سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید
سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید

برج الخلیفه - میهمانوازی لبنانی در رستوران لبنانی لیلی

در ایستگاه برج الخلیفه پیاده شدیم ، جمعیت زیادی به سمت برج در حرکت بودند  با توجه به ارتفاع برج پیدا کردن مسیر رسیدن برج الخلیفه بسیار راحت بود،راهروهای خروجی مترو که در دست ساخت بود در آینده نزدیک بازدیدکنندگان رو در محیطی خنک به سمت برج الخلیفه و دبی مال هدایت خواهد کرد و مسیر دسترسی به برج و مرکز خرید تسهیل خواهدشد ولی فعلا با گذر از چند خیابان امکان دسترسی به برج وجودداشت ..


برای ساعت 8 شب با ادی قرار داشتیم در نزدیکی برج دریاچه بسیار بزرگی وجود داشت که جمعیت زیادی اطراف دریاچه نشسته بودند ولی خبری از مراسم فواره و رقص نور نبود یه گشتی در مرکز خرید دبی مال زدیم مثل بقیه مراکز خرید دبی گرون و شیک بود ، یه شکلات بزرگ هم به شکل برج الخلیفه که از ترکیب شکلاتهای کوچکتر درست شده بود بطورمشخصی جلب نظر میکرد


ساعت 7و نیم از محوطه فروشگاهها بیرون اومدیم ، یکدفعه جنب و جوش خاصی در بین جمعیت شکل گرفت و همه فضاهای خالی کناردریاچه توسط جمعیت پرشد رقص نور و حرکت مواج فواره ها توام با موزیک بسیار زیبا و چشم نواز بود و صدای با کیفیت موزیک که به زیبائی با نور حرکت فواره ها تنظیم شده بود  .... ظاهرا این مراسم در فواصل زمانی نیم ساعته اجرا میشد

این رقص نور با آهنگی از سلندیون اجرا شد...از سالها پیش مشابه این رقص نور و حرکات موزون فواره ها در پارک ساعی  اجرا میشد ولی کیفیت این اجراها با هم بسیار متفاوت بود.



بعد از گذشت 20 دقیقه ادی تماس گرفت و ما حضورمون در کنار یک رستوران مشخص در حاشیه دریاچه اعلام کردیم که ادی بتونه در اون جمعیت زیاد ما رو پیدا کنه...دقایقی بعد ادی اومد و از ما در مورد اجرای موزیک و رقص فواره ها پرسید و گفت یه جای ویژه ی در طبقه فوقانی دبی مال هست که با یه زاویه جالب میشه از این مراسم دیدن کرد من هم بلادرنگ پیشنهادش رو قبول کردم چون ارزش دیدن دوباره رو داشت...تا اجرای موزیک 5 دقیقه ای وقت داشتیم با گذر از میان کتابفروشی به یک کافه با چشم اندازی زیبا در یکی از طبقات فوقانی دبی مال رفتیم و پیشخدمت کافه که هم با دیدن ما به سمتمون اومد و ادی هم بالاجبار یه نوشیدنی سفارش داد تا بتونیم دقایقی دربالکن کافه که مشرف به دریاچه بود و  از یک نمای اختصاصی هنرنمایی نور رنگ و صدا رو با آب نظاره کنیم...اینبار نوبت یه آهنگ عربی بودکه با ضرباهنگ خاصی حرکت فوارهها رو تنظیم کرده بودند









با اتمام مراسم بهمراه میزبان مون با گذر از چند خیابان به یه رستوران رسیدیم ، ادی برای اینکه میهمانوازی لبنانی رو همراه با آشپزی کشورشون به ما نشون بده رستوران زنجیره ای لبنانی به اسم لیلی رو انتخاب کرده بود و قبلش میز رو رزرو کرده بود رستوران پر از جمعیت بود و گارسونها در حال سرویس دهی به مشتریها بودندظاهر رستوران نشون میداد که رستوران خوب و مطرحی باید باشه و در یه تنور کوچک هم نون رو در تنور قرار میدادند و داغ برای میهمانان سرو میکردند.... منو غذاها رو گارسون آورد و از ما خواست که غذای مورد نظرمون رو سفارش بدیم ما هم که اطلاع زیادی در مورد غذاها نداشتیم ازش خواستیم که در انتخاب غذا به ما کمک کنه ، فقط اینکه چون من زیاد با زیره رابطه خوبی نداشتم و احتمالا غذاهای عربی از زیره زیادی استفاده میکنند ازش خواستم برای من  ترجیحا غذای کم زیره ایی رو سفارش بده


با یه نگاه سرانگشتی به قیمت های غذاها ، با توجه به پول بی ارزش ما غذاهاش بسیار گرون بود


معمولا در کشورهای اروپایی عرف اینکه هرکی بصورت دنگی هزینه غذای سفارش داده شده خودش رو پرداخت میکنه با توجه به قیمت غذاها در منو بایستی حسابی تو خرج میافتادیم ! ولی تو دلم گفتم " خوب اشکالی نداره چون اون به ما محبت زیادی کرده یا  شاید حتی خودمون مهمونش کنیم"...

ظاهرا ادی از روی منو از انواع مختلف غذاها هرکدوم یکی رو سفارش داد از تبوله لبنانی گرفته تا انواع اقسام کباب ها سالاد و دسر و ...لبنانی ها قبل از غذاهای اصلی پیش غذای مفصلی رو سرو میکنند که هرکدوم ازاونها داخل بشقابهای کوچکی گذاشته میشه که به مجموعه اونها Mezaیا همون مزه خودمون گفته میشه ...


به شوخی بهش گفتم بقیه دوستان کی میان؟ با تعجب نگاهی بهم کرد بعدش توضیح دادم غذای سفارش داده شده برای بیش از 6 نفره... اون لبخندی زد و گفت این رسم لبنانی هاست و کار فوق العاده ای محسوب نمیشه...

 البته این همه غذاهای سفارش داده شده نیست و بتدریج این میز پر و پرتر میشد!!

 حموس ، شاورما ، تبوله فکوش ، چیزرول ، لبنانیز کباب و ... از انواع غذاهایی بود که اسمش یادم مونده...

تنوع غذاها و شکمو بودن من باعث شد که از همه غذاها یه تستی بکنم ولی بازهم مقدار زیادی غذا اضافه اومد و حیف و میل شد گارسون فیش قابل پرداخت رو آورد و من بهش گفتم که من حساب میکنم ولی ادی با یه قیافه کاملا جدی و حق بجانب گفت من شما رو دعوت کردم مگه میهمان هم حساب میکنه... اینجا بود که تشابه فرهنگی زیادی بین خودمون و لبنانیها حس کردم البته شانس آوردیم چون شاید هزینه اونشب شام به اندازه 4 روز سفرمون هزینه ارزی داشت! ادی فیش قابل پرداخت رو یه جوری گرفت که مبلغش دیده نشه و با دادن کریدیت کارت و یه انعام اضافی به گارسون مبلغ رو پرداخت کرد...

در پیاده روی بعد از صرف غذا موضوعات مختلفی صحبت شد از بهار عربی گرفته تا وضعیت سوریه و ایران ولبنان و شرایط زندگی در لبنان عربستان و ایران وطرز تهیه و رسیپی تبوله لبنانی و...  

 و صحبت از دیدنیهای بیروت و ایران همه و همه باعث میشد که از یه زاویه دیگه به مسائل دوروبرمون بیشتر بیاندیشیم


پس از بازگشت به خونه ، ادی بعد از دقایقی استراحت برای دیدن یکی از دوستاش از ما خداحافظی کرد و ما رو تنها گذاشت و گفت دیروقت برمیگرده و ما هم برای ساعت برگشت فردا عصر باهاش هماهنگی لازم رو انجام دادیم

خلاصه روزمون با یکسری خاطرات خوب به شب رسید تا فردا خودمون رو برای روز دیگه و یه تجربه متفاوت دیگه آماده کنیم


ادامه داره ...

نظرات 16 + ارسال نظر
شیما و علی یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:13 ب.ظ http://malish.blogfa.com

سلام. چه عکس های زیبا و زنده ای
برای خوراکی ها هم حسابی دهنمون آب افتاد. به خصوص اگه آدم مهمون باشه.
خوشحالیم که میزبانی به این خوبی داشتید.
خوش بگذره

سلام راستش خودمون هم انتظار میزبانی به این خوبی رو نداشتم ...
البته اگه از قبل میدونستیم میهمان هستیم غذاهاش خوشمزه تر میشد!!

رضا دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:02 ق.ظ http://safarbedigarsu.blogfa.com

سلام
رقص موزیکال آب، تماشاییه
صرف شام مفصل هم لذت بخشه
اما از همه هیجان انگیزتر، تجربه سفره
موفق باشید
راستی به آقا بردیا هم سلام برسونید

سلام
خود دبی جذابیت چندانی برای ما نداشت چون تکراری بود تنها وجه تمایز این سفر دوستای جدیدی بود که پیدا کردیم ...
بردیا هم خوبه و داره دوچرخه سواری و شنا یاد میگیره !

فرشته چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:27 ق.ظ http://orangebackpack.blogfa.com/

درود آقا بابک.
نمیدونم چرا هیچ حسی به کشور امارات ندارم.
از وقتی گزارش مفصل دبی رو شروع کردید 100 بار اومدم و خوندم و عکسها رو نگاه کردم و رفتم اما هنوز هم هیچ چیز برای گفتن ندارم...
تنها نکته ای که دوست داشتم و دارم میزبان کوچ سرفینگ شماست.

سلام خانم فرشته عزیز سفر به امارات برای ما هم هیچ جذابیت جدیدی نداشت و اگه یه بهانه کاری و گرون شدن قریب الوقوع بلیط هواپیما نبود شاید این سفر هم شکل نمیگرفت!
ولی با نگاهی به تفاوت های ایجاد شده در این شهر در چندین دهه گذشته ، بهره گیری از فناوریهای نوین و ایجاد فضاهای سبز(هرچند مصنوعی ) و از همه مهمتر ایجاد فضایی امن برای زندگی و سرمایه گذاری ... چراها رو در ذهن ما پررنگ تر میکنه !

صنم چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:12 ق.ظ http://manoeu.blogsky.com

سلام
اون رقص آبی که واقعا محشره و شما هم عالی شکارش کرده بودید.
ادی هم که دره سنگ تمامن میذاره با اون مهمون نوازیش. دارم وسوسه میشم ما هم مشتری کوچ سرفینگ بشیم.
زیبا بود، سپاس.

سلام صنم عزیز ... کوچ سرفینگ هم بالا و پایین داره خوب و بد هم داره ادی روی خوش کوچ سرفینگ بود و ما توران رو در واراناسی هم زیارت کرده بودیم!!
مرسی از کامنتتون

الهام چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:39 ب.ظ http://www.nomadictourism.blogfa.com

سلام
روزگار بهاری تون خوش و خرم
همیشه در سفر

سلام متشکرم

عباس پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 06:45 ق.ظ http://hanger.blogfa.com

بابک عزیز من سال گذشته بعد از ۲۰ سال دوباره رفتم دبی واقعا حیرت انگیز بود از این همه امنیت و انضبات و هماهنگی فرهنگ شرق و غرب بدون اینکه ایمان کسی مورد دستبرد دیگری قرار بگیره .با اینکه بزای عرضه برای ما حداقل موارد زیادی ندارند ولی اون ارامشی و امنیتی رو که برای خودشون و بازدید کنندگان ساخته اند قابل تقدیره

سلام جناب عباس عزیز... راستش حاکمان امارت در این چند دهه بهترین استفاده رو از ثروت خدادادیشون کردند و جالب اینکه اقتصاد دبی اصلا برپایه منابع نفتی هم نیست! و اونها فکر و اندیشه رو هم از غرب خریدند ! و زیرساختارهای جدیدشون رو برپایه بازار استوار کردند
امنیت و آرامش و افزایش کیفیت زندگی از حداقل استانداردهای زندگی مدرن هست که براحتی در دبی مشهود هست.

امیر شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:31 ب.ظ

درود بر شما
عجب وبسایت با حالی دارین
واقعا عالیه
منتظر پست های بعدی هستیم

سلام امیر عزیز
از همراهیتون خیلی خوشحالیم ... قطعا در خدمت هستیم

محبوبه سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:04 ق.ظ http://maahsoltan.blogfa.com

چه توصیف خوبی
ممنون از گزارش های خوبتون و عکس های زیادی که زحمت کشیدید و آپلود کردید

چه سفرنامه هیجان انگیز و وسوسه کننده ای

سلام تشکر از بازدیدتون ...هرسفری هیجان خاص خودش رو داره کوچ سرفینگ از سفر تکراری و معمولی دبی!، تجربه متفاوت و خوبی رو برامون به ارمغان آورد...

صادق شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:27 ب.ظ http://natureiran.persianblog.ir/

ظاهرا غذای لبنانی مستقل از فرهنگ عربی در همه جای دنیا برای خود نام و نشانی دارد...

راستش در این زمینه خیلی اطلاعاتی ندارم ولی در شهرهای مختلف همیشه رستوران غذای لبنانی به چشم میخوره ...

tara دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:50 ق.ظ http://taratourism.blogfa.com

سلام
خدا رو شکر که بهتون خوش گذشته
در رابطه با طعم غذاها بفرمائید که با طبع ما ایرانیها سازگار هست یا نه؟

سلام مرسی
راستش در مورد طعم غذاها باید بگم خوب بود ... ولی کلا اگه بخواهم مقایسه کنم طعم غذاهای ترک به ذائقه ما نزدیک تره
ولی غذای لبنانی نسبت به غذاهای شرقی خیلی خیلی بهتره

البته این رو اضافه کنم سلیقه افراد هم متفاوته....

Fereshteh Sabetian شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:06 ب.ظ http://chamedanak.blogspot.com

سلام بابک جان. ممنون که با مشکلات هم که شده به وبلاگم سر می‌زنی. من این سفر اخیرت رو از دست داده بودم و خوشحالم که باعث شدی بیام و بخونم. امیدوارم که علی‌رغم وضعیت اقتصادی حال حاضر بتونید به سفرهاتون ادامه بدین و در سفرهای بعدی بردیا هم بتونه همراهتون باشه.
من هم با مهمان‌نوازی لبنانی‌ها و غذاهاشون آشنام و باباغنوش و تبوله‌شون رو با هیچی عوض نمی‌کنم

سلام تشکر زیاد از اینکه وقت کردی و به وبلاگ ما سر زدی ... تجربیات و سفرهای شما اونقدر ارزشمنده که سفرهای ما اصلا در مقابلش سفر محسوب نمیشه!
خوشبختانه در سفر 2013 به استانبول بردیا هم ما رو همراهی کرد ...
در مورد شرایط اجتماعی و اقتصادی نگو که افسردگی ما بیشتر میشه !!

حانیه یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:25 ق.ظ http://gozargah61.blogfa.com/

سلام....آقای سامی همسفر ما در اتوبوسی بود که از تهران به سلیمانیه حرکت می کرد.در اتوبوس از ما دعوت کرد به خونه اش بریم و موقع پیاده شدن هم تاکسی گرفت و ما رو به خونه اش برد.

سلام حانیه عزیز مرسی از اینکه کامنت ها رو دوقبضه پاسخ میدی ...

هادی یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:24 ب.ظ

بابک جان سلام

من هر روز سر میزنم برای خوندن ادامه سفر نامه ...

منتظرمون نزار رفیق.

هادی

سلام هادی عزیز ...برروی چشم .... شرمنده که علیرغم میل باطنی ام دیر میشه ... امروز و فردا آپ دیت میکنم ...فقط آپلود عکسهاش مونده !

حانیه جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:14 ب.ظ http://gozargah61.blogfa.com/

سلام آقا بابک.
بابت دیر جواب دادن به کامنت ها واقعا عذرخواهی می کنم.نمی دونم چرا همش وقتم کم می آرم.الان هم که درگیر تدارک یه سفرم که ذهنم رو مشغول کرده و تا می شینم پشت نت مشغول اون میشم.یه کمی از سفرنامه عراق رو نوشتم.
بازم عذرخواهی

سلام حانیه عزیز ... مشغله کاری واقعا برای من حداقل قابل درک هست ... حدس میزنم اینبار قصد سفر به اروپا رو داشته باشی اینطور نیست؟

حانیه دوشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:00 ق.ظ http://gozargah61.blogfa.com/

سلام آقا بابک....ممنون از این درک می کنید....نه فعلا اروپا رو نگه داشتم واسه وقتی پیر شدمالان قصد یه سفر ارزون رو دارم برای خرداد ماه .البته اگه بلیت ارزون گیرم بیاد.برنامه اصلی ام واسه مرداد ماهه به قاره آفریقا دوباره.تا ببینیم خدا چی می خواد.

سلام حانیه عزیز امیدوارم خوش بگذره ... با این کمبود وقت باید مدیریت زمان رو خوب بلد باشی که بتونی در عرض چند ماه چند سفر رو جمع و جوری کنی
البته ظاهرا در مورد آفریقا دیگه استاد شدی و بقول معروف راه و چاه رو یاد گرفتی ...

majid دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:37 ب.ظ

آقا جان حتما شماره تلفون ادی نازنین رو به ما بده

سلام ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد