی برای فردا پیش روی ما بود ، تورهای فرهنگی ، هیجان انگیز و تلفیقی از این موارد که با توجه به بررسی های قبلی انتخاب ما تقریبا معلوم بود ... قیمت رو پرسیدیم ،  تور مورد نظر ما رو نفری 1200 بات ارائه میکرد البته اولش 1400 بات گفت با کمی چونه زدن یک کم قیمت رو کاهش داد و ما گفتیم تا دقایق بعد تصمیم مون رو اعلام میکنیم من هم قبل از خروج با اجازه اشون از لیست تور پیشنهادی اونها یه عکس گرفتم تا بتونم در دفاتر دیگه جزئیات رو با قیمت تور مقایسه کنم ...





قدم زنان به داخل شهر قدیمی رفتیم دفاتر گردشگری زیادی در کنار هم وجود داشتند از چند تاشون قیمت گرفتیم ، تورها در جزئیات اندکی اختلاف داشتند ولی کلیات و ساعات رفت و برگشتشون تقریبا یکی بود ، مشکل این بود که تورها برای سوار کردن افراد به هتل ها و هاستل ها می اومدند ولی قبول نمیکردند که به آدرس خونه بیایند با توجه به اینکه ما در خونه اسکان داشتیم اونا بهونه میگرفتند و میگفتند مسیرش دور هست و شما باید تا نزدیکی یکی از هتل ها بیاید... خلاصه یکی از این دفاتر قبول کرد بیاد خونه دنبال ما و با چونه زدن نفری 900 بات توافق کردیم و بهش گفتیم تصمیم داریم چند تا تور دیگه هم پیشش خرید کنیم  شماره تلفن ما و صاحبخونه رو با آدرس دقیق از ما گرفت و شماره تلفن مسئول دفتر توریستی و راننده رو هم به ما داد کل پول رو یکجا پرداخت کردیم و یه رسید که جزئیات برنامه درداخلش ثبت شده بود رو به ما تحویل داد ...

حالا که خیالمون از بابت برنامه فردا راحت شد اول باید با میختی هماهنگ میکردیم ، بعدش یه غذایی میخوردیم و اگه وقت میشد از معابد مهم شهر قدیمی بازدید میکردیم ... بهترین گزینه King Berger بود، یه غذای استاندارد رو در محیط خنک و ارامشبخش و خلوت کینگ برگر صرف کردیم ( دو نفر 384 بات ) و با توجه به اینکه اینترنت رایگان هم داشت تونستیم با میختی هماهنگ کنیم و همچنین جریان تور فردا رو هم بهش گفتیم ، خودش گفت در جریانه چون مسئولین توربرای پرسیدن آدرس دقیق بهش زنگ زده بودند!





بعد از خوردن شام ، هوا کم کم داشت تاریک میشد و قدم زنان در مسیر داخل شهر پیش رفتیم از معبد Wat Chedi Luang worawihan  بازدید کردیم ، معبد بزرگی بود و ظاهرا با معابد دیگه  حداقل از لحاظ اندازه فرق داشت ! موقع بازدید معبد توریست فرانسوی رو که در مسیر سوخوتای پشت وانت تاکسی دیده بودیم دوباره دیدیم البته اون ما رو شناخته بود و هیجان زنده ما رو  با لهجه غلیظ فرانسوی صدا میزد " ایرانی ،  ایرانی ،  ایرانی  "  برای ما هم دیدنش جالب بود خلاصه با زبان بی زبونی حالیمون کرد که یه روزی هست اینجا ست و دوچرخه اجاره کرده و شهر رو حسابی گشته ، میگفت اسکوتر و موتور اجاره ای هم هست که میشه بیرون شهر رو دید ... خلاصه یه چند تا عکس یادگاری گرفتیم و از هم خداحافظی کردیم ...دیگه کم کم باید به خونه میختی میرفتیم، دقیقا نمیدونستیم  کجا باید بریم ، متاسفانه GPS هم از پیدا کردن آدرسش ناتوان بود ولی بطور کلی میدونستم نزدیک فرودگاه است ، به چند تا راننده توتوک آدرس رو نشون دادیم یا آدرس رو نمی دونستند یا میگفتند خیلی دوره و کمتر از 200 بات راضی نمیشدند فکرش رو بکنید ما با قطار 7-8 ساعت راه امده بودیم شده بود 130 بات حالا داخل شهر باید200 بات بابت توتک توک میدادیم ...







خلاصه یه راننده با 140 بات  راضی شد ولی یک کم اینور و انور رفت نمیدونست از کدوم مسیر باید بره ..از چند نفر هم پرسید اونها هم نمیدونستند جالب اینکه آدرس به زبان تایلندی پرینت شده بود حالا فکرش رو بکنید اگه قرار بود به انگلیسی آدرس بدیم چی میشد ...

تصمیم گرفتیم به میختی زنگ بزنیم موبایل ما شارژ زیادی نداشت ، راننده هم موبایلش شارژ نداشت ، با سکه ای که داشتیم از تلفن همگانی به میختی زنگ زدیم چون میختی هم تایلندی خوب بلد نبود نتونست با راننده ارتباط برقرار کنه ، به من گفت بهش بگم ما رو تا جلوی فروشگاه زنجیره ای تسکو ببره اونجا منتظرش بمونیم میاد دنبالمون ! خوشبختانه تسکو  براحتی پیدا شد چون یه چیزی در حد هایپر مارکت اصفهان بود ! و پیدا کردنش تو شهر کوچک چیانگ مای سخت نبود ، لحظاتی بعد میختی با یه موتور سیکلت رسید و از راننده خواستیم دنبالش بره ، دقایقی بعد به خونه رسیدیم ...

ادامه دارد ....

سفر به تایلند

پس از نزدیک دو سال محرومیت از سفر ، و چند برنامه ریزی ناموفق برای سفر نوروزی ، اینبار با یه تصمیم قطعی سفر به پایتخت  و شمال تایلند را در مدت کمتر از یک ماه برنامه ریزی کردیم ..راستش خوندن خاطرات جذاب  و تصاویر به یادماندنی سفرهای دوستانی همچون عسلی و بام ( سفرجویان) و فرشته ( کوله پشتی نارنجی)  ما رو  برای انتخاب این سفر بیشتر ترغیب کرد ، هرچند خیلی دوست داشتیم در تعطیلات نوروزی سال گذشته و با بردیا به این سفر بریم ولی گرونی نامعقول تورها و شاید هم عدم برنامه ریزی بموقع برای پیدا کردن یه پرواز با قیمت مناسب باعث شد اینبار با اندکی تاخیر، فصل مناسب تری رو برای سفر انتخاب کنیم و بردیا هم به خاطر مدرسه و نوع سفر کوچ سرفینگی در این سفر همراه ما نبود البته چون بزرگ شده  قبل از سفر باهاش صحبت کردیم و بهش قول دادیم در برنامه ریزی دوباره به تایلند حتما باما بیاد ، چون تایلند اونقدر جذابیت داره که من فکر میکنم ظرفیت 3 یا 4 بار رفتن رو داره و میشه با اهداف مختلف سفر های متفاوتی  را طراحی کرد . ما در اولین سفرمون پایتخت و شمال تایلند رو انتخاب کردیم ، هرچند که در انتخاب شمال یا جنوب کاملا تردید داشتیم . چون تصاویر جنوب و جزایر منحصر بفردش اونقدر جذابیت داشت که نمیشد به این راحتیها حذفش کرد ، از طرف دیگه نقاط بکر و کمتر شناخته شده  شمال تایلند و حس ماجراجویی هم ما رو به اون سمت هدایت میکرد ، بانکوک هم به خودی خودش اونقدر جذابیت داره که بشه بیش از یک هفته از جاذبه های  توریستیش لذت برد . بنابراین تصمیم گرفتیم در این سفر نصفی از جذابیت های بانکوک و مسیر مرکز به شمال رو ببینیم و اون بخشی از پایتخت که میتونه برای بردیا جذاب باشه رو به سفر دیگه ای موکول کنیم و شاید هم سفر سوم و یا جهارم ! رو هم به جزایر جنوب و ناشناخته های دیگه تایلند اختصاص بدیم ! 

اما چطور شد شمال تایلند انتخاب شد ؟  راستش  تصاویر دهکده کارن ، همیشه ذهن من رو بخودش مشغول میکرد ، چون تصویری از یه قبیله انسانهای اولیه در یکی از کتابهای دوره ابتدایی  در ته ذهنم وجود داشت و حالا پس از سالها منشاء اون تصویر رو در شمال تایلند پیدا کرده بودم ، یکی از روزها که در سایت کوچ سرفینگ میزبانهای شهرهای شمال و جنوب تایلند رو چک میکردم  بطور اتفاقی  رفرنس یکی از میزبانها در چیانگ مای که توسط یه زوج ایرانی نوشته شده بود توجه من رو جلب کرد ، و از اون جالب تر، سایت بسیار زیبا با طراحی حرفه ای  این زوج (سعید و مریم)  بود که با حوصله و عکسهای بسیار زیبا  و  واقعا دیدنی رو  در سایت  انگلیسی  خودشون قرار داده بودند، خلاصه پس از برقراری ارتباط با سعید ، اطلاعات خوبی رو در مورد حمل و نقل عمومی  و بین شهری در تایلند در اختیار من قرار داد و دیدن  شمال تایلند رو  قویا به ما توصیه کرد و با پیش زمینه قبلی من  انتخاب چیانگ مای در شما تایلند به عنوان مقصد این سفر ما قطعی شد .


انتخاب نوع سفر :

با توجه به عدم حضور ، بردیا سفر بدون تور و با استفاده از کوچ سرفینگ  ، گزینه اول ما شد ، از طریق دفتر نمایندگی فروش ماهان ، قیمت بلیط را چک کردم  و بلیط تهران - بانکوک  با قیمت 2200000 تومان خیلی مناسب به نظر نمی رسید ، پرواز قطری و پرواز عمان و امارات رو هم چک کردم و چون در شرایط فروش فوق العاده نبودند قیمت ارزونتری رو پیدا نکردم . سایت لست سکند ، قیمت تورها را رو چک کردم ، شرایط نسبت به   نسبت به خرید تک بلیط ماهان خیلی بهتر بود!  و خرید پکیج تور مقرون به صرفه تر بود ،  ولی برای من سفر مستقل لذتش بیشتره ، مخصوصا اینکه  معمولا شمال تایلند جزء مقاصد تورهای رایج نیست ،  فکری به ذهنمون رسید که از طریق تور به بانکوک بریم و پس از رسیدن  به بانکوک  از تور جدا بشیم و برنامه خودمون رو دنبال کنیم چون قیمت پایه تور های یک هفته ای با هزینه بلیط و ویزا و چند شب اقامت در هتل از قیمت 1700 الی 1800 شروع و با توجه به کیفیت هتل و مکان قیمت ها بالاتر میرفت .

چندین روز متوالی ، تورهای موسسه های مختلف رو چک کردم عمدتا   پکیج های  پرواز ماهان و عمان ایر قیمتی مناسبی داشت و جالب اینکه پرواز عمان ایر از ماهان صدهزارتومانی ارزونتر بود اولش وسوسه شدم اینباربجای پروازهای ایرانی  یه پرواز خارجی رو امتحان کنیم ، ولی با توجه به ساعت پرواز زودتر از فرودگاه امام و توقف چند ساعته در عمان ،  از انتخاب عمان ایر صرف نظر کردیم و پرواز ماهان رو انتخاب کردیم .

اما در مورد خود تور ، معمولا تورها یک هفته ای بود و پکیج هایی که تعداد روزهای بیشتری در پاتایا بود از قیمت کمتری برخوردار بود چون قیمت ها در پاتایا ارزونتره و تورهای ترکیبی به جزایر جنوبی همچون پوکت  و ساموئی نیز گرانتر بود، البته اگه قرار بود از تور جدا بشیم فرقی  نمیکرد و پرواز با مقصد پاتایا میتونست مناسب باشه ( البته اصلا تمایلی به دیدن پاتایا نداشتیم ! هرچند که حتما جذابیت های خاص خودش رو هم داره !) . با یکی از آژانسهای مسافرتی در تخت طاووس تماس گرفتم، قیمت تور یک هقته ای با انتخاب یک هتل با کیفیت  احتمالی پایین قیمت 1760 که 4 شب در بانکوک و 3 شب در پاتایا بود بعد به پیشنهاد خانم  4 روز هتل  بانکوک روهم گرفتیم تا حداقل محل استقرار و شاید برای نگهداری وسایل سفر  جایی داشته باشیم .

 با کمک گوگل مپ آدرس ارزونترین هتل Happy land رو چک کردم از سیستم حمل و نقل عمومی خیلی  دور بود و با توجه به دو ستاره بودن اونهم از نوع تایلندی مناسب به نظر نمی رسید ، دومین  انتخاب ارزون ،   هتل    J two S بود  که در منطقه راتچاوی واقع شده  هتلی که ظاهرا موقعیت مکانی خوب و نزدیک به مناطق اصلی بانکوک داشت و نزدیک خطوط حمل و نقل عمومی بانکوک بود  و حدود 200000 تومانی گرونتر بوددر سایت بوکینگ هم خیلی ازش بد نگفته بودند!  ولی مکان هتل برای ما از همه مهم تر بود با رایزنی که با مسئول فروش تور داشتیم پیشنهاد کردیم که روزهای پاتایا را حذف کنه و روز پرواز هم به انتخاب ما باشه با این حساب طول سفر خودمون رو به 9 روز افزایش دادیم با توجه به تعطیلات در ایران با 5 روز مرخصی میتونستیم ازیه سفر 10 روزه لذت ببریم ، خوشبختانه تاریخ رفت و برگشت پروازها طوری بود که میشد از حداکثر تعطیلات استفاده کرد و 3 روز پاتایا رو از برنامه پکیج ما حذف کرد البته قابل ذکره که معمولا  برای آژانس ها هتل  هزینه زیادی نداره و در تایلند ارزونه ولی با توجه به اینکه ما اصلا پاتایا نمی رفتیم  نفری 100 هزارتومن کم شدن هم ارزشش رو داشت .  بلیط هواپیمایی ماهان ، هزینه 4 شب اقامت در هتل ، هزینه ویزا ، ترانسفر فرودگاهی و بیمه مسافرتی  سامان و یه سیم کارت تایلندی برای هر اتاق  از دیگر موارد این پکیج بود البته 2 شب اول و دو شب آخر در بانکوک رو هتل که با پرداخت 2000000 تومان  گرفتیم .



نگاه کلی به کشور تایلند :

متاسفانه کشور تایلند ، از دید عموم اصلا کشور خوشنامی نیست ! تا جاییکه ما بجای اینکه بگیم داریم میریم  سفر به تایلند ، میگفتیم داریم میریم  چیانگ مای !! بعد میگفتن اا دارید میرید چین ؟!  میگفتیم : نه بابا نزدیک مرز برمه و لائوس ، بعدش  اگه زیاد گیر میدادند  یواشکی میگفتیم داریم میریم  شمال تایلند چیانگ مای  دیگه !! البته اون بخشی که تایلند بهش مشهوره  و بدنامش کرده یه بخش خیلی کوچیکی هست که در مقابل ویژگیهای بسیار مثبتش واقعا ناچیزه ... زیرساخت مناسب توریستی ، ارزانی چشمگیر (علیرغم ارزش پایین پول ملی ما ) ، امنیت نسبی خوب ، حمل و نقل بین شهری مناسب و تمیزی  در مقایسه با کشورهایی همچون هند ، رفتن به تایلند رو واقعا ارزشمند میکنه البته هواش گرم و شرجی است که خوشبختانه با توجه به زمان سفر ما که اوایل دسامبر بود خیلی مشکلی نداشتیم .

تایلند تا سال 1939 سیام نامیده میشد و بعدا با توجه به اکثریت مردم تایلند که قوم تای هستند اسمش رو تایلند گذاشتند کلمه تای در زبان محلی به معنی آزادی است و صرف نظر از پاره ای مسائل سیاسی به نظر کشور آزادی است . حدود 95 درصد مردم تایلند بودایی هستند و هرجایی که برید معابد کوچک وبزرگ بودایی خودنمایی میکنند ، مجسمه های بودا از سایز کوچیک تا اندازه های غول آسا در مناطق شهری و روستایی بوفور دیده میشه و جالب اینکه بسیار به آیین خودشون علاقه مند هستند و دائم مراسم دعا و مذهبی برگزار میکنند البته درصد بسیار کمی مسلمان و مسیحی هم دارند .

زبان رسمی  تایلند هم تایی هست که الفبای خاصی داره که اصلا برای ما قابل خوندن نیست ! البته یادگرفتنش هم ظاهرا آسون به نظر نمیرسه ! یه نکته اینکه ظاهرا دخترا و خانمها برای اینکه هرچه بیشتر خودشون رو با کلاس نشون بدهند ،  تودماغی تر  صحبت میکردند!! و صداشون من یاد  زن پیتر گریفن  مینداخت !  :)

یکی از نکات مهم در سفر به تایلند انتخاب زمان مناسب برای سفر است ، البته کلا گرم و شرجی است  اما گفته شده بهترین فصل سفر ماههای نوامبر تا فوریه از آبان - آذر تا بهمن  است چون گرما وبارون کمتری داره  و در واقع فصل سرد تایلنده ( البته نه برای ما!) از فوریه حدود اسفند تا اواسط اردیبهشت هم  گرم و خشکه و از خرداد تا تیر بارون و گرمای هوا شدیدتر میشه .مرداد تا شهریور هم بارونی و گرمه و اونقدر میباره که سیلاب میشه . 


در ادامه  راه ....


اقامت در بانکوک برای دو شب  ....

سفر به فیتسانولوک و  اقامت در خونه  مارک معلم انگلیسی  اهل ساوتمپتون رو خواهیم داشت

سفر یه روزه با جین استرالیایی به اولین پایتخت سیام - سوخوتای  

سفر دو روزه به چیانگ مای و بازدید از مکانهای دیدنی و تاریخی

بازدید از قبیله گردن درازها - قبیله کارن  و فیل سواری و پیاده روی و جنگل نوردی در ارتفاعات  چیانگ مای....

حوادث هیجان انگیز و تا حدی خطرناک در  ریفتینگ  امواج خروشان   ....

اقامت در منزل  میخ تی  دکتر فرانسوی که برای گذراندن یه دوره کاری - تحصیلی   در شمال تایلند زندگی میکرد.

پرواز به بانکوک و ادامه بازدید از بازارها و جذابیت های بانکوک 

آشنایی با گویی دختر تایلندی علاقه مند به سفر در ایران  و ....






ادامه دارد ...