سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید
سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

سفر - کوچ سرفینگ - تجربه متفاوت

این وبلاگ صرفا ماحصل تجربیات شخصی من است ... لطفا برای برقراری هرگونه ارتباط صرفا از قسمت نظرات استفاده بفرمایید

برلین شهر آهنین (1)

در بین راه هوا بارونی بود و اتوبانهای آلمان  با ترافیک نسبی همراه بود سه چهار ساعتی توی راه بودیم اتوبوس نسبتا نیمه خالی بود و بدون مشکل به برلین رسیدیم شهر به نظر سرد و بیروح میرسید شاید این ناشی از پیش زمینه قبلی بود که نسبت به برلین داشتم طبق هماهنگی قبلی با یه زوج آمریکایی قرار شد شب رو مهمون اونها باشیم با اس ام اس با آئودری هماهنگ کردم و قرارشد ترمینال بیان دنبالمون .... هوا بارونی بود ما پس از رسیدن و تحویل کوله پشتی ، سایه بانی رو پیدا کردیم  تا از بارون در امان بمونیم و منتظر رسیدن اونها شدیم پس از 5 دقیقه انتظار ، خلاصه پیداشون شد و به اتفاق به سمت خونه اونها حرکت کردیم جالب بود چون اونها هم برلین رو خوب نمی شناختند و اولین بار بود به ترمینال می اومدند به کمک نقشه مسیر مترو رو پیدا کردیم .... من از اینکه با یه نیتیو Native  صحبت میکردم خیلی هیجان زده بودم چون لهجه اونها مثل سی دی ها زبان با اکسنت آمریکایی بود!!

بعد از تعویض 2 ایستگاه مترو به خونه اونها رسیدیم .... ائوردی ، خانم خوش برخوردی بود که با شوهرش  دن ، مدت یک سالی بود که در برلین زندگی میکردند کار اونها طراحی وب سایت و یه سری خدمات اینترتی و عکاسی انلاین بود و حوزه کاریشون ربطی به کشور محل زندگی اونها نداشت و به همین خاطر به راحتی می تونستند نقل مکان بکنند... قبل از برلین در پراگ زندگی میکردنند و خاطرات خوبی از اونجا داشتند و میگفتند هزینه های زندگی در پراگ کمتر از برلین بود ...


خونه ائودری اسکات  و دن در منطقه  برلین شرقی بود و خونه های این منطقه نسبت به منطقه غربی برلین اندکی ارزونتر بود ولی اخیرا شرایط تغییر کرده بود..... خونه اونها در طبقه پنجم یک آپارتمان قدیمی بود که به نظرم عمری بیش از 70 سال داشت و فاقد آسانسور....




بعد از پله پیمایی !! در اتاق پذیرایی مستقر شدیم خونه اونها یه اطاق خوابه بود و آشپزخانه مجزا داشت ، احساس صمیمیت و گرمی خاصی داشتند بعد از تجربه متفاوت  یورک ، انگار به کشور آزاد دیگری رفته بودیم و آزادی های زیادی به ما عطا شده بود اینترنت وایرلس بدون محدودیت و ساعت خواب و بیداری و .... همه چیز آزاد!! همه چیز همانطوریکه می خواستی می توننستی برنامه ریزی کنی !

ائودری پیشنهاد داد شام رو بیرون بخوریم ولی من ترجیح میدادم که یه جورایی طعم آشپزی آمریکایی رو امتحان بکنیم و اونها هم با خوشرویی قبول کردند و قرار شد یه غذایی آمریکایی به اسم تکس مکس رو برامون اماده کنن و ما هم ازشون قول گرفتیم که در آماده کردن شام مشارکت داشته باشیم و خانمم هم رسیپی یا همان دستورالعمل آشپزی رو ازشون پرسید و آئودری هم با جزئیات کامل توضیحات لازم رو ارائه کرد و در زمان آشپزی هم بهترین موقع برای صحبت کردن در مورد چیزهای مختلف بود...


خلاصه شام آماده شد قبل از شام چند تا عکس یادگاری گرفتیم  و بعدش نوبت خوردن شام خوشمزه بود و من همیشه قبل از سفر از تست کردن غذاهایی جدید یه کم واهمه داشتم مخصوصا اگه میزبان درست کنه و من نتونم بخورم که اونوقت خیلی شرایط بدی میشد ولی خوشبختانه  غذای آمریکایی کاملا خوشمزه و لذت بخش بود .....


 میز شام تکس - میکس


بعد شام من با لپ تاپم عکسهای زیادی از ایران رو بهشون نشون دادم  عکسهایی از تخت جمشید و اصفهان و ماسوله و رشت و تبریز ....  اونها خیلی برای اومدن به ایران مشتاق بودند و سوالات زیادی داشتندو همچنین از مشکلات اخذ ویزا هم مطلع بودند تا جائیکه تونستم بهشون در مورد ایران و زیبائیها و مشکلات احتمالی شرح دادم یه کپی از کتاب لونلی پلانت ایران هم که داشتم تقدیمشون کردم ....


هوا تا نیمه های شب بارونی بود ولی از طریق سایت  ام اس ان MSN مطلع شدم فردا هوا نیمه ابری و بدون بارون خواهد شد و با این امیدواری با خستگی زیاد زودتر از انتظار به خواب رفتیم...




صبح روز 31 جولای پس از خوردن صبحانه ، آئودری نقشه ای از شهر برلین رو به من داد و روی نقشه ایستگاههای مهم مترو و تعدادی از جاهای دیدنی برلین رو که میدونست علامت گذاری کرد البته من خودم هم از کتاب لونلی پلانت چیزهای مفیدی رو یاداشت کرده بودم .....

ادامه دارد ......  لطفا نظر خود رو برام بنویسید


نظرات 5 + ارسال نظر
پیام جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:15 ب.ظ http://payamejalil.blogfa.com

مثل همیشه خاطراتتون زیبا بود...موفق باشید و منتظر خاطرات بعدیتون هستم

مرسی پیام عزیز .... از اینکه یاداشت گذاشتی و من رو به ادامه نوشتن تشویق کردی ممنون ... موفق باشید

فائز یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:49 ق.ظ

عالی بود من هم در برلین زندگی می کنم و از نوشته شما لذت بردم

ممنون از اینکه نوشته های پراکنده من رو خواندید ..... امیدوارم دیده های من در این مدت کوتاه خیلی دور از واقعیت زندگی در برلین نباشه ...

حسین شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:48 ب.ظ

خیلی عالی بود. انگاری خودم اونجا بودم. من4 روز دیگه می خوام از میلان بیام برلین لذا نوشته های شما برام جالب بود. موفق و سربلند باشید

مرسی .... خوش بگذره

نیر شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 02:58 ب.ظ

سلام
ما قرار از لهستان با قطار برویم برلین از انجا برویم ایتالیا البته فکر کنم برنامه ریزی سفرمان شیما جان وعلی آقا قول داده اند کمک مان کنند .شما فکر میکنید خودمان راحت بتوانیم برلین بگردیم ؟ دو روز برای برلین کافیه ؟
باسپاس

سلام شیما و علی از دوستان خوب ما هستند و قطعا تجربیات اونها بسیار خوب و مفید هست...هر شهری یک لم خاص خودش رو داره اگه بتونید لمش رو بدست بیارید بسیار راحت خواهد بود ...برلین شهری با جذابیت ها زیاد هست موزه های بسیاری داره که اگه بخواهید همه اونها رو ببینید وقت زیادی لازم داره و 2 روز اصلا کافی نیست ولی بستگی به کل سفر تون داره اگه قراره مکانهای زیادی رو در کل اروپا ببینید دو روز برای آشنایی اولیه با برلین خوبه ...
با توجه به شرایط فیزیکی خودتون برنامه ریزی کنید و پیشنهادم اینه که برای لذت بردن بیشتر و خستگی کمتر ،از تعداد شهرهای سفر کم کنید و به زمان اقامت در شهرهای مهم اضافه کنید ... چون جابجایی بین شهری گاها خسته کننده هست

[ بدون نام ] جمعه 24 دی‌ماه سال 1395 ساعت 05:25 ب.ظ

این زوج احتملا جاسوس بودند چون شرایط زندگی یه جاطوس رو داشتند!!

سلام راستش دقیقا متوجه تحلیل شما نشدم ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد