سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید
سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید

بانکوک -- Bangkok

زمان مسافرت رو طوری تنظیم کرده بودیم که  با چند تا از تعطیلات رسمی کشور همزمان  بشه و با کمترین مرخصی بیشترین استفاده رو از تعطیلات داشته باشیم ، روز پرواز پنجشنبه بود و ساعت پرواز ساعت 21:50 هواپیمایی ماهان ، با توجه به  ترافیک  خیابانها و  شلوغی  احتمالی پنجشنبه در اطراف بهشت زهرا  ، زمانبندی حرکت بسیار مهم بود و خوشبختانه در زمان مناسبی به فرودگاه امام رسیدیم ، از اونجایی که هواشناسی سرد شدن هوا را در اواسط هفته پیش بینی کرده بود  و چون ساعت برگشت مون هم نصفه شب بود پیدا کردن یه پارکینگ سرپوشیده برای این چند روز در فرودگاه امام خیلی مهم بود ، نگهبان ورودی پارکینگ خیالمون رو راحت کرد و گفت پارکینگ پره و هیچ جای خالی موجود نیست ... ما گیر دادیم که حالا اجازه بده ، شاید شانس ما ، یه جا پارک کوچیک پیدا شد، ولی متاسفانه چندین دور در طبقات پارکینگ زدیم ولی جای خالی پیدا نشد ، ناگهان یه فکربکر به سرم زد! ، پباده شدم و با رایزنی با یکی از نگهبانان پارکینگ و با بهره گیری  از روش مطلوب  مرزبانان آذربایجانی ( اشاره به خاطرات سفر به باکو ) یه جای پارک خیلی تنگ و استثنایی برامون پیدا شد و ما هم از شرمندگی اون نگهبان فداکار در اومدیم چون توی این سرمای زمستون ارزشش رو داشت چون معلوم نبود تو این چند روز برف و سرما ی  احتمالی ماشیمون رو سالم تحویل بگیریم !

علیرغم اینکه زمان زیادی رو از دست داده بودیم ولی هنوز وقت داشتیم ، دقایق زیادی به اتفاق چند تا از مسافرهای دیگه جلوی آسانسور طبقه زیرین پارکینگ منتظر موندیم ولی خبری از آسانسور نشد و برای اینکه به موقع برای دریافت دلار و سایر تشریفات فرودگاهی برسیم ، مجبور شدیم پله ها رو کشون کشون بریم بالا ...


با توجه به نزدیکی به ایام اربعین حسینی ، فرودگاه و پروازهاش هم حال و هوای کربلا رو داشت و امسال تبلیغات زیاد رسانه باعث شده بود که مسافرهای زیادی چه از طریق زمینی و یا هوایی عازم عراق بشن و ترکیب فرودگاه تقریبا متفاوت تر از همیشه بود و در تابلوهای پروازها اکثرا به مقصد عراق بود فقط یه پرواز به مقصد بلاد کفر بود و از قیافه مسافرها میشد به راحتی مسافران پرواز بانکوک رو تشخیص داد .

با توجه به اینکه برای دریافت حواله ارز مسافرتی قبلا عوارض خروج از کشور رو پرداخت کرده بودیم و هزینه دلارهای مسافرتی رو هم در بانک ملت قبلا پرداخت شده بود ، فقط باید از گیت ماهان کارت پرواز میگرفتیم که مسئول خوش برخورد ماهان کوله پشتی و یه چمدون رو از ما تحویل گرفت و کوله پشتی دومم با توجه به اینکه بند های زیادی داشت ، اجازه داد که بعنوان بار همراه به داخل کابین ببریم ...

پس از ورود به دومین سالن ، بانک ملت در طبقه زیرین قرار داشت و با در دست داشتن حواله های بانکی به راحتی نفری 300 دلار ارز مسافرتی با قیمت تقریبی 3000 تومان را دریافت کردیم.

مدارک لازم برای دریافت ارز مسافرتی :

اصل و فتوکپی کارت ملی

اصل و فتوکپی شناسنامه 

اصل و تصویر ویزا

اصل و فتوکپی بلیط با مهر آژانس مسافرتی

اصل و فتوکپی عوارض خروج از کشور  - نفری 75000  تومان --  قابل پرداخت در بانک ملی به شماره حساب 2110100250009 

نکته مهم اینکه ارز مسافرتی رو حداکثر 7 روز قبل از پرواز میشه تهیه کرد و همه شعبات بانک ملت موظف هستند که این خدمات رو ارائه کنند، ارز مسافرتی فقط سالی یک بار به مسافرین هوایی تعلق میگیره و به  مسافرت زمینی و یا دریایی ارز مسافرتی تعلق نمیگیره و بچه های زیر 12 سال هم ارز مسافرتی نمیدهند .


اکثر سفرهایی رو که با هواپیماهای ماهان رفتیم ، کیفیت هواپیما نسبتا خوب و تمیز بود ، اینبار هم از این قاعده مستثنی نبود، جای ما که در صندلی ها چهارتایی وسط بود و با یه هماهنگی با مهیمانداربه صندلی دوتایی کنار پنجره تغییر کرد .

ترکیب مسافرهای هواپیما جالب بود   پسرهای  جوان زیادی  که گروهی باهم عازم این سفر بودند ،  یه تعدادی زوج جوان ، میانسال و حتی مسن هم در بین مسافران دیده می شدند و از همه جالب تر گروهی از جوانان 6 دهه پیش بودند که با میانگین سنی 60 -65 مجردی عازم این سفر بودند ، تسبیح به دست و با کت و شلوار وارد هواپیما شدند و اگه تو لابی این جوانان قدیمی رو میدید شک نمیکردید که مسافران  نجف هستند ولی  تو فرودگاه بانکوک با یه تغییر وضعیت با همون تسبیح ولی اینبار با  زیرپیراهن های  آبی و یا سفید دیدیمشون !!

پذیرایی و غذاهای بین پرواز خوب بود و با توجه به خستگی یه روز کاری ، تقریبا بغیر از زمان پذیرایی بقیه ساعات پرواز رو در خواب بودیم و خیلی مسافت 6 ساعته پرواز رو حس نکردیم ...








ساعت 7:40 دقیقه به وقت بانکوک به فرودگاه سوارنابومی  ( Suvarnabhumi ) رسیدیم  ، فرودگاه در سال 2006 احداث شده و نسبت به فرودگاه دیگه بانکوک  Don Muang جدیدتره  ، این فرودگاه در جنوب شرقی بانکوک واقع شده  و به سیستم حمل و نقل ریلی عمومی بانکوک اتصال داره و دسترسی به نقاط مرکزی شهر از این فرودگاه راحت است .


با توجه به اینکه ما در جلوی هواپیما و دقیقا بعد از قسمت بیزینس کلاس نشسته بودیم جزء اولین مسافرینی بودیم که هواپیما رو ترک کردیم و در صف گیت های ورودی قرار گرفتیم و پس از ممهور شدن پاسپورتها به محوطه بارها رفتیم ، فقط اینکه فرم هایی در داخل هواپیما و یا در فرودگاه به مسافرین داده میشه که باید اطلاعات محل اقامت ، و یکسری اطلاعات مربوط به پاسپورت و کشور محل اقامت رو تکمیل کرد و این فرم دو قسمت داره که قسمت دوم رو باید زمان خروج از تایلند تحویل داده بشه و باید در حفظ و نگهداری اون دقت بشه ...

نکته دیگه این که در جلوی باجه کنترل پاسپورت تعداد زیادی سیم کارت وجود داشت ، که مسافرین بطور رایگان می تونستند از سیم کارت ها موجود استفاده کنند من هم یه سیم کارت برداشتم ، شاید بدرد مون بخوره البته در پکیج تورما به ازاء هر خانواده یک سیم کارت تایلندی هم بود ولی گاها برا ی ارتباط دو نفره در مواقع لزوم هم سیم کارت رایگان دوم  میتونست مفید باشه .


  بارها هم بدون تاخیر رسید ، ما اینبار علاوه بر کوله پشتی ها و کیف های کوچک ضروری مون ، یه چمدون هم داشتیم که مخصوص جا دادن خرید ها در بانکوک بود چون خانم رو خرید در بانکوک حساب ویژه ای باز کرده بود ، من قبلش با ایمیل هتل ارتباط برقرار کردم و اونها گفتند که میتونیم یک یا دو چمدان رو سه چها ر روزی که عازم شمال تایلند میشیم ،در هتل بطور رایگان به امانت بذاریم  پس با این وجود و ترانسفر رایگان هتل در روز اول و آخر به فرودگاه مشکلی با آوردن چمدان نداشتم .

با دیدن کوله پشتی و چمدون ، ( بقول خانم ) مثل یه عقاب پریدم و چمدون و کوله پشتی رو از ترالی بارها جدا کردم و فاتحانه به سمت درب شماره 3 در طبقه همکف فرودگاه رفتیم ، خوشبختانه ها درب ها  با شماره های بزرگ و کاملا مشخص از یکدیگر متمایز بودند و کارگزاران تورهای زیادی از ایران هم در جلوی درهای دیگه حضور داشتند که با دیدن ما به سمت ما می اومدند و اسم کارگزاری رو به ما میگفتند ... ما باید به تابلوی ATS توجه میکردیم و یه دختر تایلندی با این تابلو جلوی درب 3 بود خوب نه انگلیسی به خوبی صحبت میکرد و نه فارسی بلد بود ... به ما گفت ما اولین افراد هستیم و باید منتظر اومدن 6 نفر دیگه بمونیم ، البته چند تا از مسافرا هم از بانکوک عازم پاتایا بودند که قاعدتا با وسیله نقلبه دیگه ای باید می رفتند ...

یک ساعتی اونجا منتظر موندیم تا بقیه بیان ، در همین حال که در صندلی منتظر نشسته بودیم یکی از مامورین فرودگاها  که شبیه خانم مارپل بود ( البته یک کم جوون تر!) با کنجکاوی دو رو بر چمدون ما رو وارسی کرد ، و از ما کارت مخصوص با ر رو خواست و من با اعتماد به نفس کارت رو بهش نشون دادم و گفتم OK! ? ...  ولی اون با نشون دادن شماره متناقض چمدون با کارت من با بیسیمی که در دست داشت به یه جایی اطلاعات ما رو اطلاع رسانی کرد ... از ما با این همه تجربه فرودگاهی همچین اشتباه نادانانه ای بعید بود ...خانم هم از فرصت سوء استفاده کرد و حرکت عقاب گونه من رو دائما  مورد سرکوفت قرار میداد!! ... من که داغ کرده بودم با خانم مارپل  مهربان  ولی بد اخلاق ! برای پیدا کردن چمدون خودمون و پس دادن این چمدون  اشتباهی به صاحب اصلی رفتیم، از طرفی دیگه مسافرهای دیگه هم اومده بودند و وقت رفتن شده بود ، تور لیدر هم اصرار میکرد که شما با تاکسی بیایید ... من بدو بدو با چمدون اینور و انور میرفتم ولی اجازه نداشتیم به داخل محوطه چمدونها بریم ، خلاصه از طریق مامورین فرودگاه با دفتر نمایندگی که در فرم های چمدان اشتباهی ثبت شده بود با دفتر بانکوک تماس گرفتند و از پشت خط یه آقای ایرانی اسم و محل ایستادن تورلیدر خودشون جمیل  رو اعلام کرد و من با سرعت رفتم به سمت درب شماره 8 که جمیل رو ببینم و براحتی پیداش کردم اون بنده خدا هم منتظر مسافرها ی صاحب چمدون بود که عازم پوکت بودند و چون چمدونشون دست من بود هنوز نیومده بودند ، خلاصه با کلی استرس  صاحب چمدون پیدا شد و از ش کلی معذرت خواهی کردم چون واقعا چمدون ما و چمدون اون هیچ فرقی نداشت و کاملا شبیه بود بعد از تحویل چمدون و پر کردن یه سری از فرم ها اجازه پیدا کردم که با یکی از کارکنان فرودگاه به داخل محوطه بار برم و چمدون خودمون رو تحویل گرفتیم ... مسافرهای دیگه که بخاطر ما نیم ساعتی در داخل مینی بوس منتظر ما بودند  و با اومدن ما مینی بوس به سمت مرکز بانکوک راه افتاد ، علیرغم اینکه داخل ون کولر روشن بود ولی فعالیت برای پیدا کردن چمدون جا مونده و صاحب چمدون باعث شده بود حسابی عرق کنم و این شرایط و ترافیک زیاد خیابانها ی بانکوک رسیدن به هتل رو طولانی تر کرده بود ، هتل های مسافرهای قبل از هتل ما بود و ما آخرین مسافرهای مینی ون بودیم .

هتل ما J two S بود که هتل 3 ستاره ( در حد 2 ستاره !) بود ولی در موقعیت مکانی خوبی قرار داشت ،  اما خیابان ورودی هتل ، حسابی تو ذوق میزد ، خیابان بسیار باریک  و پرتردد که ترافیک شدید و عبور تعداد زیادی عابر پیاده رسیدن به هتل رو طولانی تر کرده بود ، خیابانهای اطراف هتل من رو یاد خیابان طبرسی مشهد انداخت ! 

حدودا ساعت 12:30 به هتل رسیدیم

 هتل  J two S 





لابی محقر و کوچک هتل و ورودی تنگ و باریک ، حس خوبی به ما نداد مبلهای قدیمی و مندرس ، در و دیوار هتل بیشتر شبیه مسافر خونه های درجه 3 بود ، ولی به خودمون دل داری دادیم !  موقعیت و دسترسی های هتل  و تمیزی اتاقاش مهمه نه ظاهر و کلاسش ، متصدی هتل با خوشرویی پذیرای ما شد و یه اتاق خوب در طبقه 7 هتل در اختیار ما قرار داد که خداییش اتاقش خیلی خوب و بهتر از ورودی و لابی هتل بود. متصدی هتل مبلغی رو به عنوان ودیعه درخواست کرد ما که هنوز دلارمون رو چنج نکرده بودیم یه 20دلاری بهش دادیم که با دادن یه رسید اون 20 دلاری رو ضمیمه اوراق ما کرد و گفت ودیعه رو در روز اخر به ما برمیگردونه ...







چشم انداز اتاقهای هتل در طبقه 7

                                                                                                                                                       چشم انداز اتاقهای هتل در طبقه 7




اتاق خوب بزرگ و تمیزتر از انتظار بود ، تلویزیون LCD  ، Safety box  هم داشت پنجره های بزرگ با چشم انداز منطقه اطراف و وجود یه بالکن از امتیازات دیگه اتاق بود که در مقایسه با هتل چهارستاره اترنو در استانبول که خیلی کوچیک بود بهتر و راحتتر بود. اینترنت رایگان هم در داخل اتاق قابل دسترسی بود البته اولش در اتصال به اینترنت مشکل داشتم ولی با یه تماس تلفنی متصدی اومد و اتصالش برقرار شد ...

بعد از یه شبانه روز طولانی یه خواب یکی دو ساعته میتونست انرژی از دست رفته ما رو دوباره احیاء بکنه ...

با خروج از هتل ، کوچه های کم عرض و نه چندان زیبای اطراف هتل تردد شبانه در این منطقه رو در دیدگاه اول خیلی امن نشون نمیداد و تا زمانیکه جی پی اس موبایل بتونه موقعیت یابی کنه یه چند تا کوچه رو در مسیر اشتباه به جلو رفتیم پس از موقعیت یابی جی پی اس ، همه چیز روی روال خوبی قرار گرفت  ، خوشبختانه در کوچه های مسیر برای تبدیل دلار به بات  فروشکاههای متعددی وجود داشت و  در یکی از این Money exchange ها ، هر 100 دلار را با 3537 بات مبادله کردیم  ... سپس به سمت خیابان فتچابوری  Phetchaburi رفتیم ، خیابان زنده و پویایی که در  روز شلوغ و پرتردد و در شب  محل بساط دستفروش هاست و چندین مرکز خرید هم در امتدادش وجود داره ..اولین مرکز خرید Pantip Plaza بود که مرکز خرید تجهیزات مرتبط با کامپیوتره و ما از این مرکز  در چند روز اقامتمون در هتل J2S به عنوان نشونه برای پیدا کردن مسیر برگشت به هتل استفاده  میکردیم ، چند قدم جلوتر مرکز خرید پلاتینیوم  Platinum Fashion Mall قرار داشت ، پس از یک گشت اولیه در این مرکز بزرگ ، به سمت سانترال ورلد Central world رفتیم فاصله این مراکز خرید خیلی نزدیک بود و دسترسی آسون به این منطقه پر نشاط نظرمون رو نسبت به هتل تغییر داد چون در موقع برگشت به هتل  و در ساعات پایانی شب هم علیرغم تاریکی نسبی کوچه های منتهی به هتل حس ناامنی و نامناسب اولیه اصلا وجود نداشت ...



جلوی درب ورودی سنترال ورلد با گذر از یک ایست بازرسی که کیف ها و کوله پشتی های افراد رو بازدید میکردند به محوطه ایی وارد شدیم که چندین تندیس بودا و شمع و عودهایی روشن بود و رهگذران در حال دعا کردن و نذر و نیاز بودند و بعضی ها هم نذر میکردند و شمع روشن میکردند اطراف مسجمه ها هم میوه و شیرینی های بصورت بسته بندی شده قرار داشت که گویا مواد غذایی نذر شده بودند...ماهم در جلوی نیمکت دقایقی استراحت کردیم و به تماشای عبادت مشغول شدیم ولی هوای شرجی و نسبتا گرم بانکوک ما رو به بازدید بیشتر از مراکز خرید تشویق میکرد چون هوای خنک و دلپذیر مراکز خرید خیلی لذت بخش بود ، فروشگاههای سنترال ورلد خیلی شیک تر و با کلاس تر از مرکز پلاتینیوم بود و مارک های برند هم در این فروشگاه شعباتی رو دایر کرده بودند،  ولی قیمت ها بسیار بالا و  این مرکز خرید بیشتر بدرد تماشا کردن میخورد تا خرید!!






قابل ذکر است که در روبروی درب شرقی سنترال ورلد مرکز خرید بیگ سی Big C قرار داره که ما در روز اول از دیدنش صرف نظر کردیم ...  این مرکز خرید هم بسیار بزرگ بود و ما با خروج از درب جنوبی در مسیر یه مرکز خرید بزرگ دیگه به نام سیام پاراگون  Siam Paragon قرار گرفتیم . ایستگاه BTS  سیام هم در جلوی این مرکز خرید قرار داره و از داخل ایستگاه میشه مستقیم وارد مرکز خرید شد . آکواریوم بزرگ بانکوک و موزه معروف مدام توسو هم در داخل همین ساختمان قرار داره ، با توجه به جذابیت آکواریوم برای بردیا ، بازدید از این آکواریوم رو به همراه موزه مدام توسو به سفر بعدی با حضور بردیا موکول کردیم .

بلیط ورودی آکواریوم  -Ocean world- Bangkok Sea life  و موزه هم بصورت پکیج با تخفیف فروخته میشد ... ظاهرا بلیط  برای بزرگسال 1840 بات و برای بچه ها 1440 بات بود ولی اگه پکیج Combo1 رو خریداری کنید میتونید با 20% تخفیف بلیط بزرگسال  آکواریوم و مادامم توسو  رو به قیمت 1475 بات و بلیط بچه رو به قیمت 1150 بات خریداری کنیدیه پکیج دیگه هم بود Combo2که علاوه بر موزه مادام توسو و آکواریم سینمای چند بعدی و قایق سواری هم شاملش میشد که تخفیف 35% داشت و بلیط های خریداری شده تا 30 روز از تاریخ خرید معتبر بود بلیط کومبو 2 برای بزرگسال 1835 و برای بچه ها 1575 بات بود . پس از کسب اطلاعات و یه دوری در طبقات مختلف این مرکز خرید ازش خارج شدیم ، برنامه بعدی خرید بلیط قطار به مقصد فیتاسانولوک بود ، تجربه قبلی ای که در سفر به هند کسب کرده بودیم و چون روز اول بلیط قطار رو خریداری نکرده بودیم در تهیه اون دچار مشکل شدیم بنابراین تصمیم گرفتیم بلیط رو زودتر خریداری کنیم تا برنامه های بعدی ما تحت الشعاع خرید بلیط قرار نگیره ...

ایستگاه مرکزی راه آهن بانکوک در Hua Lamphong Railway station قرار داره و برای رسیدن به این ایستگاه می بایست از ایستگاه سیام پاراگون بوسیله BTSبه ایستگاه Si lom میرفتیم و بعد از اون بوسیله مترو به مقصد مورد نظر دسترسی میافتیم ...


چگونگی خرید بلیط از دستگاههای خودکار خرید بلیط سیستم حمل و نقل عمومی بانکوک -

خرید بلیط سیستم های حمل و نقل هرکشوری یک کم با هم فرق داره و باید قلقش دست آدم بیاد ، خرید بلیط هم از طریق دستگاه امکان پذیر بود و هم فروشنده از طریق باجه بلیط میفروخت ، ما هم یه چند دقیقه ای به نحوه ی خرید افراد دقت کردیم ، فرایند خرید بلیط خیلی آسانتر از اون چیزی بود که به نظر میرسید و ما بدون اینکه از کسی سوال بپرسیم ریزه کاریش رو کشف کردیم در ابتدا می بایست ایستگاههای مورد نظر رو از روی نقشه های روی دیوار پیدا کرد ، جلوی هر ایستگاه عددی نوشته شده که این عدد مبلغی است که باید برای خرید بلیط پرداخت کرد ،  هر دستگاه ایستگاه های دگمه هایی داره که عددی  در کنارش نوشته ، پس از فشردن عدد ایستگاه مورد نظر به اندازه همان عدد سکه در دستگاه قرار میدیم  مثلا از سیام به سی لوم عدد 19 نوشته شده بود و این به این معنی بود که بلیط 19 بات است و شما با زدن دگمه مربوطه و قرار دادن سکه در داخل دستگاه بلیط خود رو دریافت میکردید و  در صورتیکه در ایستگاه های  شلوغ دهلی می بایست  با زحمت زیاد اسامی ایستگاهها رو به فروشنده گفت  و گاها با تلفظ نادرست نمیشد به راحتی بلیط خریداری کرد ! برای تهیه پول خرد هم باجه هایی در هر ایستگاه وجود داره و بدون درد سر هرچند سکه و پول خرد بخواهی براتون عوض میکنه ... هرچند در طول چند روز اروپاییهای زیادی رو میدیم که برای خرید بلیط گیج میزدند و مجبور میشدند از فروشنده باجه بلیط رو خریداری کنند...

ایستگاه BTSسیلوم فقط دو ایستگاه فاصله داشت و برای استفاده از مترو به ایستگاه MRT رفتیم فرقشون اینه که BTS معمولا در مسیرهای که در فضای فوقانی خیابانها طراحی شده تردد میکنه ولی MRT همون مترو سنتی و زیر زمینی هست ، دستگاه  خودکار بلیط مترو هم تقریبا شبیه قبلی بود با این تفاوت که بصورت صفحات با قابلیت لمس بود که قبل از استفاده منوی زبانش رو به انگلیسی تغییر میدادی تا نام ایستگاهها و سایر عملیات خرید قابل فهم بشه ، فرق دیگه اینکه بلیط MRT بصورت سکه های پلاستیکی بود ولی بلیط BTSبصورت کارتی بود .







ادامه دارد ....

نظرات 14 + ارسال نظر
Asi شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 12:07 ق.ظ http://safarebarani.mihanblog.com

سلام
جالب بود
منتظر ادامه هستم

سلام ... ممنون

شیما و علی یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 11:08 ب.ظ http://malish.blogfa.com

درود بر بابک عزیز . هرچند که کم کم داره کلاهمون تو هم می ره!
رفیق تو که مطالب نصف سفرنامه های بعدی ما رو نوشتی و رفت پیکارش! حداقل یکم هم واسه ما می ذاشتی!
اون موضوع ساک اشتباهی خیلی حالگیریه! خداروشکر ما از همون اولین سفرمون از یک تکنیک کلیدی که مادرمون تو سفرهای زیارتیش استفاده می کنه بهره جستیم و اونم اینکه همیشه یه پاپیون رنگی به دسته ساک می بندیم که از 10 متری بشه تشخیصش داد!
خوش بگذره

سلام دوستای خوب ... این چه حرفیه!!! .... دست نوشته های پراکنده ما هیچوقت نمیتونه جایگزین مناسبی برای متون ساختار یافته و منظم و دقیق شما باشه ...
راستش چون تو بیشتر مسافرتها با کوله پشتی مسافرت میریم خیلی این مسئله رو جدی نگرفته بودیم و این اشتباه که نزدیک بود کل سفر ما و یه خانواده دیگه رو تحت تاثیر قرار بده یه تلنگری برما بود که بیشتر و بیشتر دقت کنیم ...

مهتاب سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 01:33 ب.ظ http://www.m4taghi.blogfa.com

درود بر بابک عزیز
خداروشکر که قضیه چمدان ختم به خیر شد هرچند که استرس زیادی رو همون ابتدای سفر به آدم وارد میکنه ولی خب تجربه خوبیه. ماقبلا" با یک چمدون بزرگ به سفر میرفتیم ولی حالا با دو چمدون کوچیک سفر میکنیم و اونارو همراه خودمون داخل هواپیما میبریم اینجوری نه معطل میشیم و نه استرس گم شدن اونارو داریم. توضیحات و تصاویرتون بسیار کامل و کاربردی بودند .از همراهی با شما با خاطرات و تصاویر زیبا لذت بردیم.شاد باشید

درود متقابل بر خانم مهتاب ...خوشبختانه از زمان بروز استرس تا زمان حل و فصلش اونقدر کوتاه بود که خیلی تاثیر منفی نذاشت ولی واقعا دست مامور فرودگاه ( خانم مارپل ) درد نکنه که خداییش کار خیلی مهمی رو انجام داد فکرش رو بکنید فرودگاه به این بزرگی و گستردگی ، چطوری تونست چمدون اشتباهی رو بین این همه مسافر و اونهم دور از منطقه اصلی خروج پیدا کنه و از طرف دیگه ازسایر مسافرین تور هم تشکر میکنیم که دیر رسیدن و تا قبل از خروج ما از فرودگاه به خانم مارپل فرصت کافی دادند تا چمدون اشتباهی رو کشف کنه ! و دو خانواده رو از سرگردانی نجات دادند

عباس چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 10:00 ب.ظ http://traveltoghazvin.persianblog.ir/

با سلام خیلی جالب و مفصل بود .ممنونم

سلام عباس عزیز خوش اومدی و با حضورتون ما رو هم خوشحال کردید ...

نیر پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 08:25 ق.ظ

سلام
وای چقدر استرس من اگه بودم اونقدر وحشت می کردم که مامور فکر میکرد حتما عمدی اینکار رو کردم
ما از تایلند فقط یکهفته رفتیم پوکت،خیلی دوست دارم برم بانکوک البته من خیلی جا ها رو دوست دارم هرچی شد توی این زندگی میرم بقیه شو میزارم برا زندگی بعدی
شاد باشید

سلام نیر خانم ، اعتماد به نفس زیاد باعث این اتفاق شد!!

بانکوک شلوغ و پرتردد هست ولی جذابیت های زیادی داره که یک هفته رو راحت میشه از جذابیت هاش لذت برد ما که فاز 1 بانکوک رو اجرایی کردیم !
این چه حرفی نیر خانم !!! :( ما که از شما همیشه انرژی مثبت میگیریم ... انشاء الله 120 سال با سلامتی زنده باشید و بتونید از همه دیدنی های دنیا که دوست دارید دیدن کنید

رضا شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 12:20 ب.ظ http://safarbedigarsu.blogfa.com

سلام بابک عزیز
غیر از چمدانها، مسئله ی آن چند مردی که به یکباره لباسهایشان را عوض کردند و سوار هواپیما شدن جالب بود و مطالب مترو و راهنمایی های شما
موفق باشید

سلام ...
نوشتن در مورد مترو و مسائل این چنینی برای افرادی که قصد سفر دارند شاید میتونه مفید باشه ولی برای سایرین واقعا از حوصله خارج است ! امیدوارم این توضیحات ریز کمتر خسته کننده باشه !

رکسانا شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 06:18 ب.ظ

سلام
من رکسانا پرستار 29 سال از ایران
قصد مهاجرت دارم مطالب شمارو خوندم
میشه منو راهنمایی کنید

سلام - خیلی در زمینه مهاجرت تخصصی نداریم ولی اینکه داشتن مدرک زبان آیلتس حداقل 7 ، داشتن مدرک RN برای پرستاران جزء الویت های اصلی هست ...
برای کشورهایی مثل دانمارک و اتریش با آیلتس نمره پایین تر و بدون مدرک RN و داشتن تجربه کاری میشه اقدام کرد ولی برای شروع بکار مستلزم نمره قبولی زبان مثلا دانمارکی هست که پس از ورود به دانمارک و گذراندن دوره رایگان میشه....موفق باشید
پروسه Job seeker در کشورهایی مثل کانادا و استرالیا تابع قانون همون سال هست و یک کم زمانبر هست ...با توجه به سن شما باید سریعتر اقدام کنید چون گروه سنی پایینتر هم امتیاز بیشتری داره ...

mey3am یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 04:26 ب.ظ

سلام دوست عزیز
خیلی کامل و با جزییات مینویسید ،من لذت بردم.
بی صبرانه منتظر ادامه هستم .

سلام - ممنون از دلگرمی شما --- وجود جزئیات از یک طرف مثل دفترچه خاطرات برای خودمون هم لذت بخشه و از طرف دیگر بعضی از جزییات برای سایرین میتونه کمک مفیدی باشه چون برای دانستن این جزئیات منابع زیادی در دسترس نیست!

شقایق یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 05:02 ب.ظ

درود بر شما

واقعا از سفرنامتون لذت بردم منتظر ادامه سفرنامه زیباتون هستم

ممنون

درود متقابل ---
از حضور گرم شما لذت بردیم ...در اولین فرصت با ادامه سفر در خدمتیم ...

محمود جمعه 7 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 09:41 ق.ظ

سلام،هزار آفرین بر روان وساده نوشتن ات،نوشتن خاطرات سفرت مرا یاد نوشته های قدسی نصیری میندازه.سپاس خیلی.

درود و تشکر از محبت شما البته متاسفانه با قلم قدسی نصیری آشنایی ندارم!

وحید دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 11:50 ق.ظ

سلام
من منتظر خواندن بقیه سفرنامه نون هستم

سلام وحید خان بزودی در خدمت هستیم ....

ملیحه سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 05:40 ب.ظ

سلام
زود میرم سر اصل مطلب. چطوری میتونم یک جهان گرد بشم؟ ممنون

سلام
پاسخ خلاصه
مطالعه و دانش عمومی
آشنایی با زبان جهت برقراری ارتباط
پس انداز مناسب
پیدا کردن راههای مناسب برای کاهش هزینه ها و...
داشتن یک دل بزرگ و انگیزه و آمادگی رویارویی با چالشهای پیش بینی نشده ...

ملیحه دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 09:05 ق.ظ

باز هم سلام
ممنون از پاسخ کوتاه و مفیدتون
راجع به میزان پس انداز ، اینکه از کجا باید شروع کنم و چطور هزینه هارو کاهش بدم بیشتر توضیح میدین؟
البته اگه وقت دارین
ممنون میشم

سلام سوالا ت سختی می پرسید ؟ !
با توجه به مقصد و انتخاب نوع سفر ، هزینه ها میتونه فرق بکنه ... دانستن زبان خودش در کاهش هزینه ها تاثیر زیادی داره و با مطالعه و دانش بیشتر ( بالاخص خواندن وبلاگ های مسافرها ) میشه در این زمینه راههای صرفه جویی رو پیدا کرد و از تجربه دیگران کمک گرفت ...
کوچ سرفینگ هم گزینه مناسب دیگری هست ...
برنامه ریزی زود برای خرید بلیط های هواپیما و سیستم حمل و نقل عمومی هم میتونه در کاهش هزینه نقش داشته باشه ( بعضی از ایرلاین ها هم آفرها خیلی خوبی رو بطور مقطعی اعلام میکنند مثل قطر ایرلاین ) و ...
راههای رسیدن به هدف زیاده و خود فرد میتونه بهترین گزینه رو پیدا کنه ...
ملیحه خانم ... موفق باشید

ملیحه چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 02:40 ب.ظ

یه دنیا ممنون از راهنمایی های مفیدتون :)

خواهش میکنم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد