سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید
سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید

سفری کوتاه در پاییز به وان ترکیه - حوادث شروع سفر در ایران

آغاز سفر و حواشی اولیه:

ما هم طبق برنامه ولی با اندکی استرس سفرمون رو شروع کردیم و وقتی خواستیم عازم بشیم علیرغم اینکه بلیط شب رو ارومیه را خریداری کرده بودیم فروشنده مسئول تعاونی با خونسردی گفت که اتوبوس خراب شده و بیاید پولتون رو پس بگیرید !!


نمی دونم ، جالبه !!! که در تعدادی زیادی از سفرهامون اولین استرس رو همیشه در شروع سفر تجربه میکنیم که ظاهرا جز جدایی ناپذیر مسافرت های ما شده که البته تا اینجای کار همیشه به خیر گذشته !


من که با برنامه ریزی دقیق فکر همه جاش رو کرده بودم فکر نمیکردم در شروع سفر و در ایران به چنین بن بستی بخوریم!! اولش عصبی شدم ولی بعد به خودم مسلط شدم و رفتم به تعاونی های دیگه سرزدم  که شاید بلیط گیرمون بیاد که متاسفانه با توجه به پیش رو بودن تعطیلات بلیطی موجود نبود!! دیگه داشتیم دست از پا دراز تر به خونه برمیگشتیم و موقعیکه میخواستیم پول بلیط رو پس بگیریم تلفن فروشنده بلیط زنگ خورد و مثل فیلم های هندی ! یه اتوبوس کمکی از یه تعاونی دیگه جور شد و با  یکساعتی تاخیر عازم ارومیه شدیم در طول مسیر با توجه به خستگی کاری روزانه کلا در خواب بودیم فقط یه حرکت ناشیانه راننده اتوبوس (یا شاید هم راننده روبرویی )که نزدیک بود ما رو روانه بهشت زهرا بکنه ! ما رو از خواب بیدار کرد،  حادثه به خیری گذشت ولی راننده تا نیم دیگه ادامه راه، به آسمان و زمین بد و بیراه میگفت و ...


خلاصه با فراز و نشیب زیاد ساعت 7 صبح وارد ترمینال ارومیه شدیم ، اولین کار پس از تحویل گرفتن کوله پشتی ها تهیه بلیط بود با عجله به دو شرکت مورد نظر که از قبل هماهنگ کرده بودیم رفتیم و برخلاف انتظار فروشنده بلیط گفت که برای وان سرویس نداریم!! من که تعجب کرده بودم توضیح دادم که چند بار تلفنی تماس گرفتم و هماهنگ کردم ولی متصدی گفت شما درست میگید ولی یه هفته هست که مرز سرو رو بر روی اتوبوس هایی که از ایران میایند بسته اند و علتش هم حمل قاچاق بار و کالا هست و شخصی که در دفتر فروش بلیط نشسته بود ظاهرا راننده یکی از این اتوبوس ها بود و میگفت بعضی وقتها 10 ساعت لب مرز منتظر میشدند ولی اجازه تردد داده نمیشه!! و میگفت البته موقتی است و احتمالا مسائل سیاسی پشت این قضیه هست و ممکنه تا چند روز دیگه بر طرف بشه ولی خوب ما که فرصت نداشتیم واین همه راه رو تا اینجا اومده بودیم باید یه فکر چاره ای می اندیشیدیم ولی قبل از هر اقدامی یه چای داغ در هوای خنک صبحگاهی واقعا چسبید ...



اولش تصمیم داشتیم از مرز سرو بریم  ماشین های سواری با 20 الی 30 هزارتومان ما رو به مرز سرو میبردند ، ولی با اندکی پرس جو متوجه شدیم که با توجه به کوهستانی بودن این مسیر و اینکه راننده های ترک معمولا دیر شروع بکار میکنند بهتره وقت رو از دست ندیم و عازم خوی بشیم ....از چند تا سواری کرایه تا مرز رازی رو پرسیدیم که حدود 100 تا 150 هزار تومان قیمت پیشنهاد دادند بنابراین با توجه به اینکه وقت داشتیم تصمیم گرفتیم تا با اتوبوس عازم خوی شویم و با پرداخت فقط نفری 4000 تومان با تعاونی میهن نور به سمت خوی رفتیم با این تصمیم تونستیم مقدار زیادی از هزینه کاهش بدیم .


برنامه های ما تا اندازه  زیادی دچار تغییر شده بود و بدلیل اینکه رفتن با اتوبوس در برنامه ما بود خیلی در مورد عبور از مرز رازی تحقیق نکرده بودیم ولی چاره ای نبود و گزینه عبور از مرز رازی رو انتخاب کردیم که منطقی بود و خوشبختانه بسیار خوب از آب درآومد...


در مسیر درختهای سیب با برگهای زرد رنگش منظره بسیار زیبایی رو در جلوی دیدگان ما ترسیم کرده بودند و بارش اندکی بارون ، در جاده  کوهستانی ، جلوه زیباتری رو به ترسیم کرده بود و با عبور از گردنده قوشچی ساعت 11 به ترمینال خوی رسیدیم.

در ابتدای ورودی ترمینال از یه راننده تاکسی کرایه تا مرز رو پرسیدیم که گفت میشه 35 هزار تومان ، که کمی گرون به نظر میرسید ما بهش 25 هزار تومان پیشنهاد دادیم قبول نکرد غرلند کنان  نپذیرفت و بقولی گاز رو گرفت و رفت!!



ترمینال مسافربری خوی

ما که توقف کوتاهی برای شستشوی دست و صورت در ترمینال داشتیم هنگام برگشت  اون راننده  غرغرو ما رو دید و گفت بیاید من شما رو با 25 تومن میبرم ما هم قبول کردیم غافل از اینکه این راننده خارج از نوبت تاکسی های دیگه ما رو شکار زده بودوقتی سایر راننده تاکسی های ترمینال این حرکت اون رو متوجه شدند به سمت ما اومدند و ابتدا درگیری لفظی بین اون و سایر راننده پیش اومد و راننده ای که نوبتش بود به ما گفت "نوبت من هست شما تشریف بیارید با من بیاد " برای ما که فرقی نمیکرد گفتیم نوبت هرکی هست باشه اکی ولی ما 25 کرایه رو فیکس کردیم !!در همین حین بود که بطور ناگهانی دو تا راننده  بصورت فیزیکی  با هم درگیر شدند و صحنه زشت و ناراحت کننده ای رو پیش آوردند و ما مونده بودیم که چیکار کنیم که راننده ای که نوبتش بود یه دفعه ای گفت من از شما 20 میگیرم و میبرمتون این کار همیشگی این آدم متقلب هست !!و راننده های دیگه هم تائید کردند... راننده دوباره گفت اصلا بیاید من ازشما کرایه نمیگیرم و رایگان میبرمتون !!!


خلاصه سوار تاکسی زرد رنگ پژو ش شدیم( همونی که نوبتش بود) و از این مخمصه در رفتیم ....


فاصله خوی تا مرز رازی حدود 65 کیلومتر بود که با گذر از کنار مزارع گندم به سمت مرز رازی رفتیم، و جاده در کنار رودخانه قطور قرار داشت در جاهایی هم   بعلت طغیان رودخونه  جاده چاله چوله بود قابل ذکره این رودخونه دارای بستر عریض ولی کم آبی بود و در حاشیه جاده جاهای بسیار بکری برای گذروندن ساعاتی خوش در طبیعت وجود داشت که قطعا در روزهای تعطیلات مملو از جمعیت شهرنشین می شد. در بین راه سازه بسیار بزرگی توجه ما رو به خودش جلب کرد ،بلی اون پل قطور بود که برای گذر قطار راه آهن ایران و ترکیه ساخته شده بود و به گفته راننده تاکسی قدمتش به زمان رضا شاه بر میگشت!! واقعا این اثر هنری ( البته در زمان خودش و شاید هم حالا! )توجه هر رهگذری رو به خودش جلب میکرد.




جاده ای پر پیچ و خم در دل کوه
حدود ساعت 1 بعداز ظهر به مرز رازی رسیدیم ما هم همون کرایه 25000 تومان رو به راننده دادیم و ازش خداحافظی کردیم ......

در جلوی محوطه ورودی به گمرگ و مرز رازی ، محوطه نسبتا وسیعی بعنوان پارکینگ در نظر گرفته شده بود و برای مسافرینی که قصد دارند با وسیله شخصی خودشون تا لب مرز بیاند و بعدش بدون ماشین شخصی از مرز عبور کنند ، وجود این محوطه پارکینگ میتونه بسیار مفید و کارگشا هست...
پارکینگ مرز رازی

ساختمان اداری مرز از چندین کیوسک حقیر تشکیل شده بود و تعدادی از ماشین های ایرانی با کاپوتاژ کردن و نصب پلاک های بین المللی قصد عبور از مرز رو داشتند باجه پرداخت عوارض نسبتا شلوغ و بی نظم بود پس از پرداخت عوارض خروج از کشور به مبلغ 15000 تومان و مبلغ 2000 عوارض شهرداری قطور با ممهور نمودن پاسپورت ها به گمرک ترک وارد شدیم و بدون کوچکترین معطلی وارد خاک کشور ترکیه شدیم...
ساختمان اداری گمرک مرزی رازی در سمت ایرانی

ادامه دارد ....

در ادامه  ورود به خاک ترکیه ، ملاقات با اولین میزبان کوچ سرفینگ CS    ......رو خواهیم داشت

نظرات 12 + ارسال نظر
مامان امین (مریم) شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 07:25 ب.ظ http://darkoochehayeesfahan.blogfa.com/

سلام آقا بابک داشت کم کم فشار خونمون می افتاد خدا راشکر که به خیر گذشت من اولش فکر کردم دیگه از خیر سفرش گذشتینا...شوخی کردم چه خوب، مدیریت بحرانتون خوبه و تونستید به موقع تصمیم مناسبی بگیرید. منتظریم ببینیم میزبان شما چگونه با شما ملاقات خواهند کرد. خوش باشید

سلام ... مطمئن باشید نمیذاریم به همسفرهامون بد بگذره ! البته بضاعتمون اندک هست سفرهامون هم دم دستی هست!
ولی خوشحالیم که در خدمت شماهستیم...

رضا یکشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 05:32 ب.ظ http://safarbedigarsu.blogfa.com

سلام و درود
همیشه این عدم هماهنگی اتوبوس ها آدم را کلافه و سردرگم می کند که مدیریت بحران و حفظ خونسردی و البته راه چاره جستن بهترین راهه.مثلا ما هم با اینکه بلیط همین رشت-تهران را یک هفته زودتر رزرو می کنیم اینبار سیر و سفر بلیط ما را کنسل کرد و گفت اتوبوس در آن ساعت نمی آید و بلیط شاهین گیلان رزرو کرده بودیم که آن هم با 1:30 تاخیر دو تا ماشین را یکی کردند و خلاصه ما با اینکه بلیط با شماره صندلی 11-12 داشتیم 31-32 ما را نشاندند.خوب همه اینها کلی آدم را کلافه می کند و برنامه را بهم می زند و به قول شما حوادث است.
منتظر ادامه مطالب هستیم

سلام کلا ناهماهنگی آزار دهنده است ! وقتی برنامه ریزی انجام میشه اجرای اون برام خیلی مهم هست و سعی میکنم اون رو عملیاتی کنم !
ممنون از اینکه افتخار میدید!

آزرم پنج‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:33 ب.ظ http://mojshekan-azi.blogfa.com/

سلام
وبلاگ شما رو لینک کردم.خوشحال میشم بهم سر بزنین.منم اهل سفرم
موفق باشید

سلام آشنایی با شما باعث خوشحالی ماست ... حتما از نوشته های شما استفاده خواهیم کرد

شهریار (سفرنویس) شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:28 ق.ظ http://safarnevis.com

دیروز خبردار شدم که شما برادر همسر آقای عاشوری هستید
همیشه به سفر و پر از کوله بار

سلام ... خوشوقتم ... امیدوارم سعادت نصیب ما بشه و حضوری در خدمت باشیم

علیرضا از دیدنو یکشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:01 ب.ظ http://dideno.blogfa.com

سلام
ممنون از اینکه به دیدنو سر میزنید ..همچین قسمت اول گزارشتون مارو گرفت...منتظر ادامه هستیم..موفق باشی.

سلام ... باعث افتخاره

سفر به دور دنیا جمعه 24 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:17 ق.ظ http://visitworld.blogsky.com

سلام و درود... در جستجو به وبلاگ زیبای شما رسیدم و از مطالب زیبا و مفیدی که پست کردید لذت بردم. لینک وبلاگ شما رو در قسمت پیوندهای وبلاگم قرار دادم و از شما دعوت میکنم به وبلاگ من سر بزنید که مرتبط با سفر و گردشگری هست و نظر بدهید و در صورت تمایل ما رو در وبلاگ خودتون لینک کنید. http://visitworld.blogsky.com
در ضمن به صفحه ما در فیس بوک هم سر بزنید... fb.com/safariha
متشکرم
شیما

سلام ما هم از آشنایی با شما خوشوقتم و از مطالب ارزنده وبلاگ شما سر فرصت بهره خواهیم گرفت ... موفق باشید

عسلی جمعه 24 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 07:11 ب.ظ http://www.safarjooyan.blogfa.com

سلام
آفرین به این مدیریت اونم تو موقعیت بحرانی. واقعا هیچی مثل این مسائل نمی تونه حال آدمو اونم اول سفر بگیره. پس با این توصیفات شما به این نتیجه میشه رسید که مرز بازرگان بهتره از بقیه. خصوصا این جاده کوهستانی که موقع عید فکر کنم پر برف باشه.
ما بی صبرانه منتظر ادامه سفرنامه شما هستیم

سلام .. خلاصه تجربه سفر این روزها بدرد میخوره دیگه !
در مورد عبور از مرز ... مرز رازی برای رسیدن به وان بهترین مسیر هست و این جاده کوهستانی فقط در داخل ایران هست چون
پس از گذر از مرز جاده سر راست و نسبتا عریض و خوب میشه ...

تاریخ جهان و تقویم تاریخ یکشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:40 ق.ظ http://history.persianblog.ir/

تعجب میکنم ..... احتمالا در مورد اون کباب گیر آدم ناجوری افتادید .... ما که غیر از محبت چیزی اونجا ندیدیم ... تازه ارزون هم حساب میکردن .....

سلام ما هم در مجموع خاطرات خوبی داشتیم واین قبیل موارد در طول سفر طبیعی است ...ممنون از اینکه نظر گذاشتید

جلیل شهباز سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:23 ب.ظ

سلام
لذت بردم و مفید بود
کاش گروهی تو واتس یا وایبر بود و از تجربیاتتون استفاده میکردیم.این شماره منه 09127599951
بی صبرانه منتظر ادامه مطلبتونم

درود ... آشنایی با شما برای ما باعث افتخار هست ...

jigartala یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1393 ساعت 04:09 ق.ظ

من متخصص وانگردی هستم

چون بارها به این شهر سفر کردم

با اینحال خاطرات سفرتونو با دقت

خوندم.

منم یه راننده دلموش اونجا دوستمه

بنام لازگین اردک این اسمو راننده ها

روش گذاشتن توی وان

سلام ... خیلی خوش اومدید ....اگه مطلب مفیدی که شاید بدرد بقیه بخوره میتونید بفرمائید و از همین جا به اشتراک گذاشته خواهد شد ...

ممنون از حضورتون

tabiatgard جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 10:07 ب.ظ http://www.tabiatgard.blogfa.com

سلام بابک عزیز
ممنون از حضور گرمت
شاد و در اوج باشی

سلام ممنون

مهدی دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 04:56 ب.ظ

بابک عزیز متشکر از توضیحات مفیدت

سلام جناب مهدی... خواهش میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد